در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حمید خانمحمدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:34:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از همه دوستداران تئاتر مینیمال و دیالوگ محور دعوت میکنم که در فرصت باقیمانده این نمایش رو ببینند و لذت ببرند. طراحی واقعا کاربردی و در خدمت فضاسازی موردنظر کارگردان داشت، بدون هیچ المان اضافی ای. بازیها (بخصوص عباس جمالی) بسیار درست، به اندازه و باشعور بود و زمان کار هم بسیار منطقی بود. البته به شخصه معتقدم متن در جایگاه پایینتری نسبت به طراحی، کارگردانی و بازیها قرار داشت.
حتما کار رو دریابید چون در این وانفسایی که اسمهای بزرگ کارهای نازلی عرضه می کنند، جوون ها حال آدم رو خوب می کنند.
آشپزخانه حسن معجونی تیاتر ترین تیاتری بود که در چند ماه اخید دیده ام.
متن آشپزخانه آرنولد وسکر از شاخص ترین نمونه های درام مدرن است. هیچ شعاری نمی دهد و تماشاگر را بی واسطه و بی رحمانه به تماشای خودش می کشاند. ترجمه مناسب و دراماتورژی به جا و بدون اداهای معمول این اسم دهن پر کن، شروع نمایش اند.
طراحی صحنه (به مانند تمام کارهای معجونی) سنگ بنای نمایش است. انتخاب بلک باکس اولین ایده کارگردان برای اجراست و چه انتخاب هوشمندانه ای وقتی قرار است به تماشای خودمان بنشینیم. به تماشای رذالت هایمان، به تماشای بی عملی مان، به تماشای بی رویایی مان، و در یک کلام به تماشای زندگی رقت انگیزی که زیست می کنیم. انتخاب چیدمان چهارسویه نیز هوشمندانه است. هر تماشاگر از زاویه ای به این مهمانی دعوت است و به یکی از شخصیت ها نزدیک تر (از نظر مکانی)، و از آنجاییکه همه شخصیت ها به نحوی خودمانیم، همذات پنداری خواهیم کرد. البته مطمینا اعتراف به این همذات پنداری مشکل است.
یکی از خصوصیات این نمایش آن است که رهایت نمی کند. ابتدا گویی کمدی دیده ای. (که البته دیده ای) ولی با اتمام نمایش وجوه تراژیک اثر به سراغت می آیند. با زندگی هر روزت مقایسه اش می کنی، با زیست پر از بطالتت و با هستی ای که هر روز بر دوش می کشی.
متن آرنولد وسکر هم درون مایه هایی چخوفی در دل دارد و می توان آشپزخانه را با لذت مزه مزه کرد و منتظر "سه خواهر" ماند.
"اونا فرزندان زمانه خود بودند. زمانه ای که میون قبیله ها جز غیرت و رجز و لاف و شمشیر نبود. خرد غایب بود و تعصب حاکم. واقعا جز در چهارچوب دین و از زبان خدا نمی شد حرفی زد که از منافع قبیله، و خودپرستی سران قبیله باشه. جز با ترس جهنم و بهشت و انتقام الهی نمی شد اونهمه قبیله ی متعصب مغرور رو مهار کرد. خیال می کنین زیربیرقی به علمداری چون او مردی، چه کسانی بودن؟ قبایلی که شوق جهانجویی و غنایم متحدشون می کرد: البته که منتشو سر خدا می گذاشتن تا شاید غرفه ای هم در بهشت دست و پا کنن"
قطعه ای زیبا از نمایشنامه "مجلس ضربت زدن"
اعجاز تئاتر تمام قد در برابر شماست. بی انصافی است که تمام قد در برابرش نایستیم.
ابتدا از نمایشنامه بیاغازیم: شاهکاری غیرقابل انکار، خلاقانه و جسور از بیضایی بزرگ. چقدر خوب است که در عصر بیضایی میزی ایم. با وجود هزینه ها و تلاشهای مذبوحانه متولیان هنر دولتی مذهبی، زیباترین و تآثیرگذارترین نوشته ها در باب علی و حسین بن علی نوشته و آفریده بیضایی اند و مدعیان حاکمیتی علی شناسی و علی پرستی سالهاست آب در هاون می کوبند. شخصیت نویسنده در نمایشنامه خود بیضایی است که در جایی رندانه می گوید: "من نه به اندازه شما مذهبی ام و نه به اندازه ما معتقد. ولی با این تعصب شما تا ابد علی در سایه است و ابن ملجم در نور."
محمد رحمانیان عزیز پس از مدتها خودش است. یکی از بهترین های خودش. از بی حوصلگی ها و تعجیل کارهای اخیرش اثری نیست. متن کاملا توسط کارگردان ... دیدن ادامه ›› فتح شده است و با تمرین و تمرین و تمرین به درجه بالایی از کیفیت بصری رسیده است.
طراحی صحنه بسیار بدیع، کاربردی و خوف انگیز است. وسواس و عدم تمایل به سرهم بندی در تمام المان های طراحی صحنه و لباس به روشنی مشهود است. بازیگران را بایستی به دو گروه حرفه ای و غیرحرفه ای تقسیم کرد: امیر جعفری انتخابی بی همتاست برای ابن ملجم مرادی. صدا و لحن و بدن کاملا سوار بر کاراکتر محوری کارند. رضا مولایی، سینا رازانی و سانیا سالاری به جا هستند. اشکان خطیبی نه تنها بازیگر نقش کارگردان است بلکه همزمان کارگردان روی صحنه و رهبر ارکستر بزرگ رحمانیان است. و در نهایت مهتاب نصیرپور که دردانه است و چه کسی را جرأت این ادعاست که کسی جز او می تواند نقش نویسنده را بر روی صحنه زنده کند. در اینجا باید یادی کرد از منوچهر اسماعیلی بزرگ که صدایش چونان درد و شهامت و محبت و آزادگی را یکجا دارد که وقتی از زبان علی سخن می گوید، اطمینان داری که صدای علی است که پس از صده ها سر برآورده است و گله مند است.
در روند پیشبرد داستان، تغییر صحنه ها و شکل گیری درام، موسیقی شعورمند فردین خلعتبری بار سنگینی را بر دوش می کشد. و در انتها از اثرگذاری یاسر خاصب و گروهش نبایستی بی یاد به نیکی گذشت که به اندازه اند و درست و روان.
بدون تعارف عرض می کنم که برای دیدار اثری اینچنین پرمایه ممکن است مجبور به سالها انتظار باشید. بنابراین در دیدارش بشتابید. امیدوارم پیش بینی محمد رحمانیان در باب عدم ادامه اجرای نمایش با فشار نیروهای خودسر گوش به فرمان، تماما اشتباه از آب در بیاید و همه دوستداران قطامه ی پر افسون تئاتر از عشق بازی با این زیباروی سیرآب گردند.
کاملا با شما موافقم ای کاش فیلم تئاتراین نمایش هم ارائه شود
۰۱ تیر ۱۳۹۵
غزل عزیز من نیز با تمام وجود به دولت اعتدال و امید امیدوارم که به رأی و حمایت ما پایبند باشد و این شاهکار را از مردم ایران دریغ نکنند.
۰۱ تیر ۱۳۹۵
بنیتای عزیز
امیدوارم که فیلم تهیه شود زیرا این اثر جزو میراث نمایشی فرهنگ ماست.
۰۱ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیگانه ای که بیگانگی اش را نمی بینی
انتخاب شاهکار آلبر کامو "بیگانه" برای روی صحنه بردن نمایشش، انتخاب بسیار سخت و جسورانه ایست. در رمان بار اصلی انتقال مفهوم بیگانگی شخثیت اصلی داستان روی گفتگوهای ذهنی اول شخص بنا شده است. شاید بیش از 80 درصد انتقال حس و مفهوم در کتاب از طریق مونولوگهای خیالی و روایتی مورسو با خودش، انجام می گیرد. حال نمایشی کردن این رمان (که میزان پیچیدگی اش مانند نمایشی کردن ناطور دشت سلینجر است)، نیازمند ایده هایی ناب و خلاقاته برای نحوه ارائه تصویرهای ذهنی مورسو روی صحنه است. اتفاقی که با تمام احترام برای گروه نمایشی، اثری از آن نمی توان یافت. سوالی که می توان مطرح کرد این است که بیننده اگر کتاب را نخوانده باشد و با شخصیت مورسو به قلم کامو (و همچنین ترجمه ارزشمند خشایار دیهیمی) زندگی نکرده باشد، بعد از بیرون آمدن از سالن مورسو را چگونه می شناسد؟ آیا شاخصه ای از مورسو ارائه شده بود؟ شاید با ترفندی مثل نریشن صدای ذهنی مورسو می شد شخصیت نمایش را به شخصیت برساخته کامو نزدیکتر کرد. اشکال دیگری که برای بسیاری از کسانی که بیگانه را خوانده اند می توانست اذیت کننده باشد اصرار دراماتورژ و کارگردان به ارائه تمام قسمتهای رمان در نمایش بود که هم زمان را طولانی و هم ریتم را کند و خسته کننده کرده بود.
ایده موازی نمایش دادن اتفاقات مربوط به قتل مورسو و جریان دادگاه ایده خوبی بود که به ساختار نمایش کمک فراوانی کرده بود.
با تشکر و احترام فراوان به دکتر مسعود دلخواه و گروه توانمندشان
دوست گرامی،
سپاس از نوشتارتان،و مواردی که به درستی به آن اشاره داشتید،اما یک مسئله در این جا وجود دارد و آن این است که همین ایده ی دادگاه به صورت فعلی آن است که سبب افول نمایش می شود.در رمان "بیگانه" محاکمه از نیمه ی دوم داستان آغاز می شود.این ایده که محکومیت و مورد قضاوت قرار گرفتن دائمی مورسو را با دادگاه نشان داد،مانند تیغی دو پهلو است،که اگر در راستای فضای اصلی رمان قرار نگیرد ،سبب افت اجرا خواهد شد و متاسفانه در این مورد این اتفاق رخ داده است...برای مثال ایده ی دادگاه در رمان محاکمه کافکا را در نظر بگیریم که تمام مسیرهای پیچ در پیچ،خانه ها، راهروها ،ادارات و غیره به نحوی با دادگاه مرتبط اند،اما شما اثری از تبدیل شدن رمان به داستانی قضایی یا جنایی نمی بینید...کافکا کل این ماشین بوروکراتیک را با این اغراق به سخره می گیرد...اما هدف و فضای رمان بیگانه علی رغم بعضی شباهت ها با کافکا کاملاً متفاوت است.رمان به ظاهر رمان ساده ای است،اما در یک ظرافت و پیچیدگی خاص قرار دارد...مورسو انسان آزاد و صادقی توصیف می شود اما آن بخش هایی از رمان که هویداگر این صداقت اند از ... دیدن ادامه ›› میان رفته است،مثلاً در این عبارات خطاب به ریمون:"ریمون بی اینکه چشم از حریف اش بردارد از من پرسید:«بکشمش؟».فکر کردم اگر بگویم نه به هیجان می آید و حتماً ماشه را می کشد.فقط گفتم:«هنوز حرف اش را نزده بدجنسی است اگر ماشه را بکشی.»"(بیگانه،ترجمه گلستان،111).یا این صحنه که صداقت اخلاقی او را فاش می کند:«رفتیم بیرون و ریمون یک کنیاک مهمانم کرد.بعد می خواست برود بیلیارد بازی کند و من بازی را باختم.بعد خواست به فاحشه خانه برود و من گفتم نه،چون که دوست نداشتم.پس آرام برگشتیم»(همان:94)...این جاست که شخصیت اخلاقی او در مقابل تصویری که دادستان می خواهد از او بسازد،یعنی فردی هرزه ، عیاش و بی عاطفه،می ایستد...اما این ها در کجای نمایش به اجرا در آمده اند؟....
۰۴ خرداد ۱۳۹۵
شمس عزیز
با سپاس که متن بنده را مطالعه کردید
بنده بطور کلی اعتقاد دارم که اجرایی که روی صحنه است به هیچ عنوان یک اثر هنری مستقل نیست بلکه تنها تلاشی نافرجام در دنبال کردن یک قصه بدون پرداخت درست شخصیتهاست.
بنده نیز با شما هم عقیده ام که ساختار توازی دادگاه و داستان روزمره مورسو در این اجرا کمکی به نمایش نکرده ولی درصورتیکه شخصیت مورسو به درستی پرداخت می شد و به تماشاگر شناسانده می شد، این ایده توازی می توانست به خوبی به نمایشی تر شدن اجرا کمک کند.
بسیار از شما می آموزم و سپاسگذارم
۰۵ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بعضی مواقع شدیدا احساس میکنم که نمایشی را اگر ببینم دوست خواهم داشت.
و در مورد این نمایش هم اینچنین حسی دارم ولی افسوس که امکان تماشایش را ندارم.
موفق و سربلند باشید
محمد لهاک این را خواند
مهرداد خامنه ای این را دوست دارد
ممنون آقاى خانمحمدى عزیز
کم اقبالى از ماست.
موفق باشید!
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
جناب خان محمدی عزیز
کاملا حق با شماست ... بعضی اوقات قسمت تشخیص خوب و بد مغز از کار می افتد ...
بگذارید پای همان جوانی ...... من اون کامنت و پاک کردم و مجبور شدم اینجا پاسخ شمارا بدم
سپاس از شما بزرگوار
۲۳ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کار جمع و جور و شسته رفته. به تمام دوستان تیوال پیشنهاد می کنم روزهای آخر این نمایش رو از دست ندهند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جناب بهتاش عزیز همان بهتر که موفق نشدی کار را ببینی! به قول یکی از دوستان فیلمهای ده نمکی در برابر این کار بسیار هنرمندانه و فاخر است. نظر جناب milito را هم به عنوان یک مزاح بامزه در باب این نمایش مبتذل خواندم.
طاها و بیتا نجاتی این را خواندند
چی بگم والا؟ شهرت قطب الدین صادقی تو تئاتر ایران قد شهرت مثلا مهدوی کیا تو فوتباله... بعد تا این حد شما میگید افتضاح بوده و ایراد داشته؟ گروه تئاترشون(گروه تئاتر هنر) از سال 1366 فعالیت جدی و حرفه ای داشته. بیش از شصت نمایش رو از اون سال تا الان روی بهترین سالن های شهر اجرا بردن. سال هاست دانشگاه تدریس میکنن. با عقل جور در نمیاد همچین چیزی..
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
البته بنده هم با انتظار دیدن یک تیاتر حداقل قابل تحمل بلیط خریدم ولی اگر می خواهید ریسک شجاعانه تماشای این اثر فاخر رو به جان بخرید کافیست تا بهار سال نو صبر کنید. نمایش عمومی خواهد داشت.
۱۱ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه سعی می کنم که حتی اگر با یک نمایش ارتباط هم برقرار نکردم، به احترام عوامل کار و باقی تماشاگران تا انتهای اجرا در سالن باقی بمانم ولی امروز استاد بزرگوار دکتر قطب الدین صادقی کاری کرد که پس از 30 دقیقه در حالی که به شدت احساس توهین شدن به شعور خود را داشتم از سالن بیرون زدم.
می توانم بگویم با اختلاف بسیار زیاد بدترین و به بیان بهتر مبتذل ترین نمایشی بود که تا بهال قسمتی از آن را دیده ام. خیلی دلم برای دانشجویان دکتر سوخت.
امیدوارم دکتر و متولیان تیاتر شهر از خیر نمایش عمومی این شاهکار بگذرند.
ساسان زرافشان نیا، بهرنگ و رسول حسینی این را خواندند
اردشیر طیبی و Babakh این را دوست دارند
خواهش میکنم یه کم راجع به کار توضیح بدید. خیلی میخواستم کار رو ببینم ولی نتونستم. چرا کار اینقدر به نظرتون بد بود؟
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
نمیدونم چرا از کار خوشت نیومد اما کار بسیار خوبی بود.نزدیک به 3 ساعت کار طول کشید اما من اصلا خسته نشدم و اینکه هم بازیا خوب بود و هم کارگردانی و بسیار میزان سن ها بسیار عالی بود
۰۹ بهمن ۱۳۹۲
اقای حمید خانمحمدی
براتون متاسفم که درک تاتر روحوضی ندارید.
شما باید بری همون تاترهای لاله زاری ببینید.تفکرتون تا اون حد جواب میده.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
امشب موفق شدم کار زیبای محمد یعقوبی عزیز را ببینم. کار بی اشکالی نبود ولی نوآوری های زیبایی داشت. همین که توانسته این تعداد از دوستان عزیز را به سالنهای پر از منکر!!!! تیاتر بکشاند و البته آنها یکشبه بصورت فله ای عضو باشگاه شوند و ما را از نقدهای زیبایشان (که البته نمی دانم چرا ادبیات این دوستان اینقدر شبیه هم است!!!!!) بهره مند سازند جای تبریک به محمد یعقوبی دارد. امیدوارم تیاتری نیز کار شود که این دوستان نیز بتوانند با دیدن آن خشمشان از نوشتن در تاریکی را تخلیه کنند زیرا اگر این خشم دوستان(که چقدر هم در این دو سه پیام آخر ابراز علاقه و مهرورزی به مخالفانشان کرده اند!!!) تخلیه نشود بد به حال من و امثال من.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از مسئولان تیاتر شهر تقاضا دارم با توجه به اینکه نمایش 11:11 موفقترین کار ابتدای سال 89 بوده و بسیاری از هنردوستان موفق به تماشای آن نشده اند، این کار برای مدتی تمدید شود.
محمّـدمهـدی ندّاف این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در ابتدا جا دارد از زحمات تمامی اعضای گروه که منجر به خاق اثری آبرومند گشته کمال تشکر را داشته باشم. بر خلاف جناب رحمتی زاده عزیز ( که بسیار از بابت نقدهای ریزبینانه شان مدیونشان هستم) احساس رادیوئی بودن نمایش به من دست نداد و بخصوص استفاده از پروجکشن و عدم تغییر صحنه ی بسیار ساده نمایش را از نقاط قوت این اثر یافتم، چه آنکه برروی همین زمین ساده و ظاهرا روشن و مشخص بود که جوانه های شک رویید. در ابتدا همه صورت مسئله را ساده می انگشتاند و این ساده انگاری پیوند غریبی با سادگی صحنه داشت که با عمق یافتن پرسش ها، شک ها روییدند. البته هیچ کاری بی عیب و نقص نیست بخصوص در این روزگار محنت بار. اما بایستی در این روزها که به بازی گرفتن شعور مردمان، روالی است معمول، به افتخار اثری که شعور مخاطبانش را پاس می دارد،خسته نباشیدی از اعماق جان تقدیم نمود. با سپاس
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید