در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حمید خانمحمدی درباره نمایش بیگانه: بیگانه ای که بیگانگی اش را نمی بینی انتخاب شاهکار آلبر کامو "بیگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:04:05
بیگانه ای که بیگانگی اش را نمی بینی
انتخاب شاهکار آلبر کامو "بیگانه" برای روی صحنه بردن نمایشش، انتخاب بسیار سخت و جسورانه ایست. در رمان بار اصلی انتقال مفهوم بیگانگی شخثیت اصلی داستان روی گفتگوهای ذهنی اول شخص بنا شده است. شاید بیش از 80 درصد انتقال حس و مفهوم در کتاب از طریق مونولوگهای خیالی و روایتی مورسو با خودش، انجام می گیرد. حال نمایشی کردن این رمان (که میزان پیچیدگی اش مانند نمایشی کردن ناطور دشت سلینجر است)، نیازمند ایده هایی ناب و خلاقاته برای نحوه ارائه تصویرهای ذهنی مورسو روی صحنه است. اتفاقی که با تمام احترام برای گروه نمایشی، اثری از آن نمی توان یافت. سوالی که می توان مطرح کرد این است که بیننده اگر کتاب را نخوانده باشد و با شخصیت مورسو به قلم کامو (و همچنین ترجمه ارزشمند خشایار دیهیمی) زندگی نکرده باشد، بعد از بیرون آمدن از سالن مورسو را چگونه می شناسد؟ آیا شاخصه ای از مورسو ارائه شده بود؟ شاید با ترفندی مثل نریشن صدای ذهنی مورسو می شد شخصیت نمایش را به شخصیت برساخته کامو نزدیکتر کرد. اشکال دیگری که برای بسیاری از کسانی که بیگانه را خوانده اند می توانست اذیت کننده باشد اصرار دراماتورژ و کارگردان به ارائه تمام قسمتهای رمان در نمایش بود که هم زمان را طولانی و هم ریتم را کند و خسته کننده کرده بود.
ایده موازی نمایش دادن اتفاقات مربوط به قتل مورسو و جریان دادگاه ایده خوبی بود که به ساختار نمایش کمک فراوانی کرده بود.
با تشکر و احترام فراوان به دکتر مسعود دلخواه و گروه توانمندشان
دوست گرامی،
سپاس از نوشتارتان،و مواردی که به درستی به آن اشاره داشتید،اما یک مسئله در این جا وجود دارد و آن این است که همین ایده ی دادگاه به صورت فعلی آن است که سبب افول نمایش می شود.در رمان "بیگانه" محاکمه از نیمه ی دوم داستان آغاز می شود.این ایده که محکومیت و مورد قضاوت قرار گرفتن دائمی مورسو را با دادگاه نشان داد،مانند تیغی دو پهلو است،که اگر در راستای فضای اصلی رمان قرار نگیرد ،سبب افت اجرا خواهد شد و متاسفانه در این مورد این اتفاق رخ داده است...برای مثال ایده ی دادگاه در رمان محاکمه کافکا را در نظر بگیریم که تمام مسیرهای پیچ در پیچ،خانه ها، راهروها ،ادارات و غیره به نحوی با دادگاه مرتبط اند،اما شما اثری از تبدیل شدن رمان به داستانی قضایی یا جنایی نمی بینید...کافکا کل این ماشین بوروکراتیک را با این اغراق به سخره می گیرد...اما هدف و فضای رمان بیگانه علی رغم بعضی شباهت ها با کافکا کاملاً متفاوت است.رمان به ظاهر رمان ساده ای است،اما در یک ظرافت و پیچیدگی خاص قرار دارد...مورسو انسان آزاد و صادقی توصیف می شود اما آن بخش هایی از رمان که هویداگر این صداقت اند از ... دیدن ادامه ›› میان رفته است،مثلاً در این عبارات خطاب به ریمون:"ریمون بی اینکه چشم از حریف اش بردارد از من پرسید:«بکشمش؟».فکر کردم اگر بگویم نه به هیجان می آید و حتماً ماشه را می کشد.فقط گفتم:«هنوز حرف اش را نزده بدجنسی است اگر ماشه را بکشی.»"(بیگانه،ترجمه گلستان،111).یا این صحنه که صداقت اخلاقی او را فاش می کند:«رفتیم بیرون و ریمون یک کنیاک مهمانم کرد.بعد می خواست برود بیلیارد بازی کند و من بازی را باختم.بعد خواست به فاحشه خانه برود و من گفتم نه،چون که دوست نداشتم.پس آرام برگشتیم»(همان:94)...این جاست که شخصیت اخلاقی او در مقابل تصویری که دادستان می خواهد از او بسازد،یعنی فردی هرزه ، عیاش و بی عاطفه،می ایستد...اما این ها در کجای نمایش به اجرا در آمده اند؟....
۰۴ خرداد ۱۳۹۵
شمس عزیز
با سپاس که متن بنده را مطالعه کردید
بنده بطور کلی اعتقاد دارم که اجرایی که روی صحنه است به هیچ عنوان یک اثر هنری مستقل نیست بلکه تنها تلاشی نافرجام در دنبال کردن یک قصه بدون پرداخت درست شخصیتهاست.
بنده نیز با شما هم عقیده ام که ساختار توازی دادگاه و داستان روزمره مورسو در این اجرا کمکی به نمایش نکرده ولی درصورتیکه شخصیت مورسو به درستی پرداخت می شد و به تماشاگر شناسانده می شد، این ایده توازی می توانست به خوبی به نمایشی تر شدن اجرا کمک کند.
بسیار از شما می آموزم و سپاسگذارم
۰۵ خرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید