آشپزخانه حسن معجونی تیاتر ترین تیاتری بود که در چند ماه اخید دیده ام.
متن آشپزخانه آرنولد وسکر از شاخص ترین نمونه های درام مدرن است. هیچ شعاری نمی دهد و تماشاگر را بی واسطه و بی رحمانه به تماشای خودش می کشاند. ترجمه مناسب و دراماتورژی به جا و بدون اداهای معمول این اسم دهن پر کن، شروع نمایش اند.
طراحی صحنه (به مانند تمام کارهای معجونی) سنگ بنای نمایش است. انتخاب بلک باکس اولین ایده کارگردان برای اجراست و چه انتخاب هوشمندانه ای وقتی قرار است به تماشای خودمان بنشینیم. به تماشای رذالت هایمان، به تماشای بی عملی مان، به تماشای بی رویایی مان، و در یک کلام به تماشای زندگی رقت انگیزی که زیست می کنیم. انتخاب چیدمان چهارسویه نیز هوشمندانه است. هر تماشاگر از زاویه ای به این مهمانی دعوت است و به یکی از شخصیت ها نزدیک تر (از نظر مکانی)، و از آنجاییکه همه شخصیت ها به نحوی خودمانیم، همذات پنداری خواهیم کرد. البته مطمینا اعتراف به این همذات پنداری مشکل است.
یکی از خصوصیات این نمایش آن است که رهایت نمی کند. ابتدا گویی کمدی دیده ای. (که البته دیده ای) ولی با اتمام نمایش وجوه تراژیک اثر به سراغت می آیند. با زندگی هر روزت مقایسه اش می کنی، با زیست پر از بطالتت و با هستی ای که هر روز بر دوش می کشی.
متن آرنولد وسکر هم درون مایه هایی چخوفی در دل دارد و می توان آشپزخانه را با لذت مزه مزه کرد و منتظر "سه خواهر" ماند.