"برشت به مثابه ابزار انتلکتی"
محال است زمانی که این کلمات را میخوانید اثری از برتولت برشت، نمایشنامهنویس و هنرمند آلمانی روی صحنه تئاتر ایران درحال اجرا نباشد. از گالیله گرفته تا ننه دلاور و فرزندان او! اخیرا که به تماشای دایره گچی قفقازی، ساخته امیر دژاکام نشستم، تصمیم گرفتم قلم نقدم را از نمایش ایرانی به مغزِ ایرانی بچرخانم. همانطور که برشت زمانی که ناتورالیسم در تئاتر میتازید خطاب به مخاطب های آن روز تئاتر گفت: «مغزهایشان را به همراه کلاه هایشان از سر در می آوردند.»
تقریبا چند سالی میشود که بیوقفه اثرهایی از برتولت برشت روی صحنه تئاتر ایران میروند اما هیچ شباهتی با نوشتههای آن مرحوم ندارند و هربار تنش را در گور میلرزانند. این روزها برشت تبدیل شده است به نمادی برای اعتراض، نمادی برای فریاد زدن. اما دریغ از آنکه کسی ذره از برشت و افکارش متوجه شود! برشت میخواست مخاطبهایش واقعگرا، بیطرف و به دور از درگیری عاطفی باقی بمانند تا بتوانند قضاوتهایی فکر شده و منطقی درباره مسائل و موقعیتهای اجتماعی مطرح شده در آثارش داشته باشند اما آنچه که امروز در تئاتر ایران میگذرد خودارضایی با برشت برای اعتراض به دیکتاتوری است. اسب انسان پنجاه پنجاه اولین اثری بود که چند سال پیش، از برشت روی صحنه تئاتر شهر دیدم و از آن پس هرچه اثر میدیدم یا اقتباسی بود از برشت یا تعرضی وحشتناک به نوشتههای آن مرحوم.
همانطور که میدانید در تئاتر روایی (یا همان تئاتر برشتی) «دیوار چهارم» به وسیله تکنیک فاصلهگذاری، شکسته میشود، دیواری فرضی که بین نمایش و مخاطبین قرار گرفته است و آنها را در جایگاه «بیننده» نگه میدارد. مخاطبین «تئاتر روایی» فکر میکنند و واکنش نشان میدهند و این دقیقا تمام آن چیزی است که برشت میخواهد؛ منفعل نبودن! اما آنچه در تئاتر ایران اجرا میشود، تماما سوگیری های مریض ذهنی بهظاهر هنرمندان است یا هنرجوهایی که میخواهند هنرمند
... دیدن ادامه ››
و همزمان معترض باشند. اما اعتراض مانند هرچیز دیگری آداب دارد و قبل از هرچیزی فهم و ادراک میخواهد. نفهمیدن و جار زدن مساوی است با بلاهتی تمام نشدنی که حتی گاهی وقتها دامن گیر هنرمندان سرشناسی مانند دژاکام و حسینیپور نیز میشود. خلاصهترین تعریف از هنر؛ راهحلی برای گذر از رنجهاست. همانطور که به نقل از قطبالدین صادقی: جهان فقط برای راه گذر از رنجها احترام قائل است. اما آنچه در تئاتر این روزهای ایران میگذرد فقط فریاد زدن رنجهاست و در چشم کردن آن. یعنی عملا هنر جفتپوچ! برای گفتن از برشت اولین قدم فهمیدن برشت است و آخرین قدم حرف زدن راجعبه او.
- سید مرتضی امیری