نمایش «یخبستگی» به کارگردانی احمد سلگی، اثریست که درست مثل اسمش، از همون لحظهی اول حس سرما، رخوت و انجماد رو به جون تماشاگر می ندازه ، اینجا خبری از دیالوگهای پرشور یا هیاهوی صحنهای نیست؛ همه چیز آهسته و بیصدا فرو میره توی قلب آدم، درست مثل برف نرمی که بیهشدار روی زمین میشینه.
احمد سلگی با انتخاب یک روایت سیال و ذهنی، دست روی مفهومی گذاشته که این روزها خیلیها میتونن با اون ارتباط برقرار کنن: مرگ تدریجی احساسات. روایت داستانی نداره که خطی جلو بره یا ما رو به جایی برسونه؛ بیشتر شبیه مرور خاطراته ، خاطراتی که دیگه گرمایی نداره و بیشتر آدم رو دلگیر میکنه تا خوشحال.
____
سارا بهرامی در نقش زنی که انگار سالهاست در برزخ خاطرات و پشیمونی گیر کرده، بازی فوقالعادهای داره . صدای آرام، حرکتهای محدود و نگاههای خیره و بیرمق اون، دقیقاً همون چیزیست که کارگردان میخواد: تصویری از انسانی که در سرمای درونش
... دیدن ادامه ››
یخ زده
___
مجتبی پیرزاده هم خیلی خوب از پس نقش مردی براومده که انگار هنوز ته مونده ای از گرما در وجودش باقی مونده ، اما این گرما بیشتر شبیه شعلهی آخرین کبریته که به زودی خاموش میشه.
___
نکتهی جالب اینجاست که این دو بازیگر در طول نمایش تقریباً روی یک تُن مشخص حرکت میکنن؛ بدون فراز و نشیبهای بزرگ. بعضیها شاید این رو کسلکننده بدونن، ولی واقعیت اینه که این یک انتخاب آگاهانه از سمت کارگردان بوده، برای ساختن حس «یخبستگی» درونی.