در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نینا ا.بستیانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:39:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام. برای روز دوشنبه ۲۵ ام چهار بلیط دارم . متاسفانه نمیتونیم بیایم.
ممکنه برای روز بعد جابجا کنیم؟
سلام
با توجه به اینکه امروز سه شنبه 23 آبان 96 عزای عمومی اعلام شده. تغییری در اجرای امشب اعمال میشود؟
من 5 بلیط برای امشب دارم .
اگر اجرا کنسل هست چطوری بلیط پس داده میشه؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای امشب پنج شمبه دو تا بلیط داریم که نمیریم. کسی میخواهد؟

Ni.ahmadibastiani@gmail.com
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا نمیخوان این نمایش خوب فروش کنه؟ اطلاع رسانی و فروش بلیط انقدر افتضاح؟؟؟ حیفه به خدا....
بلیت فروشی از ایران کنسرت به تیوال منتقل شده، اجراها از فردا یکشنبه 14 شهریور تا 9 مهر خواهد بود. و این دوره اجراها، دور پایانی اجراها هستند.
۱۳ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روایتی عمیق از اهمیت حرف زدن و ارتباط.

چرا دخترای سرزمین من تا وقتی کوچیک هستن عزیز دل بابا هستن ولی تا بالغ میشن از پدرهاشون دور میشن؟ چرا محبت های پدرانه محدود به کودکی هست؟ مردها میخوان از زن های مهم زندگیشون محافظت کنن ولی در غیبت ارتباط و نگاه و حرف و صمیمیت این محافظت معنی اسارت میده و جنگجوی درون هر زنی میخواد خودشو بیرون بکشه از این قفس.
باید یاد بگیریم حرف بزنیم. عشقمون رو بیان کنیم.

یه زمانی نوجون که بودم خسته و عصبانی از اینکه اجازه ندارم دیر بیام خونه و کلافه از باید و نباید های خونه یه روز بابام بهم گفت اگر من میگم باید بیام دمبالت و یا انقدر سخت میگیرم فقط بخاطر اینه که برام مهمی و ... دیدن ادامه ›› دوستت دارم.

عشق ورزیدن هرکسی مدل خودش هست و مهم اینه که بگردیم و عشق رو پیدا کنیم. یاد بگیریم با هم حرف بزنیم. تو روزهای خوب و عادی زندگیمون تمرین حرف زدن کنیم. برای بحران و روزهای سخت آماده باشیم.
یه ملودرام سیاه با دیالوگ های نخ نما و شعار زده همراه ری اکشن های قابل پیش بینی...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باورم نمیشد انقدر تو ذوقم بخوره.

مطمن بودم کاری که آقای سرابی توش هستن آبرومند و قابل ملاحظه خواهد بود. ولی حیف...با اجرایی به شدت رقیق و مصنوعی، بدون کوچکترین توجهی به صدا، به نور، به بازی های سر سری، به گریم، به مدل موهای امروزی ژاک که اصلن حس و حال زمانی رو که نمایش در جریان بود رو منتقل نمیکرد....

ده دقیقه اول نمایش و دقایقی اون میان هم که فن هوا روشن بود و صدای بازیگر ها بی رمق از انتهای تاریکی مطلقی که با نور فانوس روشن بود به سختی و نامفهوم به گوش میرسید.

و دکور لختی که حتی از لختی ش هم استفاده ای نشد..

حیف...

از بی تابی تماشاگران میشد فهمید که خیلی ها جذب نمایش نشدن. داستانی که میتونست ... دیدن ادامه ›› به شدت مجذوبت کنه انقدر بد اجرا شد که دلزده و مایوس سالن رو ترک کردیم...

یاد تاتر برهان بخیر که بازی خیلی خیلی خوب آقای سرابی سرما رو به زیر پوست منتقل میکرد....

امیدوارم توی اجراهای بعدی بدرخشید چون شما ستاره های صحنه بودید و دوست داریم که باشید.
با این نمایش هم میشه خیلی خندید و هم خیلی فکر کرد.

بازی های بسیار روان و پر انرژی :) ، خسته نباشید به همه اعضای گروه.

انتقاد که نه اما برای لباس و طراحی صحنه میشد بهتر هم باشه ...

و سالن هم اگه تهویه داشت و انقدر گرم نبود که هم تماشاچی و هم بازیگر ها رو راحت تر میذاشت حتمن لذت بیشتری میبردیم.

"14 آبان 1394"
صالح خواجه (salehkhajeh)
ممنونم از لطفتون..درباره ی مواردی که گفتین به امید خدا در جلسه نقد و بررسی صحبت می کنیم
۲۰ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار عالی
محمدجعفر کربلا و وحید هوبخت این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شلخته....مبتذل....هجو....و حتی شاید بدتر از اینها !!

یک مونولوگ فیلم فارسی طور که زحمتش رو به آقای امیر جعفری دادن، با شوخی های پایین تنه ای و هوتن گونه و لوس و بسیار سطحی و خنک !!
یعنی در این حد؟ :(
۲۵ بهمن ۱۳۹۳
نینا خانم، من هزینه رو که هفته پیش صرف کردم و بلیت خریدم، امیدوارم وقتم حداقل هدر نره... :(
۲۵ بهمن ۱۳۹۳
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از حضور شما.امیدواریم در مارهای آتی رضایت شما را نیز جلب کنیم.
۲۶ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اخیرا" تماشای تاتر به دلیل بلیط های گران قیمت، پدیده ای لوکس و تجملی محسوب میشه و بلا تشبیه، مدیوم سینما خیلی پیش پا افتاده و دم دستی هست...

کتاب خوندن هم که کلن دمده و وقت هدر دادن می باشد.

کلیه اطلاعات فرهنگی و هنریمون محدود شده به تیترهای فیسبوک و گزیده هایی که اینور اونور میبینیم و با ذوق مرگی زیاد ریشیر (پست مجدد) میکنیم.

بعد هی دربه در دمبال دلیل این حجم بی فرهنگی در جامعمون میگردیم...

من به عنوان"یک رذل" (...) هم اکنون فاتحه ای برای روح زخمی این جامعه میخونم...!!!


من امروز چهار بار از سایت ایرانشهر خرید انجام دادم هربار پول از حسابم کم میشد و بلیط خریداری نمیشد و البته دو بارش برگشته به حسابم فعلن !!

چجوری میشه بلیط تهیه کرد؟ حضوری و تلفنی هم بلیط نمیفروشن
برای پنج شمبه 13 شهریور - ردیف 8 دو بلیط- خرید کردم پنج بار تا الان هر بار بعد از خرید لغو میشه و البته پول هم برمیگرده به حسابم.

تو بخش پیگیری هم که بالطبع بلیطی ثبت نشده

۰۸ شهریور ۱۳۹۳
بله فکر کردم دیگه برای امروز کافیه. فردا صبح اول وقت مجدد اقدام میکنم :)

واین مسئله که اول باید کل مشخصات رو وارد کنیم بعد صندلی ها رو میبینیم خیلی ضعف هستش.

کاش میشد از خود تیوال بلیط بخریم!
۰۸ شهریور ۱۳۹۳
سلام :) با تلاش فراوااااان برای یکشمبه آینده خریدم

البته بازهم سایت خیلی ارور میداد. به نظر میرسه مشکل اتصال با درگاه بانک باشه.
۰۹ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آذر، شهدخت، پرویز، مدیران خودرو، همسرم و دیگران...

تاحالا وسط فیلم تو سر خودم نزده بودم که زدم!!!

نقد تخصصی بلد نیستم ام خوب چه کاری بود فیلم بسازن بعد بازی ای که بازیگر نمیتونه از خودش نشون بده و ضعف کارگردانی رو با صدای راوی که به شدت رو مخ بود پوشش بدن...!؟؟؟

یک فیلم پاره پاره، شلخته، مبتذل، بدون فیلم نامه و بدون دمبال کردن هیچ هدفی!
بدون فیلم نامه؟! اختیار دارین! برنده ی سیمرغ بلورین بهترین فیلم نامه از جشنواره ی وزین فجر! جشنواره ای که هر سال در دهه ی عظیم فجر برگزار می شود!
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
موزه سینما حدودا 10 نفر بودیم سانس 11 شب فیلمو دیدیم .حدودا 10 نفرمون خوب خوابیدیم توی سینما
۱۲ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کم کم تماشای تاتر داره تبدیل به تجمل میشه و آدم مایوس میشه دختر پسرهایی رو که از سر بیکاری و تفنن و ژست روشنفکری ساعت ها جلوی آینه می ایستن و چیتان پیتان کرده ، دست در دست هم میان تاتر و تمام مدت در گوشی حرف میزنن و موبایل چک میکنن و آدامس میترکونن و هار هار میخندن و ....

دست اخرم پز میدن که انقدر روشنفکرن که تاتر میبینن !!!!


مطمنم اگر این اجرا در یه تماشاخانه ناشناس و بلیط 5 هزارتومن بود...به خدااااااااااااا اینا نمیومدن. چون کلاس نداشت!!!

اگه شهر بازی درست درمون داشتیم این بنده های خدا وقتشون اینجوری هدر نمیشد....باور کنید !!!


دقیقا همینطوره...
یه دوستی می گفت شور یه چیزه شعور یه چیز دیگه...
گوشی زنگ میخوره ک هیچ جواب هم میدن...!
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم!!!
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۳
خیلی موافقم ! کم مونده چیپس و پفک هم بیارن تو سالن!!! سر سقراط رفتیم تو سالن دیدیم صندلی هامون پره !!! یکی با زن و بچه نشسته بود می گیم آقا اینجا جای ماست می گه مگه شماره داره؟؟؟؟؟ هر جا می خوای بشین دیگه!!!!!!!!
با همچین انسانهایی تئاتر دیدیم
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
کاملا مخالفم
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای من همیشه مهم بوده کنار چه کسانی به تماشای فیلم یا تاتر بشینم. تماشای یکی از بهترین اجراها در کنار اساتیدی مثل خانم بنی اعتماد و خانم بیان حس خیلی خیلی خوبیه...با تمام قلبت لذت میبری :)

***خطر لوث شدن***

"عامدانه"؛ زنی که برای رهایی از بدهکاری که معلوم نیست دلیلش چی بوده، پیرزنهای پولدار رو به شیوه رمانهای آگاتا کریستی به قتل میرسونده، کاملا آگاهانه با نقشه قبلی.... فروغ قجابگلی عزیز انقدر در باورپذیری این کاراکتر تلاش کرد که در پایان اپیزود ازش متنفر شدم...از "نسرین" بی وجدان با ذاتی کثیف که پر بود از گره های مذهبی و باورهای غلط درونی...مثلا اونجاییکه حواسش بود مال حروم رو بده به بدهکارا ولی سر سفرش نیاره....همش دیگران رو مقصر میدونست که قاتل شده...اما توی اعترافاتش یه لذتی پنهانی بود...منزجرکننده بود...

"عاشقانه"؛ کیه که داستان شهلا جاهد در خصوص قتل لاله همسر ناصر محمدخانی رو نشنیده و پیگیری نکرده باشه...نسیم ادبی بطرز دلنشینی دختر عاشقی ... دیدن ادامه ›› رو به یادم آورد که همچنان قاتل بودنش باور پذیر نبود...در حین اجرا توی ذهنم مدام به "عشق" فکر میکردم به حرفای اساتید روانشناسی و شعرا درباره عشق...به اینکه عشق باید تورو خورد و خمیر کنه، بشکنتت، لهت کنه و چیزی ازت به جا نذاره، اگه موندی یعنی عاشقی...وگرنه هر عقل سلیمی به فکر سرپا موندن خودشه....امان از این جنون...

"قاتلانه"؛ آی بهاره جانم ...آی..آی... خدایا...این بهاره رهنما نازنینم کاری میکنه که هرچقدر سفت و سخت رو صندلیت نشسته باشی و احساساتت رو کنترل کرده باشی، یکباره عاطفت جوری به قلیان بیاد که از چشمات سرازیر بشه و دست آخر ریملت بریزه و داغون شی!! مونولوگ طولانی "سودابه" درباره نحوه ارتکاب قتل و دفاع از حیثیتش...میتونست -برای من که آدم صبوری نیستم تو قصه شنیدن-خیلی کسل کننده باشه، اما نبود، نذاشت که بشه...

**راستی اسپانسرینگ یامامی هم برام خیلی جالب بود :) !!


"12 آبان 1392"
" سنگ ها در جیب هایش"

یکی از بهترین نمایش هایی که تابحال دیده ام!

پارسا پیروزفر بعد از "گلن گری گلن راس" نشون داد که واقعن حرف های زیادی در زمینه تاتر برای گفتن داره و بی صبرانه منتطرم نمایش دیگه ای رو به صحنه ببره ..

توی درمانگاه منتظر بودیم نوبتش بشه و همینجوری که قهوه اسپرسو تلخشو میخورد، با لهجه ارمنی وارتان- علی سرابی- این بخش نمایش رو برای "من" اجرا میکرد :

"اول میگن یه غمی تو هوا هست که آدم دلش میخواد آواز بخونه؛ زندگی خوب است که گیری دلبری نکو...
بعد میگن یه غمی تو هوا هست که آدم دلش میخواد عاشق بشه؛ خنده هاش عشق است و روح است و جااان...
اما راستشو نمیگن، آقای من خانوم من راستش اینه که یه غمی تو هوا هست که آدم دلش میخواد بمیره..."

" 13 مرداد 1392"

سینما فرهنگ، برف روی کاج ها..

بعداز دو هفته گذشته و هنوز به تکرار از خودم میپرسم: آیا میخوام کسی بهم بگه داره بهم خیانت میشه یا ترجیح میدم خودم ضربه ی کشفش رو به خودم بزنم؟
ترجیح میدم در انکار شاد باشم یا با حقیقت روبرو شم و دنیام زیر و رو شه...!!! و هزارتا چرای دیگه...


"خرداد 1392"

وقتی همه چیز خوب بوده ساده و روون بوده و یه لحظه عصبانیت زندگی رو تلخ میکنه به کام خیلی ها....

برای من خوب بود. به فکر فرو رفتم. ترسیدم. عرق سرد کردم وقتی اومدم سوار ماشینم شدم.یاد خودم افتادم که گاهی چقدر عصبانی رانندگی میکنم و ...

"24 مرداد 1392"
از این فیلم هیچ لذت نمیبرید !

موضوع ممنوعه،حرفشو نزن و ریزه کاری هایی که پوران درخشنده با مهارت از روی ممیزی ها میپره و نشون میده هنوز حرف هایی برای گفتن داره، حتی در این خفقان بی تفاوتی و سکوت از ترس حرف مردم و حفظ آبرو و خلا های قانونی...

یه ذره که صبور باشید و بتونید از پس پرده ی لرزون اشک فیلم رو دمبال کنید، ممکنه مثل خانوم کنار دستی من مدام فحش بدید به شخص سیاه فیلم و یا مثل من به فکر فرو برید انقدر که سینما خالی بشه اما هنوز خشکتون زده باشه....که اینهمه " بی تفاوتی" تا کجا ممکنه بره...وقتی حرفای بچه تو نشنوی وقتی دکتر معلم هم نشنون...وقتی جامعه گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن نداشته باشه و به اسم حیا همه خودشونو به خواب زده باشن... میشه سی و پنج مورد تجاوز به عنف بدون شاکی! میشه بی اعتمادی و انزجار از لذت های طبیعی زندگی... - بی تفاوت نباشیم، همین !


"12 شهریور 1392"