«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فقط دوستانی که میخوان موضوع نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
نمایش «قطع دست در اسپوکِن» مایکل قاتلی روانپریش و سالخورده است که در دوران جوانی دست چپش به صورت وحشیانهای توسط عدهای بینام و نشان قطع میشود. او پس از سالها جستوجو، خود را درهتلی مییابد؛ با یک مسئول پذیرش فضول و جان بر کف به نام مروین و یک زوج کلاه بردار ناشی( تبی مرلین) که ادعا میکنند میتوانند کمکش کنند...
دوستانی که میخوان موضوع نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
در این اثر با پس زمینه طنز، پدر ژپتو نجار پیر ساده نیست که با عشق عروسک چوبی دختر(پینوکیا) را ساخته باشد بلکه آنرا از یک کارخانه تولیدکننده این محصول خریداری کرده که دارای بروشور و کاتالوگ است.دیگر با دروغگویی دماغ عروسک دراز نمیشود، گویی دروغپردازان سالمترین و پاکترین افراد جامعه هستند و بهعنوان مصلحان اجتماعی دیده میشوند «دروغ» مثل سالاد عروسی همیشه باید باشد!!و افراد پاک صرفا از سر ضعف و بیاعتمادی نمیتوانند دروغ بگویند...
میخواستم اگر امکانش باشه توی طراحی سایت به جای اینکه همه نمایشها اینجوری پخش باشن اسم مجموعه ها و سالنها گذاشته بشه با انتخاب هر کدام از مجموعهها یا سالنها اطلاعات کاملی در مورد تئاترهای در حال اجرا در آن مکان رو علاقه مندان تئاتر بتونن ببینن .
اگر دوستان نظرات کاربردی برای بهتر شدن سایت دارن لطفا کامنتاشو نو بذارن .
با تشکر صمیمانه از همه فعالان در عرصه هنر به ویژه بخش تئاتر
بنده نیز یکبار درخواست مشابهی داشتم مبنی بر اینکه نام مربوط به عوامل نمایش به صفحه ای لینک باشد که مشخصات و سوابق آنها در آن نمایش داده شود. شبیه به imdb
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
« تخلف میزانسنیک سهراب » حول محور زندگی و مرگ جوانی (سهراب) می گذرد که آرزوهای بسیاری در سر دارد و درگیر آرزوهایش میشود اما در این مسیر کنترل ذهن و زندگی اش را از دست میدهد و در هدایت مسیر زندگی اش با مشکلاتی مواجه می گردد…
این نمایش در امتداد بیان زندگی ساده یک انسان، به ابعاد پیچیده تری از جمله انواع خشونت و ریشه های آن ، مسئولیت های اجتماعی یک انسان و تاثیرات تصمیم گیری هایش در روند زندگی میپردازد. با وجود داستان ساده ای که دارد از بعدی پیچیده تر به یک لحظه می نگرد و به تماشاگر این امکان را می دهد تا از زاویه ای متفاوت مسیر نمایش را دنبال کند و از مسیر خطی بودن فاصله گرفته و فرم اجرایی خاصی را دنبال می کندو دو بعد سادگی ظاهری زندگی و پیچیدگی های ذهنی را در هم می آمیزد.
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایش رو بدونن این متنو بخونن.
جوانی نحیف از خانواده ای متوسط( فلورنتینو) که در تلگرافخانه کار می کند، موقع رساندن یک تلگراف به خانه ای عاشق دختر خانواده (فرمینا) می شود. فرمینا با پدر ثروتمندش که با اینکه از خانواده اشراف نیست و میخواهددخترش با خانواده ای با اصل و نسب ازدواج کند زندگی میکند.
پس از فهمیدن عشق دخترش, او را به مسافرت طولانی می برد و ارتباطات به صورت تلگرافی ادامه پیدا می کند. پس از بازگشت فرمینا از مسافرت، سر و کله جوانی از خانوادهای اشراف زاده که برای تحصیل علم طب به اروپا رفته و با کوله باری از علم و کلاس و انگیزه به شهر خود بازگشته است(دکتر خوونال اوربینو) پیدا می شود...
رمانی است در ستایش عشق شاید هم در اثبات جاودانگی زندگی.
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
یک گربه خانگی متعلق به یک تروریست بینالمللی«پادریک» به دلایل مبهمی میمیرد. برای کشف علت مرگ گربهاش و احیانا پیدا کردن قاتل او برنامههایش را کنسل میکند. اثری است سرشار از طنز تلخ سرگرم کننده(گروتسک) که در پس آن زنجیرهای از خشونت و بدبختیهای مردم ایرلند عنوان میشود...
این نمایشنامه در سال 2006 نامزد جایزه تونی( پرافتخارترین جایزه در تئاتر آمریکا)، «برنده جایزه آلفرد رادوک»، «برنده جایزه لوسیل لورتل» و «برنده جایزه اوبی» شد.
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
در"بازی استریندبرگ" خانوادهای ترسیم میشود که با دوری فرزندان و رفتن خدمتکارها، تنها یک زوج میانسال(ادگار و آلیس) ارکان آن را تشکیل میدهند. زوجی که برعکس کلیشههای رایج نه تنها به هم وابسته و همراه یکدیگر نیستند، بلکه دائماً در پی آزار و شکنجه روحی به یکدیگر هستند که با حضور شخصیت کورت، شکلی دیگر میگیرد. شکلی که در نهایت طرز تفکر هر دو آنها را نسبت به دیگری فاش میکند. نمایشی است انتزاعی( هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نیست و فقط از فرمهای تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره میگیرد) از روابط زن و مرد.
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشنامه را بدونن این متنو بخونن.
جان – استاد(مرد) - تلاش میکند انتقادات حقیقی خود را از حماقت سازماندهی شده در تمامی نظامهای آموزشی بازگو کند، دانشجویش -کارل(زن) – نیز حق دارد برای فرار از حذف شدن، قربانی بگیرد. اولئانا شکل مدرن و اجتماعی شده ی تنازع برای بقاست. نه نبرد خونینی در کار است و نه شمشیرهای آختهای در کار. تنها کلمات است و کلمات و کلمات(جنگ قدرت در حوزه زبان) که همه چیز را درمینوردد........ تقابل آنها یکی از قدرتمندترین و در عین حال ظریف ترین تقابل هایی است که می تواند نیروی اصلی یک نمایشنامه را نمایندگی کند.
فقط دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشنامه رو بدونن این متنو بخونن.
ونسان مردی است چهل ساله و موفق که برای نخستین بار قرار است صاحب فرزند شود. در یک مهمانی خانوادگی از او درباره نامی که برای فرزندش در نظر گرفته، سوال میشود. پاسخ ونسان باعث برملاشدن بسیاری از رازها و بهانهای برای ماجراهای بعدی میشود. این نمایشنامه در فرانسه با استقبال زبادی روبهرو شد و فیلمی هم از آن به نمایش درآمده است.
دوستانی که میخوان خلاصه ای از نمایشو بدونن این متنو بخونن.
«ولپن» یا نیروی شر داستان، انسانی است سرشار از خصلتها و صفتهای شر و پلید که همین شرارتها باعث و بانی اصلی پیشبرد داستان و خلق روایتها های موازی میشود تلاش شخصیتها برای رسیدن به منافع بیشتر و تلاش برای تخریب یکدیگر با هدف دستیابی به زندگی بهتر شاخصه اصلی تمام شخصیتهای این نمایش است.
نمایش با رویکردی گزارشگونه از رویدادهای حال و آینده آغاز میشود و سیر ژورنالیستی دارد، اما این گزارشگونگی به تدریج با روند داستانی وجوهی دراماتیک میگیرد و در نهایت رویکردی انتقادی نسبت به انسانها و جامعه را تصویر میکند که قابل تعمیم به هر جامعه ای است.
دوستانی که نمیخوان موضوع نمایش رو بدونن این متنو نخونن.
«ملاقات بانوی سالخورده» به گونه ای تراژدی-کمدی و به گونهای دیگر نمایشی گروتسک( ناهنجار است، زیرا حقیقت را تحریف کرده و از شکل میاندازد تا محتوای آن را هیولاگونه ساخته، به آن برجستگی داده و به نمایش بگذارد. در جوهرش، عجیب و غریب است چون به گونهای غافلگیرکننده از مرز آنچه که عادی است، درمیگذرد و در عین خندهداربودن، وحشت آفرین است.) نمایشی که در آن داستانی تخیلی و غیر واقعی وجود دارد که میشود گفت مبنای کارش پرداختن به شرایط اجتماعی و سیاسی روزگار است. نقب و نقدی بر جامعهای که دارد در شرایط سرمایه داری حقیقت و عدالت را تحت الشعاع خود قرار میدهد و شاید عمدهترین پیامدش هم بازی با عدالت باشد که با پول و رشوه مسیر دگرگونهای به خود میگیرد.حضور عروسک، تلخی قصه را کمتر کرده است.
دوستانی که نمیخوان موضوع نمایشو بدونن این متنو نخونن·
یک اتفاق تلخ که از نفرت، انتقام، اعتیاد، فقر و... سرچشمه گرفته و ساعت ۱ و نیم شب به حادثه بدل میشود که شخصیتهای آن، ( این کار رئال است و حادثه را از دید یک جوان از فرنگ برگشته به عنوان شخصیت اصلی و دیگر شخصیتها در محلهای قدیمی ) داستان را روایت میکنند.
دوستانی که دوست ندارن موضوع نمایش رو بدونن این متنو نخونن.
نمایش (باقیمانده شب) یک داستان تخیلی درباره مرگ و زندگی است که انسان حسرت زندگی مادی و اشتباه های خود را می خورد و تقاضای برگشت زمان را دارد (در این نمایش زمان پررنگ شده ونشان داده میشود زمان از بین رفته و ساعت تنها قراردادی میان انسانهاست )که این موضوع امکان پذیر نیست.
دوستانی که دوست ندارن موضوع نمایشو بدونن این متنو نخونن.
داستان این اثر درباره بمب گذاری است که سال 73 در حرم امام رضا(ع) اتفاق افتاد، اما داستان این اثر از سه زاویه مختلف و یکبار از زاویه دید دو کفتر روی گنبد امام رضا(ع)، یکبار از دید یک کفترباز و سوم از زاویه دید بمب گذار روایت می شود.
دوستانی که دوست ندارن موضوع نمایشو بدونن این متنو نخونن.
نامه کارگردان درباره نمایش: سپاس خدای را که در خلق این اثر هیچ گاه مرا تنها نگذاشت و دست یاری اش همیشه بر شانه های من بوده و هست، قمقمه های ژنرال شرح حال انسانیت و راه رسیدن به کمال است، بزرگترین دلیل خلق انسان، امید که با تماشای این نمایش برای یکدیگر مانعی نباشیم، منتظر دیدار شما عزیزان هستم، ای زیبا کننده زشتی ها، رسیدن به تو آرزوست، آمین.
با تشکر از تمام عوامل این نمایش و همه دوستان خانه نمایش باران نکته ای که میخواستم اشاره کنم یکی در مورد تهویه سالن که واقعا بعد از گذشت نیم ساعت از اجرا همش پیش خودت فکر میکنی کی اجرا تموم میشه تا بتونی یخو نفس بکشی و مطلب بعدی در مورد صندلیاس که زیاد راحت نیست و برای اجراهای بیشتر از 60 دقیقه طاقت فرسا خواهند بود امیدوارم که با همت و اراده مدیران این مشکلات مرتفع بشن به امید هر روز بهتر برای هنر ایران عزیزمون به ویژه هنر نمایش
دوستانی که دوست ندارن موضوع نمایش رو بدونن این متنو نخونن.
این اثر که بر اساس رمان "ژاک قضا قدری" نوشته ی "دنی دیدرو"، نگاشته شده، با محوریت طنزی شیرین و دلنشین، به مهمترین دغدغه های انسانی از جمله عشق، خیانت، سرگردانی انسان، مسئله جبر و اختیار و از همه مهمتر دغدغه های مربوط به سرنوشت و قضا و قدر می پردازد.