«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
بنظرم هر بچهای و پدر و مادری که این کار رو نبینه ضرر کرده. فوقالعاده از همه جهت، و در بازار کساد و بی کیفیت تئاتر امروز، مرغوبترین تئاتر کودکی که روی صحنه هست. « زنگولهپا» است.
حداقل در سه سال اخیر کار با این کیفیت روی صحنه تئاتر کودک اجرا نشده.
خداقوت به همه تیم مخصوصا تیم موسیقی
ساده اما کامل بود، جزییات اضافی هم در صحنه هم در بازی و هم در کارگردانی حذف شده بود و نگاه به دنیای توهمی که بازیگرا بینش در رفت و آمد بودن خیلی خلاقانه بود. البته بعضی از زمانها بازیگرها تمرکزشون کم میشد و پیوستگی حس خدشه دار میشد.
اجرای بی نظیر از بازیگران تازه کار و اصیل که رنگ و بویی از نقاب های سلبریتی زده ی تئاتر ندارد.قصه دردناک تئاتر این روزها این است که، خوب ها و ارزشمندها در منجلاب لوکسی از کارهای گیشه ای غرق شده اند. حتی تئاتری های اصیل هم در میان اجراهای پشت به پشت سالن های عمومی و خصوصی، نمیتوانند کارهای خوب را تشخیص دهند. به نظر مخاطبینی که این کار را ندیدند واقعا متضرر میشوند.
متن نمایش مجموعه ای از جمله های ماندگار بود که دور هم جمع شده بود. به شخصه فکر میکنم اجرای نمایش فقط ۲۰ درصد به متن اضافه کرده بود و توقع من این بود که خلاقیت بیشتری در کارگردانی ببینم. حتی انرژی پارسا پیروزفر هم میتونست خیلی بالاتر باشه. ریتم کند و یکنواختی بیان در صجنه های کم تحرک و با جمله های مانیفست طور، باعث میشد که اوج و فرودی در کار دیده نشه. و مخاطب بی حوصله بشه و در نهایت هم بخاطر کم بودن انرژی صحنه اخر. مخاطب متوجه اتمام کار نشه. بهرحال توقع داشتم بازی درخشان تری از اقای پیروزفر ببینم. ولی طراحی نور و موسیقی خوب بود
سلام به همه تیم پولانسکی و مخاطبین آتی این نمایش
امشب اینکار خوش ریتم رو دیدم. حقیقتا سبک خاص محمد میر علی اکبری باز روی صحنه اجرا شد. سبکی با صحنه های متفاوت و مرتبط در طول زمانها و مکانهای مختلف. از لحاظ پبچیدگی صحنه و تعدد کاراکتر، شبیه پاسیون سن متیو، یک کار قدیمی از همین کارگردان بود.
اما پیرامون قصه، حقیقتا شاید نشه در چند جمله گفت که قصه کار چیست. نگاهی به اثار پولانسکی بر پایه زندگی نامه او. ولی در ترکیبی عجیب و بدیع با زمان حال و اتفاقات انسانی همیشگی.
میر علی اکبری استاد پیچیدن همه زمانها و مکان ها در قاب یک صحنه و در نهایت جمع بندی آن به نحویست که هیچ هجوی حس نمیشود ومخاطب در نهایت ربط همه صحنه های متعدد را در می یابد. در نمایش الویاتان هم این اتفاق رخ داد.
پیرامون اینکه اگر رومن پولانسکی و اثارش را نمیشناسید ممکن است که لذت نبرید. بواسطه حس خوب حضور یکی از دوستانم که اثار پولانسکی را نمی شناخت، عرض میکنم که چیزی از لذت دیدن این نمایش کم نمیشود.
اگر با تئاتر زندگی میکنید. فرصت دیدن پولانسکی را از خود نگیرید
من بلاخره این نمایش رو دیدم.
بله بازی ها عجیب بود .حدس می زنم این بازی مکانیکی و مقطع و بی حس فقط به دلیل اینکه به مخاطب محیط سرد و بی احساس کار و بیزنس رو نشون بده انتخاب شده بود. اگر چه در ابتدا کمی آزار دهنده بود ولی کم کم عادی می شد. شاید قصه جذابیت کارهای قبلی آقای تهرانی رو نداشت اما ریزه کاری ها و عمق دیالوگ ها به همون سبک بود و اشتراک جالب با نمایش سیندرلا تکان های خفیف بازیگران در لحظه های بدون دیالوگ داشت.
به نظرم اگر اجرای با احساس تری از این دیالوگ ها می شد اونوقت مخاطب درگیر حس اون کارمند می شد و دیالوگ های سنگین در باره بازار کار و تجارت و.... بین اون حس گم می شد.
این تئاتر یه سری درد و دل و جمله صحیح درباره محیط تجارت و کار بود که به عمد در فضای بی حسی اجرا شد تا مخاطب مجبور به فکر بشه.
در کل از دیدن این نمایش راضی بودم و از دیدن دوباره آقای تهرانی هم خوشحال شدم.
کی امکان خرید بلیط از تیوال برای این نمایش فراهم می شه؟
بلاخره پس از سالها کاری از محمد میر علی اکبری عزیز دیدم و کلی لذت بردم. چند نکته فقط آزار دهنده بود. یکی نم بسیار بالای خانه آوا که اصلاحش در ید قدرتمند بابک مهری است و دوم عکاسی بی موقع یک عکاس در اجرایی که من دیدم. اگر ادب اجتماعی اجازه می داد، داد می زدم سرش . برای هر عکس هم از بغل دستیش تایید هم می گرفت . لطفا رسیدگی کنید.
البته با شناختی که دادم تقریبا هر چیزی در کار جناب میر علی اکبری دلیلی دارد. اما ریتم منقطع بیان بازرس در اوایل کار، انرژی مخاطب را پیش از موعد تمام می کرد.
پیشنهاد می کنم این کار را ببینید.