در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عطا اله خلج
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:17:24
 

- نویسنده و منتقد تئاتر | فعال در حوزه روابط عمومی
- با تمرکز بر تحلیل آثار نمایشی و توسعه ارتباطات هنری، در مسیر پیوند مخاطب با صحنه تئاتر قدم برمی‌دارم.
منتقد و نویسنده تئاتر با رویکرد تحلیلی و نگاهی عمیق به ساختار، روایت و اجراهای صحنه‌ای. فعال در حوزه روابط عمومی فرهنگی با تمرکز بر طراحی استراتژی‌های ارتباطی، تولید محتوا و توسعه تعامل میان اثر هنری و مخاطب. همچنین تجربه تولید آثار نمایشی را دارم و در مسیر خلق، پشتیبانی و معرفی تولیدات تئاتری مستقل و حرفه‌ای فعالیت می‌کنم. دغدغه‌ام، تقویت زبان گفت‌وگو میان هنرمند و جامعه از طریق رسانه، صحنه و ارتباطات خلاق است.

 ۱۳ فروردین ۱۳۶۵
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هر کس باید بتواند به جایی پناه آورد، چون مواردی پیش می‌آید که حتماً لازم است انسان بتواند به یکجا، به هر کجا که باشد برود.

«جنایت و مکافات» داستایوفسکی
سوزان، امیر مسعود، Hamid Reza Zarei و محمد فروزنده این را خواندند
مهدی تاجیک، Paria_brh و ابرشیر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عطا اله خلج (atakhalaj)
درباره نمایش امان i
نمایش «امان»:

بازتاب یا پناه؟ عطا اله خلج

در روزگاری که مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی به‌ شدت گره‌خورده با بحران‌هایی چون فقر، سرکوب، مهاجرت و بی‌ثباتی هویتی است، اجرای نمایشی چون ( امان) نوشته عباس جمالی و کارگردانی امیر جلالی ، از دو منظر قابل تامل است: نخست، بازنمایی رنج زنانه در ساختاری سنتی، و دوم، نوع مواجهه هنر با دردهای اجتماعی. اما آیا این شکل از روایت، به‌درستی با اقتضائات تاریخی امروز همخوانی دارد یا صرفاً پناهگاهی است برای تسکین مخاطبِ خسته، بی‌آن‌که منجر به تحول یا مواجهه‌ای ... دیدن ادامه ›› واقعی شود؟

امان در ظاهر یک نمایش زن‌محور است؛ پنج زن با روایت‌های شخصی، خرده‌روایت‌هایی از رنج و سرکوب در فضای آیینی "دعای امان" مطرح می‌کنند. این فضای سنتی و آئینی، با استکان‌های قرمز رنگ چای و نور قرمز که صحنه را می‌پوشانند، بار معنایی سنگینی از لطافت و شکنندگی زنانه حمل می‌کند. اما دقیقاً در همین نقطه است که نمایش با یک تناقض بنیادین روبه‌روست: نمایش در پی نقد ساختارهای مردسالار است، اما خود، ساختاری منفعل و ملایم را برای بیان این نقد برگزیده است. در حالی که زنان نمایش، قربانی ساختارها هستند، کمتر نشانی از مقاومت، دگرگونی، یا حتی عصیان می‌بینیم. آیا این، بازتولید همان نگاه ملایم و مغموم به زن نیست؟

نمایش امان در دورانی به صحنه بازگشته که جامعه ایران شاهد جنبش‌هایی بوده است. در چنین فضایی، توقع از تئاتر به عنوان رسانه‌ای زنده، چیزی بیش از روایت درد است. مخاطب امروزی دیگر تنها با شنیدن روایت زخم، تسکین نمی‌یابد؛ بلکه به دنبال راهی برای گشودن گره‌ها و تجربه‌ای رهایی‌بخش است.
نمایش‌هایی از این دست، گاه به جای برانگیختن، به آرام‌سازی بدل می‌شوند؛ نوعی کاتارسیس بی‌خطر که نه ساختار قدرت را به چالش می‌کشد و نه امر واقع را دگرگون می‌کند. این پرسش مطرح می‌شود: آیا تئاتر باید فقط پناهگاهی برای بیان درون باشد، یا وظیفه‌اش تحریک ذهن و ساختارشکنی است؟ «امان» در این مسیر، بیشتر به سنت‌گرایی می‌گراید تا رادیکالیسم.

نمایش با استفاده از مجلس‌خوانی و دعا، فرم‌های آیینی ایرانی را به کار گرفته است؛ اما این فرم سنتی، هرچند شاعرانه، خود حامل ارزش‌هایی است که ممکن است در تضاد با نقد اجتماعی نهفته در متن باشد. نقد سنت با زبان سنت، مخاطب را به تجربه‌ای دوگانه می‌کشاند: از یک سو با زبانی شاعرانه مجذوب می‌شود، و از سوی دیگر از دردی سخن گفته می‌شود که همین سنت آن را بازتولید کرده است. این تنش، اگرچه می‌توانست به یک تضاد مولد بدل شود، در نمایش بیشتر به تکرار تبدیل شده است تا گسست.

آیا زمان مناسبی است؟

پاسخ این پرسش که «آیا اجرای چنین نمایش‌هایی در وضعیت زمانی فعلی، کاری درست است؟» به هدف از اجرای تئاتر بازمی‌گردد. اگر هدف تنها ثبت درد باشد، شاید امان موفق عمل کرده باشد. اما اگر تئاتر را عرصه‌ای برای کنشگری اجتماعی بدانیم، امان بیشتر به مرثیه‌ای شکیل می‌ماند تا فریادی برانگیزاننده.
در زمانه‌ای که مردم در خیابان‌ها، رسانه‌ها، و حتی در ادبیات، خواستار تغییر هستند، تئاتر نیز باید جسارت مواجهه با واقعیت را پیدا کند؛ نه فقط در سطح روایت، بلکه در فرم، لحن، و موضع. شاید لازم است مکتب تئاتری که به آن باور داریم، از بیان صرف رنج، به نقد ریشه‌های رنج روی بیاورد.

شنبه 3 خرداد 1404

ریش فیدل، غبغب مرکل
روایتی فانتزی از هویت و اریکه قدرت


«ریش فیدل، غبغب مرکل» نمایشی است جسورانه، با زبانی طنزآلود و موزیکال و فرمی مدرن ایرانی، که از دل روستایی خیالی، مفاهیمی بسیار واقعی و ملموس را بیرون می‌کشد.
شهاب الدین حسین پور با کارگردانی دقیق بر متن امیرعلی نبویان در مقام نویسنده با قصه ای عجیب و دراماتورژی خوب جعفر غلام پور ، با بهره‌گیری از فضا و ابزار نمایش ایرانی چون تخت‌حوضی و سایه بازی ، فضایی فانتزی،جدید و مدرن و صمیمی با ترانه های جذاب نوستالژی برای شما می‌سازد.

شخصیت‌های نمایش، همه در حصاری از باورها، ترس‌ها و وسایل قرضی گرفتارند و وسایلی که لولو ( با بازی جذاب سامان کرمی) که  از آنان می‌رباید، ... دیدن ادامه ›› تا شاید پرده از عاریه بودن هویت‌شان بردارد.

دیالوگ‌های طعنه آمیز، آهنگین و ریتمیک، از روح ادبیات روزمره بهره می‌گیرند و در خدمت پیشبرد مفاهیم عمیق قرار می‌گیرند.

طراحی لباس درخشان (پانیذ حمیدیان فر) و گریم چشم نواز(سارا اسکندری) با بهره گیری از پیام مدرن کارگردان توانسته در دنیای پر رمز و راز نمایش و جایی که بازیگران و موسیقی (با طراحی هیجان انگیز یاشار مومن زاده) با هم سمفونی بیادماندنی را خلق می کنند، نه تنها مکمل خلق نقش برای بازیگران هستند، بلکه خود روایت بازیگرانی دیگر هستند.

طراحی حرکت مهندسی شده و دکوری پویا در نمایش ریش فیدل غبغب مرکل ما را در مسیر تبلور داستان عاریه بودن زندگی قرار میدهد؛ استفاده از رنگ و غلو در گریم ها و کهنگی و مدرن بودن المان ها ( قاشق های دوخته شده به لباس ها معنایی پنهان دارد) ذهن تماشاگر را به سفری فراتر از صحنه می‌برد.


  تلاش کارگردان برای مواجهه تقابل تضادهای ایدئولوژیک، فرهنگی و اخلاقی به ثمر نشسته است. نام نمایش اشاره‌ای کنایه‌آمیز به چهره‌های سیاسی و باورهای متضاد است؛ گویی تئاتر در اینجا نه تنها صحنه‌ی نمایش، که میدان مبارزه‌ی ایده‌هاست.

نکته جذاب بازی‌ بازیگرانی است که نیمی از آنها برای اولین بار پا بر صحنه نمایش گذاشتند.

بازی بازیگران حرفه ای و صداپیشگانی چون مهبد قناعت پیشه (مطرب)، ندا مقصودی (لکاته)، علیرضا کیانی (کدخدا) و  حضور درخشان اشکان صادقی در نقش ژیگول و محمدرضا صولتی (در دو نقش دیوانه و حلال ) هوشمندانه و با ضرافت اجرا شده‌اند؛ لحظه هایی باور پذیر که با مخاطب ارتباط ملموسی برقرار می کنند(صداهایی که هرگز فراموش نمی کنید).
مردانی که در کشاکش قدرت و حقیقت، از تردید به تسلیم می‌رسد؛کاراکتر ها، نمودی از بسیاری از ما مردم امروز جامعه هستند؛ آن‌جا که در مواجهه با لولوهای زمانه و زندگی، به جای مقاومت، از داشته هایمان،خواسته هایمان و شاید خودمان چشم می‌پوشیم و در گذر تاریخ محو می شویم.
اما آنچه در پایان بیش از همه برجسته می‌شود، نه فرم است و نه حتی روایت، بلکه تردیدی‌ست که نمایش در دل مخاطب می‌کارد: آیا آنچه داریم واقعاً مال ماست؟
یا فقط نسخه‌ای قرضی از آن چیزی‌ست که دوست داریم باشیم؟ «ریش فیدل، غبغب مرکل» ما را دعوت می‌کند تا دوباره به آیینه بنگریم، نه برای دیدن چهره، که برای بازشناسی هویت.

موسیقی و ترانه های بجا با میزان های غافلگیر کننده حتما شب بیاد ماندنی برای شما خواهد ساخت.
از تئاتر حمایت کنیم مخصوصا نمایش هایی که در این زمانه با سختی و خون دل از تیغ سانسور چی جان سالم بدر برده اند.

۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ تئاتر هما تهران
عطا اله خلج 👌🏼🙏
با سلام و سپاس از هنرمندان محترم.
من با خوندن پیام ها و شناختن عوامل تاتر با فرزندانم به تماشای این اجرا رفتم.....
با کمال احترام نسبت به بازی قوی و عالی عزیزان واقعا شوخی ها و متن گفتگوها برای خانواده و مخاطب نوجوان مناسب نبود....

ای کاش این نوش و نیش به گونه ای مودبانه تر تصویر می شد که ما به عنوان یک خانواده با خیال راحت به تماشا بنشینیم...
۳ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
موسیقی

تماس‌ها

ata.khalaj@gmail.com
atakhalaj