در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عطا اله خلج درباره نمایش امان: نمایش «امان»: بازتاب یا پناه؟ عطا اله خلج در روزگاری که مسائ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:52:56
عطا اله خلج (atakhalaj)
درباره نمایش امان i
نمایش «امان»:

بازتاب یا پناه؟ عطا اله خلج

در روزگاری که مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی به‌ شدت گره‌خورده با بحران‌هایی چون فقر، سرکوب، مهاجرت و بی‌ثباتی هویتی است، اجرای نمایشی چون ( امان) نوشته عباس جمالی و کارگردانی امیر جلالی ، از دو منظر قابل تامل است: نخست، بازنمایی رنج زنانه در ساختاری سنتی، و دوم، نوع مواجهه هنر با دردهای اجتماعی. اما آیا این شکل از روایت، به‌درستی با اقتضائات تاریخی امروز همخوانی دارد یا صرفاً پناهگاهی است برای تسکین مخاطبِ خسته، بی‌آن‌که منجر به تحول یا مواجهه‌ای ... دیدن ادامه ›› واقعی شود؟

امان در ظاهر یک نمایش زن‌محور است؛ پنج زن با روایت‌های شخصی، خرده‌روایت‌هایی از رنج و سرکوب در فضای آیینی "دعای امان" مطرح می‌کنند. این فضای سنتی و آئینی، با استکان‌های قرمز رنگ چای و نور قرمز که صحنه را می‌پوشانند، بار معنایی سنگینی از لطافت و شکنندگی زنانه حمل می‌کند. اما دقیقاً در همین نقطه است که نمایش با یک تناقض بنیادین روبه‌روست: نمایش در پی نقد ساختارهای مردسالار است، اما خود، ساختاری منفعل و ملایم را برای بیان این نقد برگزیده است. در حالی که زنان نمایش، قربانی ساختارها هستند، کمتر نشانی از مقاومت، دگرگونی، یا حتی عصیان می‌بینیم. آیا این، بازتولید همان نگاه ملایم و مغموم به زن نیست؟

نمایش امان در دورانی به صحنه بازگشته که جامعه ایران شاهد جنبش‌هایی بوده است. در چنین فضایی، توقع از تئاتر به عنوان رسانه‌ای زنده، چیزی بیش از روایت درد است. مخاطب امروزی دیگر تنها با شنیدن روایت زخم، تسکین نمی‌یابد؛ بلکه به دنبال راهی برای گشودن گره‌ها و تجربه‌ای رهایی‌بخش است.
نمایش‌هایی از این دست، گاه به جای برانگیختن، به آرام‌سازی بدل می‌شوند؛ نوعی کاتارسیس بی‌خطر که نه ساختار قدرت را به چالش می‌کشد و نه امر واقع را دگرگون می‌کند. این پرسش مطرح می‌شود: آیا تئاتر باید فقط پناهگاهی برای بیان درون باشد، یا وظیفه‌اش تحریک ذهن و ساختارشکنی است؟ «امان» در این مسیر، بیشتر به سنت‌گرایی می‌گراید تا رادیکالیسم.

نمایش با استفاده از مجلس‌خوانی و دعا، فرم‌های آیینی ایرانی را به کار گرفته است؛ اما این فرم سنتی، هرچند شاعرانه، خود حامل ارزش‌هایی است که ممکن است در تضاد با نقد اجتماعی نهفته در متن باشد. نقد سنت با زبان سنت، مخاطب را به تجربه‌ای دوگانه می‌کشاند: از یک سو با زبانی شاعرانه مجذوب می‌شود، و از سوی دیگر از دردی سخن گفته می‌شود که همین سنت آن را بازتولید کرده است. این تنش، اگرچه می‌توانست به یک تضاد مولد بدل شود، در نمایش بیشتر به تکرار تبدیل شده است تا گسست.

آیا زمان مناسبی است؟

پاسخ این پرسش که «آیا اجرای چنین نمایش‌هایی در وضعیت زمانی فعلی، کاری درست است؟» به هدف از اجرای تئاتر بازمی‌گردد. اگر هدف تنها ثبت درد باشد، شاید امان موفق عمل کرده باشد. اما اگر تئاتر را عرصه‌ای برای کنشگری اجتماعی بدانیم، امان بیشتر به مرثیه‌ای شکیل می‌ماند تا فریادی برانگیزاننده.
در زمانه‌ای که مردم در خیابان‌ها، رسانه‌ها، و حتی در ادبیات، خواستار تغییر هستند، تئاتر نیز باید جسارت مواجهه با واقعیت را پیدا کند؛ نه فقط در سطح روایت، بلکه در فرم، لحن، و موضع. شاید لازم است مکتب تئاتری که به آن باور داریم، از بیان صرف رنج، به نقد ریشه‌های رنج روی بیاورد.

شنبه 3 خرداد 1404