امیراسحاق میرشیرتری فعال هنری

.
حالمـ خوب نیست
چند روز است کـ ساعت پنج عصر
به هوای دیدنت
حوالی همان تقاطعِ همیشگی پرسه میزنم
کـ شاید بیایی و سیگار را از دستم بگیریُ اَخمیـ کنی
کـ شاید هوسِ دور زدن تووی شهر شلوغ باز بـ ـسَرت بزنه
کـ شاید همان آهنگیـ کـ دوس داریُ بذاری چند بار پُشتِ ـسر هم پخش بشه
کـ شاید کنارم بشینیـُ حرف بزنیُ منم رانندگیـ کنمـ
برای چشمانت بندگی ... دیدن ادامه ›› کنمـ
برای بودنت زندگی کنمـ
حالمـ خوب نیست
بقدری کـ رانندگیـ در مستی را ترجیح میدم بـ بغض
بقدری کـ بهمن رو ترجیح میدم بـ هر سیگاری
حالمـ خوب نیست
اگر خواستی همان تقاطع
ساعت پنج عصر،منتظرتم
بیا تا بـ ـهَم نشان بدهیم تَـ ـتو های مان را... .
.
#امیراسحاق

آرامش را امیدی بود وقتی بودی
لحظه‌ها را مرامی بود وقتی بودی

با تمامِ این نامفهومیِ عصر جدید
باز عشق را امیدی بود وقتی بودی

در خیابانِ طویلِ این شهرِ شلوغ
قدم زدن را دلیلی بود وقتی بودی

چای نوشیدن توی فصلِ سردِ سال
خاطره ی شَکیلی بود وقتی بودی

با غرور لعنتیم می نویسم،بخوان!
زندگی را امیدی بود وقتی بودی