در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا مجیدی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:55:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در مواجهه با متنی چون در انتظار گودو، آن‌چه بیش از هر چیز اهمیت دارد، درک عمیق از فضای ابزورد و توانایی در خلق «هیچِ معنا‌دار» است.

طراحی صحنه این نمایش به‌سادگیِ آگاهانه‌ای وفادار است: درختی تک‌افتاده، نورهای بی‌ثبات، و فضای بصری‌ای که بی‌معنایی را ترجمه می‌کند. اما آن‌چه این اجرا را از دیگر خوانش‌های متن بکت متمایز می‌سازد، آگاهی کارگردان از روان‌شناسی تماشاگر مدرن است. جوانی می‌داند که انتظار به‌عنوان عنصر مرکزی نمایش، ممکن است در نیمه دوم برای مخاطب تبدیل به ملال شود؛ و درست در همین‌جا، او با شکستن مرز صحنه و سالن، بازیگری را به میان تماشاگران می‌آورد.
این حرکت، نه فقط یک تصمیم اجرایی، بلکه بیانیه‌ای ابزورد است: جهان در حال نمایش، همان‌قدر ساختگی و بی‌پایان است که جهان واقعی. ورود بازیگر به کنار مخاطب، به نوعی یادآوری خستگی، یکنواختی و اسارت در چرخه‌ی تکرار است؛ اما در عین حال، تماشاگر را از انفعال بیرون کشیده و دوباره به جهان نمایش پرتاب می‌کند.

بازی‌ها در اوج نمایشگری‌ که نیاز اصلی این اجراست. نه تنها کنترل‌شده و دقیق‌اند، بلکه کاملاً قابل لمس هستند. تماشاگر هرگز احساس نمی‌کند که ... دیدن ادامه ›› با شخصیت‌هایی از دنیایی دیگر روبه‌روست؛ بلکه به‌واسطه‌ی انتخاب درست لحن، میزانسن و ریتم اجرایی بازیگران، به آن‌ها متصل می‌شود. این پیوند عاطفی و انسانی، باعث می‌شود مفاهیم انتزاعی چون پوچی، بی‌معنایی و انتظار، از حالت نظری خارج شده و تجربه‌ای ملموس برای مخاطب شوند.
در این میان، نقطه عطف اجرا نه فقط در بازی‌ها، بلکه در لحظات تعاملی و فاصله‌گذارانه‌ای است که با تماشاگر خلق می‌شود؛ اینجاست که کارگردان نه صرفاً صحنه، بلکه سالن را هم به بخشی از اجرا بدل می‌سازد.

جوانی تلاش نمی‌کند صرفاً یک اجرای کلاسیک از بکت را بازتولید کند. او سعی دارد با متن گفت‌وگو کند و آن را به زبان اجرایی امروز ترجمه کند؛ زبانی که در آن، بازیگر می‌تواند به دل تماشاگر بیاید و به او یادآوری کند: «این پوچی فقط مال صحنه نیست، مال تو هم هست.»
ماشینی در دل بی‌راهه‌ای استعاری

اجرای اخیر نمایش «زبان تمشک‌های وحشی» نمونه‌ای‌ست از گسست میان فرم، محتوا و اجرا؛ تلاشی برای خلق اثری شاعرانه و نمادین که به دلیل مجموعه‌ای از تصمیمات ناپخته‌ی کارگردانی، دراماتورژی ضعیف و اجراهای سرد، به تجربه‌ای ناهماهنگ، شعاری و فاقد درگیری حسی بدل شده است.
طراحی صحنه تنها شامل یک اتومبیل واقعی است که با وجود داشتن پیوندی مفهومی با متن، با فضای غیررئال، نمادین و استعاری کل اجرا تضاد دارد. در نمایشی که همه‌چیز به‌سوی فاصله‌گیری از واقع‌گرایی سوق پیدا کرده، استفاده از چنین عنصر کاملاً رئالیستی نه تنها کمکی به انتقال معنا نمی‌کند، بلکه از جنس بصری نمایش جدا افتاده و به یک شیء غریب و بی‌جایگاه تبدیل می‌شود. طراحی می‌توانست با زبانی انتزاعی‌تر، مفاهیم مورد نظر را منتقل کند بی‌آن‌که این‌چنین بر ناهماهنگی اجرا بیفزاید.
استفاده‌ی بی‌منطق از باران و ریختن آب روی صحنه نیز نمونه‌ای دیگر از تصمیمات فرمی سطحی است.

یکی از اشکالات کلیدی، ضعف دراماتورژی و عدم بازنویسی زبانی متن برای اجرا است. دیالوگ‌هایی که در صحنه شنیده می‌شود، چنان از زبان امروز فاصله ... دیدن ادامه ›› دارند که نه‌تنها برای مخاطب معاصر ناآشنا و غیرقابل‌باورند، بلکه گاه به‌دلیل شعارزدگی یا پیچیدگی بی‌مورد، به واکنشی منفی منجر می‌شوند. این مشکل زمانی تشدید می‌شود که کنش‌های صحنه‌ای با دیالوگ‌ها در تضاد قرار می‌گیرد؛ برای مثال، در یکی از صحنه‌ها، بازیگر اعلام می‌کند که می‌خواهد یک "بهمن کوچک" روشن کند، اما در عمل، سیگاری بلند و باریک را از جیب درمی‌آورد و روشن می‌کند. این تضاد میان گفته و عمل، تماشاگر را از باورپذیری اجرا دور می‌کند و به اجرای ناپخته‌ای دامن می‌زند که گویی به جزئیات خود بی‌توجه است.
همچنین در اجرا، تضاد قابل توجهی میان تصویر زن به عنوان عنصری قوی، معاصر و همسو با مسائل روز جامعه و دیالوگ‌های ارائه‌شده وجود دارد. دیالوگی مثل:
«من ممکنه روسریمو از خونه یادم بره سرم کنم، ولی این قرصو نه.»

نمونه‌ای مثبت از نشان دادن استقلال و آگاهی زن امروز است. اما شنیدن دیالوگی مانند:

«پرچمتو بکوب نک قله، تو همه‌ی منو فتح کردی، الان که یه بچه ازت تو وجودم دارم
که حامل زبان مالکیتی و نگرشی تسلیم‌پذیرانه نسبت به مرد است، در تعارض آشکار با تصویر زن مدرن است که اجرا سعی در خلق آن دارد. این تضاد نه تنها باعث سردرگمی مخاطب می‌شود، بلکه به‌طور بالقوه واکنش منفی و دوری از اثر را نیز تشدید می‌کند.
بازی بازیگران نیز در تداوم همین گسست عمل می‌کند. اجرای مکانیکی، کلیشه‌ای، و فاقد حیات عاطفی‌اند؛ بازیگرانی که با لحن‌هایی کلاسیک، خشک و ازپیش‌تعریف‌شده روی صحنه ظاهر می‌شوند، در حالی‌که قرار است نماینده‌ی انسان معاصر باشند. این نوع بازی‌ها نه‌تنها ارتباطی با مخاطب برقرار نمی‌کنند، بلکه اجرا را هرچه بیشتر به سمتی عروسکی، ساختگی و بی‌جان سوق می‌دهند.
تنها استثنا، ارشیا زمانی است که در برخی لحظات موفق می‌شود با بیانی متفاوت و حضوری زنده‌تر، توجه تماشاگر را جلب کرده و تا حدی اجرا را از یکنواختی نجات دهد.
در نهایت، «زبان تمشک‌های وحشی» بیش از آن‌که یک اثر نمایشی کامل باشد، شبیه ترکیبی پراکنده از ایده‌هایی‌ست که هرگز به اجرا نرسیده‌اند.
مازیار خوش کردار و محمد فروزنده این را خواندند
ارشیا زمانی این را دوست دارد
سلام‌ جناب مجیدی.
ابتدا بگویم که پیش از این اثر «پروانه الجزایری» شما را به عنوان یک کار زیبا و موفق تماشا کرده ام و از کارگردانی هنرمندانه و بازیگری حرفه ای تان با اطلاع هستم؛ ولی به عنوان یک تماشاگر همیشگی تئاتر، این نقد شما را در بسیاری موارد غیر منصفانه دیدم!
استفاده از یک خودرو واقعی در یک فضای بقول شما غیر رئال چه اشکالی دارد؟ برای من تماشاگر یک جلوه بصری جذاب روی یک صحنه خالی و بدون دکور بود؛ هم به لحاظ بدیع و بکر بودن این ایده، هم به لحاظ درک زحمتی که پشت این ایده نهفته بود ( مثلا چطور و از کجا این خودرو را روی سن آوردند؟). به نظر شما اگر بجای این خودرو، یک ماکت چوبی روی صحنه آورده بودند، به زیبایی این اثر افزوده می شد؟ علاوه بر این، حتی اگر این کار را یک تلفیق از فضای رئال و غیر رئال فرض کنیم، چه اشکالی دارد؟ شما بهتر از من می دانید که امروزه آثار هنری تلفیقی ( مثلا تلفیق موسیقی سنتی با پاپ) هم ... دیدن ادامه ›› از اقبال ویژه و طرفدران خاص خود برخوردار هستند؛ چرا طراحی صحنه تلفیقی نداشته باشیم؟ جدای از اینها، به نظر من تماشاگر، که البته معلومات هنری و سینمایی شما را ندارم، فضا خیلی هم رئال بود و همین خودرو‌ واقعی به تنهایی و بدون هیچ دکور دیگری، حقیقتا به من تماشاگر، حس بودن در یک جاده تاریک‌ و‌ سرد را القاء کرده بود و‌بارش باران ( که منتقد آن هستید) و برآمدن ماه هم این حس را تکمیل کرد؛ به نظر من‌ تماشاگر عامی، برخلاف نظر شما،اتفاقا کارگردان و طراح صحنه در این بخش بسیار موفق عمل کرده بودند.
موضوع دیگر مورد نقد شما هم «دور بودن دیالوگ‌ها از زبان امروزی» بود. در این مورد هم من تماشاگر ایرادی ندیدم؛ چرا فکر می کنید در همه نمایش ها و اصولا همه مردم باید یک شکل صحبت کنند؟ یعنی به شکلی که شما نام زبان امروزی به آن می دهید؛ زبانی که امروزه بکار بردن ناسزا یا کلمات رکیک در هر جمع و مکانی و بقول قدیمی تر ها در حضور بزرگترها در آن عادی شده و یا حتی ارزش محسوب می شود و به فضاهای هنری مثل سینما و صحنه تاتر هم وارد شده و اتفاقا برخی هنرمندان معاصر هم در کاربرد یا ترویج آن با یکدیگر رقابت هم می کنند، باید همه جا حضور داشته باشد؟ بدین ترتیب من تماشاگری که از این زبان بقول شما امروزی که خصوصی ترین فعالیتهای طبیعی انسان را به زبان می آورد یا به تصویر می کشد ( مثل صحنه های دستشویی رفتن های نا مرتبط بازیگران در نمایش زیبای پروانه الجزایری شما) گریزان و بیزار هستم، کجا باید نمایشی یا هر نوع اثر هنری دیگری بیابم که عاری از این «امروزی بازی ها» باشد؟ اگر کارگردان محترم در دیالوگ های این استاد دانشگاه اهل مطالعه و تنظیم تز دکتری و آن بانوی مترجم آثار، چند تا فحش چارواداری گنجانده بود، یا یکی از آنها کنار جاده دستشویی می رفت، قطعا به زبان امروزی و فضای رئال نزدیکتر شده بودند ولی از محتوای کاراکتر خودشان فاصله می گرفتند. مانند اینکه شما در مورد استاد شجریان نمایش بسازید و بازیگر نقش ایشان مانند یک راننده کامیون رفتار کند؛ خوب یا بد رفتار راننده کامیون را قضاوت نمی کنم ولی من تماشاگری که نمایش زندگی استاد شجریان را برای تماشا انتخاب کرده ام، دیالوگ هایی در سطح ایشان را توقع دارم، حتی اگر «امروزی» نباشد! ( که نیست)
وگرنه برای شنیدن زبان امروزی نمایش کمدی و روحوضی هم‌کفایت می کند و فراوان هم هست!
انتقادهای دیگری هم به نقد شما بخصوص در مورد نقش بازیگر زن دارم که فکر می کنم‌ مجال طرح آنها نباشد.
با آرزوی موفقیت برای شما و دیدن کارهای بعدی و قطعا بهتری از شما.
حسن دادرس
سلام‌ جناب مجیدی. ابتدا بگویم که پیش از این اثر «پروانه الجزایری» شما را به عنوان یک کار زیبا و موفق تماشا کرده ام و از کارگردانی هنرمندانه و بازیگری حرفه ای تان با اطلاع هستم؛ ولی به عنوان ...
سلام حسن جان ممنونم به خاطر اینکه این باب رو باز کردی
و ممنونم که اینقدر لطف داری
ضمن خسته نباشید به گروه باید ذکر کنم که گروه نمایشی و بچه های اجرا به شدت محترم اند و دم شون گرم و اینکه من ارادتی زیادی به آقای هنرمند عزیز دارم و این نقد در باب صحبت درباره اجاره است نه چیز دیگری متاسفانه برداشت غلط نسبت به گفتگو همیشه به وجود میاد و خواستم توضیح دادم باشم که تلاش من صرفا باز کردن صحبت درباره یک اجراست .
همینجوری که میگی مجال صحبت اینجا متاسفانه وجود نداره چون زبان در هر صورت اینجا الکنه امیدوارم که بشه در جلسه نقد بررسی اگر برای ... دیدن ادامه ›› اجرا گذاشته بشه با هم صحبت کنیم و بتونیم از دل صحبت به جهانی جدید برسیم ولی اگر نشد من این قول رو میدم که بشینیم باهم حرف بزنیم و من منظورم رو از نوشته بالا بهت انتقال بدم. صرف استفاده از روزمرگی صرفا دیالوگ ها و کلمات نیست و منظورم چیز دیگری است
سلام مجدد جناب مجیدی؛
ممنون از پاسخ روشنگرانه شما.
ارادت بیشتری نسبت به شما پیدا کردم و آرزوی موفقیت های روز افزون برایتان دارم.
پاینده باشید.
۲۴ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحبت درباره کیفیت اجرا را می‌گذارم برای وقت دیگری جایی که محفلی باشد برای گفتگو نه برای خوب و بد گفتن.
در کل اما اجرا را دوست داشتم.
و تلاش نویسنده برای تلنگر زدن تماشگر را بیشتر.
شاید اگر همه‌ی ما بلند شویم و باهم نمایش را به جای دیگری ببریم کلمه اتفاق معنا پیدا کند.
وقتی پویا سعیدی حرف از همدلی میزد معنی خنده‌ای که نمک روی زخم می‌گذارد را با پوست و استخوان لمس کردم.
شاید واقعا سالنی که بابت دیوارهایش هم پول می‌گیرد احتیاجی به تماشاگر کنشگر نداشته باشد. تماشاگری می‌خواهد که فقط بنشید، لذت ببرد، عکس بگیرد و پول روی پول بیاورد و این اجرا دهن کجی است به همه‌ی این ها با این که خود گه گاهی غرق همین سیستم می شود.
راستش من هم نتونستم به حرف آقای سعیدی گوش بدم و کامل سالن رو ترک کنم پشت میله ها ماندم و غرق در همین فرایند از اجرا ... دیدن ادامه ›› لذت بردم.
و وقتی یک نفر با تمجید از ایستادندم مرا به خود آورد شرمگین بودم که چرا در ۱۰ دقیقه پایانی فقط به این فکر میکردم که چرا همرنگ دیگران به صندلی خودم تکیه ندادم. خنده های آخر اجرا وقتی بازیگر به گوشمان سیلی می‌زد که ما به چوخ رفتگانیم حال اون لحظه‌ی من بود.
پر حرفی مرا ببخشید ولی این اجرا هنوز با من است بیرون از سالن و هنوز جریان دارد.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
سینما

تماس‌ها

alirezagolvand