رقص خون بر ویرانهی عشق: نقد فیلم «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی
(قسمت سوم)
نمادشناسی فیلم از طریق پیوند با موسیقی و اساطیر شاهنامه
نمادشناسی شخصیت علی:
با توضیحاتی که داده شد، علی قهرمان روشنفکر سانتی مانتال، ضعیف و حقیر فیلم است که دارد به سبک آهنگ کورتانیدزه ملک مادری اش را از غلام
... دیدن ادامه ››
گدایی میکند. منفعل است. در خانواده نقش مادری و زنانه (در زبان مردسالار فیلم عمل زنانه حقارت بار است) برگزیده است. به تمیز کردن کثافت های نظام حاکم مشغول است و با «براندازی به هر شکل» مخالف است. خودش را در فلسفه و اخلاق پنهان کرده است چون قدرت عملی ندارد. از فلسفهٔ ی غیرعملی و انتزاعی استفاده میکند تا عدم تواناییاش در عمل را توجیه کند. سانتی مانتالیسم را برگزیده چون از آنجا در نظر هم قشران خودش مانند رعنا و دختری که در کتاب فروشی بود، جذاب دیده میشود. او قدرت نگه داشتن عشق هایش را ندارد و همیشه بازنده است. چه در کتابفروشی چه در خانه چه در مهمانی ای که با رعنا میرود. او شکست خورده است و همواره و همه جا در حال از دست دادن عشق خود و تکرار شکست خوردن است. شکست هایی تحقیرآمیز که به عشقش (مادرش، دختر کتابفروشی، رعنا و برادرش) تجاوز میشود. او حتی نمیتواند عشق برادری را نگه دارد. رضا که دارد به حقارت بارترین شکل ممکن زیر غلام خفه میشود، علی گوشه آشپزخانه افتاده و از ترس دست و پایش به هم میپیچد و مدام روی خون خودش سر میخورد. نه، علی کوچکترین ارتباطی با فریدون شاهنامه ندارد. فریدون اقدامگر است. قدرت فیزیکی دارد و از اخلاق عملی بهره میبرد. علی حتی جرات جنگیدن ندارد و آنجا که باید بلند شود و بجنگد بارها زمین میخورد. نماینده ی روشنفکران منفعل است که فقط حرف میزنند و با قدرت کلامی توخالی صرفا دلبری میکنند. همانها که در مهمانی رعنا هم نمونه هایشان زیاد دیده میشود. اگر از استبداد ضحاک ابتذالش به غلام رسیده است، از قدرت و فره ایزدی فریدون نیز ابتذالش به علی رسیده است. هر دو روی سکه مبتذل و حقیر شده اند.
نماد شناسی شخصیت رضا:
رضا نماینده ی عامه مردم است که ساز خودش را میزند. از نگاه اساطیری شاهنامه او کاوه آهنگر است. از مردم است و مغز سر پسرانش تماما خوراک مارهای ضحاک شده است. آنجایی صدایش بلند میشود که آخرین فرزندش نیز کشته میشود. رضا ممکن است تن به هر خواری و ذلتی بدهد. معتقد است این نظام باید به هر شکلی، حتی غیراخلاقی ترین شکل ممکن، از بین برود. صرفا به دنبال کسب منافع مالی است و اگر همان خانه ساخته شود دیگر صدایش درنمیآید. امید دارد که روزی خانه ساخته شود اما آن خانه با ضحاک هیچگاه ساخته نمیشود. نماینده مردمی است که مانند گوسفند صرفا کاه و یونجه شان کم شده و اگر مشکل اقتصادی نداشته باشند با هیچ کدام از حقارت های تحمیلی مشکلی ندارند. وقتی با نظام حاکم مقابله میکنند حاکمیت روی آنها استفراغ میکند و روشنفکران به جای رویارویی با حاکمیت، مردم را به حمام برده و به شستشوی سر و روی آنها میپردازند. آنجایی که غلام به رضا میگوید «برای من دو ثانیه ای» همان رجزخوانی های حکومت برای مردم در بحبوحهی اعتراضات است. مردمی که در هنگامه ی مرگ جز همین روشنفکران کسی را ندارند که صدا بزنند. صحنه ای که رضا دارد زیر غلام خفه میشود ارتباط زیادی با متن آهنگ کورتانیدزه دارد. مردمی که دارند زیر بار زور و خفقان از بین میروند و روشنفکرانی که گوشه ای افتاده اند و صدای مردم را میشنوند اما توان مقابله ندارند و دارند با تعابیر و تفاسیر فلسفی خودارضایی میکنند و به طعنه از زبان مردم میگویند «لهم کن، به زیرم فکن و...».
نمادشناسی شخصیت غلام:
غلام نماینده ی نظامی اقتدارگراست که حاکم شده است. اگر با آهنگ کورتانیدزه تلفیق شود میتواند روسیه باشد اما به دلیل نقش پدری و اینکه در آن جنگ هم به خاطر بی لیاقتی خودی ها شکست خورده ایم بیشتر به نظر میرسد که حاکمیتی خودی باشد. پایبند به هیچگونه اخلاقی نیست. صرفا بقای خودش و تمایلات نفسانی خودش برایش مهم است. با مطالعه کردن و کتاب خواندن علی مخالف است و او را تحقیر میکند. به مردم باج میدهد که آنها را به سمت تظاهرات و شوی خود بکشد و از طریق حضور آنها بتواند جلوی رعنا خودنمایی کند و او را بدست بیاورد. علیرغم اینکه مردم از خودش هستند در مواقعی که با او مخالفت میکنند روی آنها استفراغ میکند و درنهایت آنها را میکشد و از بین میبرد.
نمادشناسی شخصیت رعنا:
اما رعنا...رعنا، تنها زنی است که در فیلم نقش ایفا میکند، قبلا زنانی که مورد عشق و توجه علی و رضا بوده اند توسط غلام تصاحب شده اند و عقده ی ادیپ در روح و روان پسران موج میزند. حالا جنگ بر سر رعنا است. در صحنه ای که غلام دارد رعنا را میدزدد مجددا منطق روایی نقض میشود. رعنا پول را در ماشین غلام میگذارد و حتی در را هم میبندد اما مجددا در را باز کرده و سوار ماشین میشود که با غلام درگیر شود. مشخص است که او توان درگیری با غلام را ندارد. پس چرا سوار ماشین میشود و درگیری را آغاز میکند؟! پس احتمالا اینجا هم باید از واقعیت فاصله بگیریم و تفسیر نمادین کنیم. کارگردان نیز در چند صحنه و با اشاره به فتیشیسم جنسی، زن را تبدیل به شیء کرده است. فیلم بهطور کلی فضای شدیدا پدرسالارانه دارد و زن در این فیلم معلول و کالا انگاری شده است.
رعنا در نگاه اولیه نماینده ی وطن و مام وطن است. به طور کلی در اسطوره شناسی ایران، زن نماد وطن است که جنگ هم بر سر او بسیار است. وطنی که مورد تجاوز قرار میگیرد. آن هم نه توسط بیگانه. رعنا مورد تجاوز پدری که خودی است قرار میگیرد. فتح میشود و به قول نامجو فتح الفتوح غلام است. اما اگر بخواهیم رعنا را با اسطوره های شاهنامه تفسیر کنیم او «گاو برمایه» است.
گاو برمایه نقش مادر جایگزین را برای فریدون بازی میکند. برمایه حامل فره است. با شیرش فریدون را تغذیه میکند و به او قدرت اخلاقی و «فرهمندی» میبخشد. فرهمندی همان چیزی است که علی ندارد و حقیر است. اگر گاو برمایه فره را از طریق شیر خود به فریدون منتقل میکند، رعنا با مرگ خود. گاو برمایه نیز به مانند رعنا، توسط ضحاک کشته میشود. در شاهنامه این موضوع نماد قطع ارتباط پادشاه ظالم با فره ایزدی است. فریدون در دامن گاو برمایه (نماد پاکی) پرورش مییابد، در حالی که ضحاک با کشتن گاو، فساد و خونریزی را جایگزین میکند. ضحاک با کشتن گاو، میخواهد منبع قدرت مشروع (فره) را نابود کند تا خودش تنها مرجع قدرت باشد. این گاو فقط یک حیوان اساطیری نیست، بلکه نشانهای از مشروعیت اخلاقی قدرت است.کشته شدنش توسط ضحاک، هشداری است درباره حکومتهایی که بریده از اخلاقند و بقای فریدون پس از مرگ گاو ثابت میکند که فره ایزدی نابودنشدنی است. مشروعیت اخلاقی قدرت یعنی اینکه غلام علیرغم اینکه قدرتش را دارد به عشق پسرش تجاوز نکند. اما غلام ضحاک است و آن مشروعیت اخلاقی را ندارد و به رعنا تجاوز کرده و او را از بین میبرد.
پرسش نهایی: آیا امروز، “گاو برمایه” جامعه ما توسط “ضحاکان” تهدید میشود؟
در مطلب دیگری تلاش میشود ارتباطات فیلم با افسانه رستم و سهراب نیز تحلیل شود.