درباره نمایش جک نارن
قرار بود روز پنجشنبه با علی به دیدن جک نارن بروم که علی روز قبلش گفت نمیرسد و نیامد. اما چون بلیت را علی گرفته بود، بلیتها
... دیدن ادامه ››
دست علی بود و من یادم رفته بود که به او بگویم بلیتها را بفرست که زنگ زدم و پاسخ نداد و من هم از این ور و آن ور میپرسیدم که علی اگر بلیتها را نفرستاد چه باید کرد که علی فرستاد و در باز شد و ما داخل سالن رفتیم و نور ما رفت و نور صحنه آمد.
در این متن میخواهم علاوه بر این که به خود نمایش جک نارن بپردازم، نسبتی هم میان این اثر و نمایش مثلث برقرار کنم و مطابق با آن نتایجی بگیرم. ولی پیش از موضوع مذکور به خود جک نارن بپردازیم. جک نارن درباره ژنرال و سربازی هلندی است که موظف هستند از مرزهای هلند در برابر هجوم ارتش فرانسه محافظت کنند. اجرا به این شکل پیش میرود که گروهی با لباس و کلاه سفیدرنگ ژاپنی در انتهای صحنه اعمالی را انجام میدهند و همراه با این اعمال صدای شخصیت ژنرال پخش میشود، پس از پایان این قسمت چهار بازیگر به جلوی صحنه و پشت میزی قرار میروند و در آن جا بازیگردان عروسکها میشوند. این رفت و برگشت تا پایان نمایش ادامه دارد. قبل از این که پیشتر برویم میخواهم درباره همین رفت و برگشت و نمایشنامه جک نارن بیشتر حرف بزنم.
در بخش عمده نمایش به سرباز و ژنرال پرداخته میشود که زندانی ارتش فرانسه شدهاند. چنان که بر همه عیان است، مسئله اصلی زندانی رهایی است. سرباز و ژنرال جک نارن هم اندک ایدههایی را برای رهایی مطرح میکنند اما برای انجام آن ایدهها حرکتی نمیکنند. در یک سوم پایانی نمایش میفهمیم که زندانی شدن ژنرال و سربازش کابوس ژنرال بوده و آنها هنوز تا رسیدن ارتش فرانسه فرصت دارند تا این که باز نمایش جلو میرود و دوباره همان اتفاقاتی برای آنان تکرار میشود که ما در طول نمایش دیدیم و آنان در نهایت و در پایان نمایش دوباره زندانی میشوند. با تکرار این پیامد انگار سرباز و ژنرال در دور باطلی گیر کردهاند. ژنرال کابوس میبیند، کابوس محقق میشود، دوباره در کابوس محققشده کابوس میبیند و ... . از آن جایی که اطلاعات داستان به خوبی در طول نمایشنامه تقسیم شده است، تعلیق در نمایش ایجاد میشود و ما میخواهیم بدانیم که در ادامه چه اتفاقاتی میافتد و با فهمیدن این که همه این اتفاقات دور باطلی است، حسی از کشف در ما به وجود میآید و راضی از سالن بیرون میآییم. هر چند که مای مخاطب در نهایت ناراضی از سالن بیرون نمیرویم اما این دلیلی بر عدم ضعف نمایشنامه نیست. جک نارن بدون هیچ منطق روایی مدام به ما رو دست میزند. ما ناگهان میفهمیم که همه چیز کابوس بوده و ناگهان میفهمیم که کابوس نبوده. یکی دیگر از ضعفهای نمایشنامه جزئیاتی است که چندان کارکردی در نمایش ندارند. مثلا ایده اضافهکردن مردان ژاپنی و نریشنها به داستان تقریبا هیچ استفادهای ندارد. ولی راستش را بخواهید من میتوانم وجود این جزئیات و همین طور رو دست زدنهای صاحبان اثر به مخاطبان را درک کنم.
گروه جک نارن مدام در تلاشند تا فضای نمایش جک نارن را از یکنواختی خارج کنند و این کار را با تنوع عروسکها، اضافهکردن بخشهای بازی بازیگران و تنوع نور و ... انجام میدهند. به نظر میرسد که مسئله آنها نه متن و کنشهای متن بلکه اجراست. برای آنان مهم است که چگونه بتوانند بیشترین بازی ممکن را از عروسکها و فضایی که در اختیار دارند، بگیرند. آنها از طریق شوخیهای کلامی و موقعیتهایی که با عروسکها ایجاد میکنند، طنز به وجود میآورند و همین خندههایی که از مخاطبان میگیرند، آنان را پای اثر نگه میدارد. (مثل شوخی با پتروس فداکار، مثل حسن تعلیل برای جک نارن و همین طور رفتارهای سرباز در برابر ژنرال) ولی همان طور که گفتم، این شوخیها ضعف نمایشنامه را نمیپوشانند.
با همه این اوضاف نمایش جک نارن تا به امروز همچون نمایش مثلث با استقبال مخاطبان مواجه شده و برای کسی که دوستدار نمایش کشورش است، مهمترین سوالی که پیش میآید این است که دلیل موفقیت گروه مثلت و جک نارن چیست و آیا میتوان الگویی برای آن پیدا کرد؟ به نظر من میشود، چنین کرد.
به نظر من مهمترین دلیل موفقیت این گروه اولویت دادن به مخاطب است و شما میتوانید این موضوع را از اسمها و پوسترهای این گروه هم ببینید. مثلث که ما ابتدا آن را مثلَث میخوانیم و بعد میفهمیم، تلفظ صحیحش مثلِث است و اقتباسی است از نمایش مکبث، در ما پرسشی برمیانگیزد و تعلیقی ایجاد میکند که ما دوست داریم از آن سر دربیاوریم. این گروه با انتخاب دوباره اسم جک نارن که بخشهای به هم ریخته کلمه نارنجک است، تلاش کردهاند تا دوباره این تعلیق را در مخاطب ایجاد کنند و با طراحی پوستر و المانهای ژاپنی به این تعلیق افزودهاند. از طرفی وقتی مخاطب اجرا را میبیند، همه رازها کشف میشود و احساس نمیکند که سرش کلاه گذاشتهاند. تفاوت دیگر گروه مثلث این است که هدف آنها نه آگاهیبخشی به مخاطب و نه رساندن پیامی به آنهاست، گروه مثلث تنها میخواهند مخاطب خود را سرگرم کنند و این سرگرمی را از طریق ابزارهایی محقق میکنند که روایت و هنر در اختیار آنان گذاشته. به نظرم باز هم نیاز داریم به این گروه بپردازیم و از آنها الگو بگیریم تا نمایشهامان پرمخاطبتر و ارزشمندتر شود. من که دوباره قرار است اواخر خرداد همراه با علی و کاوه به دیدن جک نارن بروم، به شما هم توصیه میکنم که دیدنش را از دست ندهید.