با وجود اینکه مدت زمان نمایش طولانیتر از ظرفیت من بود، اما از تجربم راضیام. بهترین قسمتش برای من بازی خوب بازیگرها بود که چیزی یاد گرفتم ازشون. درواقع همین بازیهای خوب باعث شد از تجربم راضی باشم. روایت کمی برام خسته کننده شد. خیلی جاها صرفا یک سری دیالوگ بود که گفته میشد اما من انتظار داشتم هیجان بیشتری ببینم. اما تصویرای خوب که حاصل طراحی دکور و لباس و کریوگرافی و بازیگری خوب هستن باعث شد برام به راحتی قابل تحمل باشه. البته اجرا کنندگان حرکات فرم انگار به اندازه کافی هماهنگ نبودن. کیفیت فنی صوت هم - اعم از کیفیت اسپیکرهای سالن و لول صدای بازیگرها با موسیقی - خیلی خوب بود.
به طور کلی کار رو دوست نداشتم. اما از دیدن آقای صولتی با بازی فوقالعادهش و همینطور آقای صادقی خیلی خوشحال شدم. آوازهای قشنگی داشت، همینطور مهارت بازیگرها در آواز قابل قبول بود (غیر از خانمها). بازیگری که ابتدای نمایش آواز خوند به نظر خوانندهی حرفهای میومد. اواسط نمایش خسته شدم، با این وجود چندجا از نظر حسی خیلی منو همراه کرد با خودش.
من تو نوجوونی عاشق گلوری بودم، برای همین بعد از نمایش، آقای صادقی رو بغل کردم. با اینکه خیلی از نوجوونیم گذشته، اما این به عنوان لطفی بود که در حق کودک درونم کردم و خوشحالم. ازینکه محمدرضا صولتی و اشکان صادقی رو کنار هم میدیدم واقعا هیجان زده شدم و شدیدا حس نوستالژی بهم دست داد 😁
بنظرم ضعیفترین بخش، طراحی دکور بود. گرچه طراحی لباس هم خیلی معمولی بنظرم رسید. انتظار خلاقیت بیشتری در این دو زمینه داشتم. اما بازی خیلی خوب تعدادی از بازیگران باعث شد چیزهای زیادی یاد بگیرم.
حین اجرا یک گربه وارد سالن شد و میو میو کرد. آقای آییش خیلی جالب این اتفاق رو وارد بازیش کرد. در انتهای صحنه، نه تنها صدای گربه اجرا رو خراب نکرد بلکه باعث خندهی همه شد