پارت اول:
• نگاهی پیرامون نمایش خرگوش:
محتوای نمایش آمیزه ای است از رؤیا و واقعیت، در فضای سودازدگی (مالیخولیایی )،پرالتهاب،سرشار از وهم ،تَنِش و جر و بحث.در عین حال مرز رویا و واقعیت ، به وضوح مشخص نیست. افسردگی، نگرانی و اضطرابِ ناشی از سودازدگی در"تداعی خاطرات یا حضورِ رویاگونه ی پدر و بلّا " مشهود می باشد. احساس تنهایی انسان های قرن 21 در دل فضای شهریِ مُرده و مدرن ، به خوبی نشان داده شده است.خانه ی دلگیر یا آسمان خراش شهر امروزی در فضایی بس فشرده و بی روح که امکان ارتباط و دوستی با طبیعت را از آدمی می گیرد. (لته ها-دیواره های سر به فلک کشیده ی نمایش به مثابه پنجره های بسته با شیشه هایی مات و پرده ضخیم سیاه، نماد بخشی از این بحرانند). این امر سبب"کمرنگ شدنِ کیفیت حسی و هویتی- معناییِ مکان می شود.عدم حس تعلق به مکان،"نزولِ چشمگیرِکیفیتِ بعُد معنوی فـضای زندگی انسان ها،تشدیدِ عارضه های روحی-روانیِ حاصل از معایبِ مدرنیته و اختلال شکل گیری هویت فردی را منجر می شود"..در این نمایش،هر کاراکتر نمادی از اقشار مختلف جامعه اند که پشت نقابی از عنوان و سِمَتِ شغلیشان پنهان گشته اند." انسان هایی سرشار از صحبت های مدفون گشته، احساسات خموش و سرکوب شده"،که هنگام روبرو شدن با یکدیگر ، زخم های کهنه شان سر باز می کند.در نتیجه از"مکانیزم دفاعیِ فرافکنی" بهره می گیرند. آن ها در"فرافکنی نوروتیک" بسیار ماهرند! یعنی:"در نسبت دادنِ ناخودآگاهِ احساسات، انگیزه و ویژگیهای غیرِقابلِ پذیرشِ پنهانی ِدرونِ خودشان، به دیگران و دوستان!" .کاراکترها بسیار سریع حرف می زنند. حین صحبت، همزمان گفتارهای یکدیگر را قطع می کنند و مجالی برای نفس کشیدن خود، دیگری و حتی درست شنیده شدن و درک شــدن باقــی نمی گذارند. آن ها اجازه نمی دهند"جنبههای پنهان شخصیتشان،"به سطح آگاهی" برسد تا "خودآگاهشان بتواند با استفاده
... دیدن ادامه ››
از قضاوتهای منطقی و تحلیلهای آگاهانه، تصمیمات هشیارانه و کارآمدی در پاسخدهی به همدیگر و تعاملات اجتماعیشان اتخاذ کند".(یک پنجره ی بسته به شکل مربع با ابعاد بزرگ تر در میان لته ی انتهای صحنه طراحی شده که می تواند نماد بسته نگاه داشتن ذهن و سرکوب سایه باشد تا هیچ راهی برای رهایی و باز شدن دریچه ذهن انسان جهت پرواز به سطح خرد و آگاهی وجود نداشته باشد). در نتیجه گره های روحــی را در قالب دیالـوگ های بی وقفه چنان به سمت هم پرتاب می کنند که شاهد"آریتمی های پر تَنِش"در فضای حسی و میزانسن نمایش می شـویم.تا جایی که دیالوگ های تنش زا و جر و بحث های تبعیضِ جنسیتی مانند : "شما زنان اینگونه اید یا شما مردان این گونه اید!"حاصل می گردد. ضمناً نمی توان به صورت قطعی بیان کرد که صرفاً دیدگاه فمینیستی بر متن یا نمایش حاکم است . اما می توان اذعان داشت برخی از مسائلی که کاراکترهای زن در نمایش فریاد می زنند دور از واقعیتِ مسائلِ زنان جامعه ی ما نیست. از طرفی،اختلال در تعادل بین "آنیما و آنیموسِ" کاراکترها نـیز می تواند مزید بر علت جر و بحث های تبعیض جنسیتیِ آن ها در نمایش باشد. زیرا آنیما( ویژگیهای زنانه در مردان) و آنیموس( ویژگیهای مردانه در زنان) در بخش ناخودآگاه شخصیت جای دارند و به خودِ واقعی فرد نزدیکند. مردان با جنبه ی مذکر خود شناخته میشوند و جنبه ی زنانه ی خود را به زنان فرافکنی می کنند و زنان هم با علائم زنانگی معرفی می شوند و جنبه ی مردانه ی خویش را به مردان فرافکنی میکنند. این تصاویرِ روانیِ فرافکنده شده، بر ارزشمندی یا بی ارزشیِ روابط زن و مرد تاثیر میگذارد. به همین دلیل آنیما و آنیموس، نقش نسبتاً پر رنگی در بروز رفتارهای حق به جانبِ کاراکترهای نمایش دارند.
• رد پایی از گوتیک تا سوررئال در نمایش خرگوش:
در فضاسازی نمایش خرگوش ،ویژگیهای مکتب گوتیک با نوعی دگرگونیِ هوشمندانه و هنرمندانه به سوی مکتب سوررئالیسم سوق پیدا کرده است و اشتراکات این دو سبک نیز با هم تلفیق گشته اند.کارگردان نمایش( آقای مهدی نصیری ) گرچه به رئالیسم ِنمایشنامه خرگوشِ "نینا رین" وفادار است، اما با بهره گیری از فضای تیره، دلگیر و بهت انگیز همراه با ابهام و رمز و راز بین روابط کاراکترها، سیالیت زمان، شخصیت پردازی بیمارگونه و آشفته حالی، تعارضات روانی و رفتاری، کابوس و...، فضاسازیِ گوتیکیِ تمام عیاری خلق کرده است که به صورتِ" لایه های تو در تو و مبهم"، در نمایش هویدا می شود.ترکیباتی از واژگان گوتیکی نیز در دیالوگ های نمایش همراه با اکتِ بازیگران،وجود داشتند.مانند:مرگ،راز،ازدواج(درباره ناکامی های روابط عاشقانه)،ناامیدی،رخوت،وحشت،دلگیری،تاریکی، همدردی،اشک، شگفتی، شوک، اضطراب، بیقراری، عصبانیت، شب و سیاهی. به نقل از"استیون برام ":.در بیشتر مواقع مسائل مربوط به روانکاوی، خودشان بشدت گوتیک هستند. مانندِ :مشکلات عصبی ،مفاهیم ذهنی و خلاءهای شناخت و باورهای ذهنی در بیمار". از طرفی نشانه هایی از سورئالیسم همچون پرداختن به ضمیر ناخودآگاه، رویا،خواب،واپس زدگی،"سایه های مختلف سرکوب شده شخصیتی" در کاراکترها ، پرداختن به ایگو(خویشتن)، تاکید بر امیال عشق و واکنش های افراطی نیز بخش هایی از ویژگیهای نسبی سوررئالیسم نمایش خرگوش است. توجه به بخش ناخودآگاه وجود و جنبه تاریک درون یکی از نقاط مشترک گوتیک و سوررئالیسم می باشد.بر این اساس می توان پنداشت کارگردان (آقای مهدی نصیری)، از رهگذر گوتیک به سوررئالیسم رسیدند و از همپوشانی و تلفیق این دو مکتب ،در نمایش خرگوش بهره گرفته اند. این امر حائز اهمیت و قابل تامل است.
ادامه در پارت دوم