نمایش «ژپتو» نگاه تازهای به خالق پینوکیو دارد که هر چند در همان فضای خالق عروسکها به سر میبرد اما واجد شخصیت دیگری هم شده است. از جمله تحمیل باورها به موجود جدیدی که قرار است شکل بگیرد. و در این میان در گیری انسانوار سایر دستسازهای ژپتو هم به مشکل اصلی اضافه میشود که خودش به یک داستان مستقل تبدیل میشود. فرم روایت هم نه رئال که فانتزی انتخاب شده که با حرکات عروسکها و با مدل جدید شخصیت ژپتو (که با آنچه مخاطب از ژپتو در ذهن دارد، تضاد دارد) سازگاری داشته باشد و در عین حال به اجرا هم شادابی بدهد. وقتی فرم فانتزی میشود پای نور، موسیقی، رقص، گریم، لباس، طراحی ویژه صحنه و شیرینکاریهای بازیگران هم به میان میآید که نمایش را جذاب میکند.
نمایش از چندین خردهروایت پرسشمحور تشکیل شده که در کلیتش یک روایت را طرح میکند. روایت پدر ژپتویی که دیگر مثل گذشته قابل اعتماد نیست، سعی در تحمیل باورهای کتاب مقدس به ذهن دست سازهایش را دارد و این غیر قابل اعتماد بودن و تحمیلگر بودن را نیز به مخلوقانش منتقل میکند و به مثابه پرسشی در ذهن مخاطبان به یادگار میگذارد. این پرسش که: چرا در جهان باید پدر ژپتوها به وجود آیند؟
***
به تمام عوامل نمایش خسته نباشید می گویم.