با درود و خسته نباشید به عوامل نمایش، من در روز افتتاحیه کار رو دیدم ونقدم رو بر این اساس مینویسم،
کار با ریتم خوبی شروع میشه بازی ها نسبتا روان و معلومه که این کار تمرینات مداومی رو طی کرده هر چند گاها اضافه کاری های بدن و انرژی کاذب در بازی ها دیده میشد اما در کل خوب بودن، داستان حول محور استودیو یی میگذره که هر کدوم از آدمهایی که درش وارد میشن دارای یک داستانک جدا اما مرتبط با صاحب استودیو هستن که کم کم یک روز عادی رو برای صاحب استودیو تبدیل به روزی کابوس وار میکنن و ما با شخصیت چند وجهی ایشون آشنا میشیم، در این بین سیر روایی داستان با ضرب آهنگ خوبی پیش میره و وجود چند شخصیت برتر از جمله آهنگسازی که در استودیو کار میکنه و از خبر حمله غریب الوقوع فضایی ها به کلی عنان از کف داده و رفتارهای بامزه ای از خودش بروز میده که هم تماشاگر رو به خنده وا میداره و هم در بزنگاه هایی که نمایش نیاز به تغییر تاکتیک داره در نقش ناجی ظاهر میشه.. همچنین نقش به اصطلاح مباشر صاحب استودیو که فردی به ظاهر هنر دوست اما در باطن لمپن و آب زیر کاه با نقشه های شوم برای صاحب استودیو هست و بار بصری زیادی رو در نمایش به دوش میکشه و به خوبی از پس نقش بر اومده، همچنین نقش های کوتاه اما بسیار خوب اجرا شده و بدون اضافه کاری دو بازیگر خانم که یکی نقش همسر سابق و به عرش رساندن صاحب استودیو را داشته و نوع پوشش جالبی داره و و یکی با لباس امروزی زن برادر صاحب استودیو و در اصطلاح دریده و آبرو برنده صاحب استودیو که لحن و صدای خوبی داره ، دو نقش موثر بعدی خانم آبدارچی استودیو هست که بازی روان و بدون اضافه کاری داره و بسیار خوب از پس نقش بر اومده و آخری
... دیدن ادامه ››
صدای شخصی که میشنویم اما او را نمیبینیم که به نظرم میتونست نقطه عطف این نمایش باشه و استفاده بیشتری ازش بشه مخصوصا جاهایی که برخی بازیگرها ریتم کار رو با مکث ها و اضافه کاری ها کند میکردن.. بازیگر نقش صاحب استودیو هم به غیر از یکی دو جا که کار سختی هم داشت بازی خوبی ارائه داد، کارگردانی کار هم بسیار عالی و مینیمال انجام شده بود و با اینکه بعضی از بازیگرها اولین تجربه خودشون رو روی صحنه انجام میدادن کارگردان بازی خوبی ازشون گرفته بود اما بخش هایی که میشه کمی نقد رو وارد دونست جاهایی از کار کسل کننده میشد و با اصطلاح از ریتم میافتاد مثلا پرده ای که همسر صاحب استودیو میاد مکثهای طولانی، دیالوگ های بی خودی که میتونستن گفته نشن و فقط اشاره ای میتونست گویای همه چیز باشه، حتی به نظرم میتونست یه دیالوگ تلفنی کوتاه باشه اما به نظر کارگردان میخواست از کلیه شاگرداش استفاده کنه 😉 یا بودن و نبودن شخصیت به ظاهر برنامه گذار و که اصلا معلوم نشد برای چه منظوری ورود و خروج کرد! که این هم میتونست با دیالوگهای اشاره ای منظورش رو برسونه، توی کار با یک سری المان گذاری ها از سوی کارگردان مواجه هستیم که کمی کار رو پیچیده میکنه مثل شخصیت پسرخاله صاحب استودیو که هم در کل ناظر بر اتفاقات روز هست و هم انگار برگ آس صاحب استودیو رو با خودش حمل میکنه و میشه برداشت های جالبی ازش بکنین، در کل با یه کار خوب و روایت مینیمال طرفیم که خوب از آب در اومده و ارزش دیدن داره، پیشنهاد میکنم این کار خوب رو از دست ندین.. (ص/ ر /ا /ف)