در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Mostafa Borzouyan | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:06:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سپاس از دست‌اندرکاران اجرای نمایش.
از جمله نقاط خوب این اثر می‌توان به داستان و موضوع، بازی‌های حساب شده و موزیک جذاب اشاره کرد. روند داستان به مرور به افشاگری بزرگی نسبت به کاراکترها، به انجام میرسید و حضور کاراکتر یونگ بر این آشکارکی، بعدی می افزود که گویا کلیدی است که هر لحظه منتظر چرخیدندش هستیم تا نقاب ها را یکی پس از دیگری، از چهره کاراکترها برانداخته ببینیم. گویا که آینه ای است که هر آن، ممکن است ذات ناپاک شخصیت ها را برای تماشاگر عیان کند.
اما، عنصر "نور" صحنه، بزرگترین مشکل در پردازش این اثر به شمار می رود. ما نباید گروه موسیقی را ببینیم. مهم نیست که لباس سیاه پوشیده باشند، چرا که چهره ها همچون لکه های سفید در یک زمینه سیاه، بخشی از اثر پیش چشم تماشاگر، بسان یک اغتشاش بصری ادراک می شوند. سازها، به ویژه گیتار باس همچون آینه ای، نور در چشم بازتاب میداد که من در رقابت میان فرار از این نور منعکس شده و تماشای نمایش، در نبردی به مدت یک ساعت، به سر می‌بردم.
وجود نور نوازندگان، دیدن در ورود و خروج بازیگران، صحنه را برهنه کرده بود، پنداری که پشت صحنه و روی صحنه یکی شده بود.
جایی که نور پشت میرفت، صحنه آرام می‌گرفت و بازیگران دیده می‌شدند.
صدای نوازندگان نیز بالا بوده و گاهی همه چیز را از آن خود می‌ساخت، به ویژه صدای گیتار بیس و کیبورد غالب بود.
در مجموع کار را دوست داشتم. چرا که قصه ای گیرا داشت.
امشب نمایش بر پهنه دریا رو به تماشا نشستم که تماشای آن را برای دوستداران تئاتر پیشنهاد می کنم.
بازی ها و حرکات خوب و با مزه و هماهنگ با اثر، ... دیدن ادامه ›› شخصیت هایی که عمدتا میتوانستی با هر کدام ارتباط بر قرار کنی. دکور بسیار جالب و کاریکاتوری و هماهنگ با گریم و لباس و بازی بازیگران که بسیار قوی و تاثیر گذار مینمود و تماشاگر را درگیر فضای داستان میکرد.
منتها تنها نکته ای که به عنوان یک تماشاگر دوستدار تئاتر و نمایش میتوانم بیان کنم، پایانبندی نمایش بود که با وجود تمامی اتفاقات کمیکی که منجر به تاخیرافتادن کشتن یکی از کاراکترها میشد، همچنان همان اتفاقی افتاد که در افق انتظار بود و در نهایت منجر به سورپرایز تماشاگر با رویدادی غیر منتظره نمیشد. نکته دیگر اینکه گرسنگی در بازی شخصیتها گویا فراموش شده و ابعاد کاراکتر مرد چاقو بدست آنچنان که باید و شاید برای تماشاگر گویا و روشن نبود و دلیل پیروی بیچون چرایش از کاراکتر بدجنس داستان آشکار، بهمچنین.
با این این حال به تمامی دستاندرکاران این نمایش تبریک فراوان میگویم و خسته نباشید عرض میکنم. به امید موفقیت های روزافزون برای همه عوامل.
ممنون از نگاه تیزبین شما حتما در اجراهای بعد تلاش می‌کنیم ایرادات برطرف بشه🌺🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود و خسته نباشید.
امشب نمایش زیبای «سیاره آدم ها» را به تماشا نشستم. به عنوان یک تماشاگر مشتاق تئاتر، چیزی که در این نمایش برای من بیش از همه جلوه می کرد، تقابل فضای فانتزی ارائه شده در این داستان بود با جهان واقعی آدمی. یعنی ورود از یک جهان ناکجا آباد به جهان آدم ها یا به بهتر است بگویم «جهان ما» که به خوبی در دیالوگ ها توانسته بود برای تماشاگر، ابعاد و ویژگی های خود را عیان و باور پذیر کند. تضاد ابعاد زیسته این دو جهان، باعث شده بود که جنبه های زشت و رنج آور جهان آدم ها که همان وضعیت زندگی خودمان است، محسوس تر و مشهود تر شود. انتخاب و طراحی نور به خوبی توانسته بود تا احساس جهان ثانویه فانتزی را القا کند. انتخاب موسیقی در القای ویژگی های هر یک از شخصیت ها، پیش از ورود به صحنه، هماهنگی بسیار جالب توجهی با شخصیت و کاراکتر هر بازیگر داشت و پیش درآمد هوشمندانه ای به نظر می رسید. هیچ چیز از جمله بازی ها، دیالوگ ها، حرکات، موسیقی، نور و صدا به قولی «گل درشت» نبود. هر یک از شخصیت ها نقابی از سرخوشی و پیروزی ظاهری بر روی روح غمگین، پر از رنج و خشم خویش زده بودند. پس از آنکه تماشاگر با هر یک از شخصیت ها آشنا می شد، این نقاب، ظاهر و دیالوگ های خنده آور و طنزآلود، رنج درونی برملا شده ایشان را برای تماشاگر سهمگین تر و عمیق تر می ساخت. همچون سفری آنی از لبخند به غم، همچون هبوط از بهشت عدن به زمین عدم. دیگر نکته جالب این بود که به نظر من، گویی که باز نمایی این دوگانگی جهان فانتزی در فضای ناکجاآباد با جهان آدم ها، خود را در دوگانگی جهان کمدی و به ظاهر پر افتخار شخصیت ها با جهان درون پر از غم و خشم و ترس ایشان، تکثیر کرده بود.
به عنوان یک مخاطب مشتاق به تئاتر که تنها مشاهدات خود را می نویسد، تماشای این اثر را پیشنهاد می کنم و به همه دست اندرکاران این نمایش خسته نباشید می گویم. روزم رو ساختید و خستگی های روزمره من رو با چاشنی لذت و تفکر، از تن و روحم به در بردید. سپاس بیکران.
مرسی از نگاه کامل و جامعی که به کار داشتید 🙏🏻💙
۱۴ آذر ۱۴۰۲
کیمیا نوری
مرسی از نگاه کامل و جامعی که به کار داشتید 🙏🏻💙
زنده باشید
۱۶ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با درود و عرض خسته نباشید و سپاسگزاری از دست اندرکاران گرامی نمایش جذاب "رَماد". از دید یک تماشاگر مشتاق به تئاتر از تماشای این نمایش لذت بردم. ترکیب نور، صدا، موسیقی با بازی های جذاب و ترکیب بندی که بازیگران در صحنه ایجاد کرده بودند، باعث شد که زمان 1 ساعت این نمایش همچون چشم برهم زدنی برای من به عنوان یک تماشاگر بگذرد. به ویژه ورود و خروج موسیقی که به ویژه برای من آشنا و دوست داشتنی می نمود.
شاید بتوان گفت که یکی از جذابترین عناصر این نمایش، بازی قدرتمند و جذاب بازیگران به شمار می رفت. روابط شخصیت ها، دغدغه ها و نیازها، ترس ها و احساساتشان که بین ایشان در گذار و آمد بود، ذهن تماشاگر را در لحظه درگیر رازهای پشت پرده ایشان کرده و سپس رها می ساخت. بازی ها در جایی تماشاگر را درگیر هیاهو و تنش ساخته و به ناگاه با ورود به لایه های زیرین احساسات شخصیت ها، آرامشی ژرف را بر روی صحنه پدید می آورد. به ویژه دو شخصیت دختر بچه که از دید من به عنوان یک تماشاگر، یادآور روح خراش نخورده هر یک از ما پیش از ورود به جهان پر از شر و سیاهی بزرگسالی بود. جای بازیگران بر روی صحنه و حرکات ایشان، فضای های منفی زیبایی را ایجاد کرده و همچنین استفاده نمادین از نورهای رنگی و به ویژه نورهایی که شبیه مشعل می درخشیدند، چشم و ذهن من رو به عنوان مخاطب درگیر خود می ساخت. تکرار شدن موسیقی و ملودی ها انسجام جذابی در کار ایجاد کرده بود که برای تماشاگر یک تدوام حسی از اول تا آخر نمایش را شکل می داد و انتخاب موسیقی با فضای کلی نمایش هماهنگی کاملی را نشان می داد. شخصیت ها، هر یک یادآور گروهی از جامعه بودند که این برای مخاطب آشنا و ملموس جلوه می کرد. اما گویا همه گی در یک چیز مشترک بودند و آن هم نادانی بود.
سخن کوتاه اینکه باز هم از دست اندرکاران این نمایش سپاسگزاری می کنم که لحظه ای بیاد ماندنی را برای من به عنوان یک تماشاگر ایجاد کرده و لذتی تشکیل شده از کلام، بازی، موسیقی و نور را فراهم ساختند. از این روی امیدوارم که دیگرانی که این نوشته را می خوانند، این نمایش را به تماشا بنشینند.
سپاس از توجه و آگاهی شما،،
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
میلاد چنگ
سپاس از توجه و آگاهی شما،،
زنده باشید.
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید