درود و خسته نباشید
هر دو نمایش بسیار قابل احترام هستند به دلیل جدی بودن در آنچه سعی در بیان کردنش را دارند و صرفا از شعار و تکرار فاصله میگیرند. نمایش ها من را به یاد دوران دانشجوییم و کارهای پایانی کلاسی انداخت که با دیدن اسم آقای بهارلو به دانشجویی بودن کار مطمئن شدم.
دوست داشتم بعد اجرا این رو به آقای بهارلو هم منتقل کنم و بگم بسیار خشنود هستم که دانشجوها با اجراهای این چنینی به فضای حرفه ای تئاتر نزدیک تر و قدم رو به جلویی برای آن هاست.
نمایش اول میرانسن های هندسی با مفهوم و تا حدودی خلاقانه و استانداری نسبت به ابعاد سالن اجرایی داشت، در نمایش دوم (سیاوش خوانی) فضاسازی و ایجاد حس بازیگر کارکتر فرنگیس همسر سیاوش که مشخصا با متد اکتینک ، استفاده از حافظه احساسی درونی (درونی سازی) و پاساژ های حسی شبیه به استلا آدلر و بازی کردن دوحس متفاوت زنانه و مادینه در انتها و ابتدای نمایش و برجسته کردن تمایز میان این دو در کنار حرکت نمادین بریدن گیسوان عمیق ترین پیام و حس نمایش را منتقل میکرد به قدری که بعد از اتمام نمایش بازیگر در رورانس مدتی را صرف کرد تا بتواند به شخصصیت خود واقعی اش برگردد که نشان از تلاش و از خودگذشتگی فراوان است پس هر دو نمایش قابل احترام هستند.
موفقیت روز افزون برایتان ارزومندم.
خسته نباشید میگم، اساتید بزرگی برای اینکار نظر خودشون رو بیان کردن و شاید تکرار برخی جمله های مشترک از جانب من فاقد فایده و تاثیر مثبت باشه بنابراین فقط خداقوت و خسته نباشید میگم به همه عزیزان بابت همچین نمایش سنگین با موهای تراشید و مدت زیاد اجرا که کاملا میدونم چقدر دشوار هست و تنها عشق میتونه همچین نیروی قدرتمندی برای حضور پر شکوه شما دوستان روی صحنه باشه.
به شدت خوشحالم تونستم اجرا رو ببینم چون زمان اجرا در مولوی سر تمرین بودم و اجرای شهرزاد هم با اجرای خودم تداخل داشت اما بالاخره موفق به تماشا شدم .
به طور خلاصه فوق العاده بود،شاهد یک تئاتر به معنای کلمه بودم که در ابتدای امر رسالت سرگرمی مخاطب را با رساندن مفهوم خود دنیای اثر به بهترین و دقیق ترین سبک اجرایی به عمل میرساند.
یک پست مدرن بی منطقی که بی منطق بودنش منطقی و هدف دار است ، کافی است تنها یک نمایشنامه نوشته باشید تا بدانید نویسنده چه ریسکی به جان خریده برای نگارش این متن و در انتها برنده اصلی نمایش اوست به حدی که خود نویسنده بر روی صحنه می رود و رپ میکند تا نشان دهد تئاتر برای زنده ماندنش دست به دامن هیچکس نیست و یک نویسنده چیزی از رپر کم ندارد. از فیلمبرداری گرفته تا ارشاد و فمنیست و بمب گذاری ، لحن صحبت کردن، تحت فشار سیاسی بودن و هر آنچه که انسان امروزی یا به نوعی انسان پست مدرن با آن مواجه است را به طور آشفته و هضم نشده به روی او بالا میاورد و انسانی که با موسیقی و استند آپ کمدی های بی معنا به اتفاقات زندگی اش جان داده همان ها نیز بی معنا به نظر میرسد در عین معنا دار بودن . نقد و تحلیل موشکافانه ای خواهم نوشت در باره این نمایش اما حیفم آمد در تیوال ساکت بمانم ، از برخورد گرم و بی ریا کارگردان و سایر عوامل نیز بسیار ممنونم ، مانا باشید عزیزان
کاش شنبه هم اجرا باشه بتونیم ببینیم