بررسی کارگردانی «قاب»؛ ساختاری از سکون و تعلیق
۱. آرایش صحنه و میزانسن
کارگردانی زهرا محمدی در نمایش «قاب» از ترکیب دقیق صحنه، نور و ویدئو مپینگ بهعنوان موتیفی نمادین بهره میگیرد. طراحی صحنهاش ساده و مینیمال است، اما هر شیء و نوع قرارگیری آن، حامل معناست: قابهایی که گاه خالیاند، گاه شخصیتها درونشان محبوساند. این ترکیب، تماشاگر را از همان ابتدا در فضایی نامتعارف قرار میدهد که نیازمند کشف فعال است. میزانسنها بهگونهای چینش میشوند که عبور شخصیتها از این قابها هیچگاه تصادفی نیست؛ بلکه هر حرکت با منطق نمادین همراه است که بازتاب پیچیده شخصیتها و روابطشان را تقویت میکند.
۲. دوگانگی سکوت و حرکت
در کارگردانی نمایش، سکوت نه خلأ بلکه نیروی دگرگونکننده است. حذف دیالوگ و موسیقی در بخشهایی مهم، تماشاگر را بهوضوح در وضعیت دروننگر قرار میدهد — یک دعوت ظریف برای درگیر شدن ذهنی. در همین حال، کوچکترین حرکت بازیگران یا نورپردازی محدود به سکون، تبدیل به نقطه اوج دراماتیکی میشود. این
... دیدن ادامه ››
تلفیق سکوت و حرکت، ساختار تعلیقی پدید میآورد که مخاطب را در وضعیت ناپایدار روایت نگه میدارد.
۳. کارگردانی بازیگران و شخصیتپردازی
در خلق شخصیتهای مینیمال، کارگردان بر بداههگی رفتاری و حرکتهای کنترلشده تأکید دارد. شایان تقدیسی، زرگل گلیار، نهال فرجادی و فواد تباک (بازیگران اثر) در حضورهای کوتاه اما تأثیرگذار، با حداقل حرکت و حداقل تغییرات میمیک، عمقی انسانی را به نمایش میگذارند. این رویکرد، نه فقط یک انتخاب بازیگری بلکه تصمیمی کارگردانی برای خلق یک تجربه بصری است: تصویری که تماشاگر میتواند بهعنوان قابِ شکستهای از روان شخصیتها تعبیر کند.
۴. پروجکشن مپینگ بهمثابه راوی موازی
مهرداد رضایی در نقش طراح نور و ویدئو مپینگ، ابزار تصویریای خلق کرده که بیش از یک عنصر تزئینی است؛ متنهایی که بر پرده ظاهر میشوند، گاه بهعنوان راوی سرد و ماشینی، گاه بهعنوان عاملی اختلالساز در روایت انسانی عمل میکنند. این تلاقی دو روایت موازی — روایت بدن بازیگران در صحنه و روایت ماشینی بر پرده — تجربهای چندلایه به مخاطب ارائه میدهد. چنین طرحی در کارگردانی، نیازمند هماهنگی دقیق میان نورپردازی، تصویر و زمانبندی است که زهرا محمدی با تسلط بر ریتم اثر، به شکلی هوشمندانه آن را پیاده کرده است.
۵. انسجام روایی و ریتم
روند اجرایی در «قاب» نه بر پایه اتفاقات داستانی، بلکه بر پایه انسجام ریتمیک و ساختار زمانی بنا شده است. هر سکوت، هر تأخیر و هر انتقال زمانی، عضوی از ارکستری است که هدفش ساخت تنش روانی است. این تاکید بر ریتمِ نمایشی، به مخاطب امکان میدهد که در دل سکوت، کشف داخلی خود را تجربه کند. چنین ساختاری از کارگردانی، مخاطبی را میطلبد که نه صرفاً بیننده، بلکه مشارکتکننده فعال روایت باشد.
۶. نگاه فلسفی در پشت فرم
زهرا محمدی با رویکردی کاملاً انتقادی به یک دغدغه مدرن میپردازد: بحران تمایز میان واقعیت و بازنمایی. وقتی کارگردان فرم سکون، حرکت محدود، شخصیتهای کمگو و نورپردازی سرد را انتخاب میکند، در واقع دارد پرسشی فلسفی را پی میگیرد: در جامعهای که هر انسان در قاب زیبا اما مصنوعی رسانهها زندگی میکند، حقیقت آسیبدیده را چگونه میتوان به نمایش گذاشت؟ کارگردانی در «قاب» این پرسش را در نگاه، سکوت و قابهای صوری پیش مینهد.
جمعبندی و پیشنهادات
قاب نمایشی است ساختیافته روی سکوت، تأمل و حجم روایتهای ناباور؛ این ساختار از ذهن مخاطب پرسش میطلبد نه پاسخ.
کارگردانی زهرا محمدی با دقت در انتخاب میزانسن، حرکت، نور و دیسیپلین بازیگرانه، ساختاری مینیمال اما لایهلایه خلق کرده است.
کاربرد پروجکشن مپینگ نه تزئینی، بلکه درخدمت روایت معاصر و فلسفی اثر است.
ریتم اجرایی، سکون و بیکلامی را بهعنوان فرم بیانگری درام تبدیل کرده است.
این اثر تجربهای است برای مخاطب حرفهای؛ کسی که آماده است در سکون فرو رود و پرسشهایی عمیق را مواجه شود.
سجاد خلیل زاده