در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سینا درباره نمایش امشب به صرف بورش بدون خون | به روایت نازنین: هردوی آنان را عشق احیا کرده بود، قلب هر یک برای دیگری سرچشمه‌ای لایزال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:41:47
هردوی آنان را عشق احیا کرده بود، قلب هر یک برای دیگری سرچشمه‌ای لایزال از زندگی بود… اما در این مرحله دیگر موضوعی نو آغاز می گردد. موضوع گذشتن از جهانی به جهان دیگر. موضوع آشنایی با حقیقتی نو که تا به حال به‌کلی ناشناخته مانده بود.
📚جنایت و مکافات
👤داستایوفسکی


مردی بود عجیب.
کنجکاو،نگاهش هر زنی را مجذوب ... دیدن ادامه ›› خود می کرد.
زن‌ها گاهی می‌توانند تا سرحدِ کوری و شیدایی عشق بورزند.
مدت مدیدی بود حرف هایمان را با سکوت به یکدیگر می فهماندیم.
مسابقه ی سکوت بود!
آخ که نگاهش...
با کل بنایش مشکل داشتم،از بن و مایه اش...
در اوج تنفر،دوستش داشتم!
دهنمان بسته نماند.
با هیچ چیز نه زور و نه قفل.
به یکباره همه چیز را رویش بالا آوردم.
ناگهان مرموز بودن از چهره اش رنگ باخت.
خون بود...


روی آینه بود،روی زمین،روی گذشته و آینده...
همه جا را خون گرفته بود.
لعنت به پوست!
همه چیزم را پوستم لو داده بود.
این خون ها هیچ وقت از بین نخواهند رفت.
با آینه به سخن گفتن برخواستم.
این بار بازی دست کیست؟
به کدامین خصلتش صدمه زده بودم که از من بیزار شد؟
او را خوب نشناختم؟
کجا سر خوردم؟
آهی کشیدم...
از آهم به آینه روحی دمیدم و از نگاه نوری به درونش...
چهره ام را نشان می داد!
شفاف تر از همیشه.
میخواست از پلکم بیرون بزند و همه چیز را فریاد بزند
تا بشود نقض ادعاهایم...
اسب خشمم شیهه می کشید...



این بار خود را قانع کرده بودم که به بازی صابر ابر توجهی نکنم و سراپا به خانم کردا و بازی او گوش فرا دهم و از ارجاعاتش لذت ببرم.
اما این بار هم نگاهم مغلوب بازی استادانه ی صابر ابر شد...
همچنان گنگم که به کدام باید توجه کنم؟
بی توجه به متن باشم و یا فقط به خانم کردا گوش فرا دهم؟؟!
به کدامین گناه فقط باید یکی را انتخاب کرد؟😄
شاهد تغییراتی جزئی اما تاثیرگذار در طول نمایش بودیم.
دو بخش نمایش بسیار جذاب است؛
«سپید» و «سیاه» ...


تمامی موارد قابل توجه هستند،هیچ جزئیات پرتی وجود ندارد؛
نور،صدا،موسیقی،دکور و بازی ها👌
از تمامی آن می توان داستان را به دقت دنبال کرد.
تماما فکر شده و کم نظیر.
بار سوم برای تماشا...
باز هم چیزی از قلم افتاده است!!