در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم حاج محمدی درباره نمایش قربانگاه: «قربانگاه» – روایت اضطراب، وجدان و مردانگی در شکنجه‌گاه سربازی نمایش
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:58:38
«قربانگاه» – روایت اضطراب، وجدان و مردانگی در شکنجه‌گاه سربازی
نمایش «قربانگاه» ما را به دل یکی از ناشناخته‌ترین و پرتنش‌ترین لحظات زیست مردان ایرانی می‌برد: خوابگاه سربازخانه‌ای در دل کویر، شبانه، پشت شیشه‌ای که ما را جدا می‌کند از دنیای آن دوازده سرباز.
جشن پتوی بی خود؛ سربازان، بی‌خبر از واقعیت در کمین، شوک، ترس و ترسناک‌تر از آن، حس گناه. گروهی که تا لحظاتی پیش یکدیگر را می‌خندانیدند، حالا به جان هم می‌افتند، دنبال مقصر می‌گردند، تا در نهایت تصمیمی تلخ اما مشترک می‌گیرند: "هیچ‌کس نباید بفهمد."
«قربانگاه» با نگاهی تیزبین و بی‌پرده، گوشه‌ای از دوزخ اجباری سربازی را به تصویر می‌کشد: مشکلی پنهان‌شده‌ای که کسی باورش ندارد، معافیتی که هرگز به آن نمی‌رسد، فاصله از خانواده، هجوم کفتارها، بیابانی که یا در آن "معتاد" می‌شوی یا "تحقیرشده"، و مهم‌تر از همه، هویتی که آرام آرام زیر فشارِ ساختار نظامی در حال مرگ است.
نمایش با فضاسازی هوشمندانه‌اش – محوطه‌ای شیشه‌ای که ما از بیرون آن را نظاره می‌کنیم حس نگاه به قفس را در ذهن تماشاگر می‌کارد. سربازان، هم زندانی آن خوابگاه‌اند، هم قربانی قضاوت‌ها و تصمیمات جمعی. دوربین مداربسته‌ای که در ابتدا انگار تصویری از یکی از سربازها را نشان می‌دهد، ناگهان خاموش می‌شود؛ شاید نمایانگر نظارتی باشد که تا لحظه‌ای برقرار است و بعد، رهایت می‌کند به دست جماعت.
موسیقی دلهره‌آور، با انتخابی دقیق و صداهایی که از دل خوابگاه ... دیدن ادامه ›› به گوش ما می‌رسند، به اضطراب ما دامن می‌زنند. هر لرزش صدا و نور، هر سکوت و فریاد، ما را در تنش همراه می‌کند تا به نقطه اوج می‌رسیم: نمایشی جمعی از مرگ دوباره‌ی سربازی که گویا هیچ‌گاه از مرگش بیرون نیامده. تاریکی می‌آید، اما نمایش هنوز تمام نشده. سربازان به این سوی شیشه می‌آیند، جایی که دیگر "نقش" بازی نمی‌کنند. «پدرش قراره بیاد ببرتش» می‌شنویم، اما پدری هم نیست.
و در پایان، تصویر تماشاگران روی شیشه منعکس می‌شود: ما، با صورت‌هایی خشک، ساکت، در حال تماشای خودمان.
«قربانگاه» فقط یک نمایش نیست؛ سندی‌ست از مرگی تدریجی که زیر سایه اجبار، سکوت و قضاوت، جان مردان را می‌فرساید. اجرایی جسور، با نگاهی روان‌شناسانه و ساختاری دقیق که تماشاگر را از ابتدا تا پایان در وضعیت تعلیق و پرسش‌برانگیز نگه می‌دارد.
همچنین صدای تیک‌تاک مداوم ساعت، که از لحظه حضور سربازان در محوطه شیشه‌ای تا پایان شنیده می‌شد، بی‌وقفه بر اعصاب تماشاگر فشار می‌آورد؛ گویی زمان هم در این قربانگاه گیر کرده.
ممنون از تفسیر زیبای شما 🧡
۱۷ فروردین
پورنیک کاوش
ممنون از تفسیر زیبای شما 🧡
خواهش میکنم مرسی
۱۷ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید