شاید بعداً فکر کنم و نقاط قوت قابل توجهی هم پیدا کنم اما فعلاً، هنوز اجرا تمام نشده و من هنوز نفهمیدم چرا این همه تعریف شنیده بودم.
الان اجرا تمام شده و بیشتر مینویسم. یکی از دوستان عزیزم که به عنوان مخاطب جدی تئاتر میشناسمشون پارسال پای این نمایش نشستند و ازش لذت بردند. من به توصیهی ایشون برای این نمایش مشتاق بودم. الان میتونم حدس بزنم که گسترهی استفاده از ظرفیتهای بدنی-بیانی بازیگران در این اجرا احتمالا دلیل استقبال دوست من از این تئاتر بوده.(البته گروه بازیگران اجراهای پارسال و امسال هم متفاونه.) دیگر اینکه با وجود اینکه من از سن دور نبودم گاهی حس میکردم دیالوگها به گوش من هم واضح نمیرسه. نمیدونم ردیفهای عقبتر چه حجمی از صدا رو داشتند.
من تا آخرین لحظه هیچ خلاقیتی در این اجرا ندیدم. نه در طراحی حرکات نه
... دیدن ادامه ››
در دیالوگها.
و مهمتر از همه، حتی هیچ داستانی ندیدم. هیچ روایتی نه از داستان امیرکبیر نه از داستان جنهای باغ فین. نمیدونم چرا باید دیالوگهای طولانی نیمه اول نمایش بین هدایت و عنایت رو میشنیدم یا چه اهمیتی داشت جن جان عشق ماشین سنگینه. معرفی این شخصیتها چه دلیلی داشت؟ چند شوخی پراکنده بود؟ چند لحظهی خندهدار؟
دیالوگهای شعاری نیمهی دوم و به خصوص، پردهی آخر هم که...
اما یک لحظه از این نمایش تو ذهن من ثبت شده. شاه بعد از امضای حکم. لمیده و مست و بیمسئولیت. نالان از زمامداران ایران.
من از این لحظه لذت بردم.
از اجرای گروه موسیقی خیلی راضی بودم. بعضی شوخیها هم واقعا بامزه بود.