در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیارش درباره نمایش خانه وا ده: نقدی جدید بر تئاتر خانه وا ده (قسمت اول) مطلب زیر را در سال 93 نو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:34:20
نقدی جدید بر تئاتر خانه وا ده (قسمت اول)


مطلب زیر را در سال 93 نوشتم. امسال که مجددا این نمایش را دیدم با بخش های زیادی از آن موافقم. بخش هایی هم نه. در کل به نظر نمایش خوبی است که همان امتیاز 5 که سال 93 به آن دادم را امسال هم می گیرد. قسمت هایی که داخل <<<>>> قرار گرفته قسمت هایی است که درباره نمایش فعلی مصداق ندارد. ممکن است نظر من تغییر کرده باشد، ممکن است نمایش تغییر کرده باشد. توضیحات جهت تغییر مطلب را داخل پرانتز نوشته ام.

---------------------------------------------------------------------------------

سال 1391 نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید"
برنده جایزه اول کارگردانی ، اول طراحی صحنه ، اول متن ، تقدیر بازیگری مرد و کاندیدای ... دیدن ادامه ›› بازیگری مرد از بخش مسابقه سی امین جشنواره بین المللی تئاتر فجر

<<<تئاتر خانواده پارامترهای بسیاری را از خلاقیتهای این اثر برداشت کرده است.
به جرئت میتوان گفت کل دینامیک صحنه برداشت شده از نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" بود.>>> (اینبار به نظرم دینامیک صحنه چندان ارتباطی با تئاتر "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" ندارد. ممکن است دینامیک صحنه را کارگردان تغییر داده باشد) البته هنوز هم کارگردانی چنین اثری بسیار سخت است. در قیاس با اثر خانم زندی نژاد این نمایش نقشهای بسیار قوی تری داشت که کار بازیگران را بسیار سخت میکرد. اما تک تک بازیگران از ایفای نقش به خوبی برآمده بودند.
سختترین نقش متعلق به پدر با بازی محمد علیمحمدی بود که به خوبی از پس آن برآمده است. استفاده کارگردان از <<<میمیک چهره اسماعیل گرجی>>> (بازیگر تغییر کرده است. استفاده چندانی هم از میمیک چهره به نظرم نرسید.) در نقش پسر بزرگ قابل تقدیر است. معمولا در تئاترها به میمک چهره توجه نمیشود و این نشان دهنده جزئی نگری کارگردان است.
گروه بازیگری به طورکلی بسیار هماهنگ عمل میکنند و علت موفقیت این تئاتر اول بازی هماهنگ و خوب بازیگران است.

<<<نمایشنامه دارای پارامترهای زاید و بی سلیقه ایست. استفاده نادرست و کم سلیقه از موسیقی فیلم Kill Bill در هنگام تغییر پرده نمایش یکی از این پارامترهاست. میتوانید قسمتی از سوت زدن در این فیلم را از لینک زیر بشنوید:
http://www.dearlindal.com/wp-content/uploads/2009/03/kill-bill-soundtrack-twisted-nerve-kova-kill-bill-whistle.mp3
باتوجه به اینهمه تمرین و وقت گذاشتن گروه برای اجرای حرکات منظم و هماهنگ حیف بود که این آهنگ به آن شکل بی سلیقه کات بخورد!>>> (در نمایش اخیر مشکلی در اجرای موسیقی نبود. بی سلیقگی هم دیده نمی شد)

<<<همچنین الزامی در فلش بک زدن های لحظه ای نبود. در نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" فلش بک ها دقیقا به همین شکل ریویند (Rewind) اجرا میشد با این تفاوت که در آن نمایش دیالوگ ها و نمایش دیگری پس از ریویند اجرا میشد که بر اساس موضوع نمایشنامه مرتبط بود اما در نمایش خانواده پس از ریویند دوباره شاهد همان صحنه ها و همان دیالوگ ها هستیم و به طور کلی موضوعیت در نمایش هم نداشت. به نظر میرسد کارگردان تمایل به اجرا و تجربه چنین تکینیکی در صحنه را داشته و آنرا اجبارا به نمایشامه اضافه کرده است.>>> (در اجرای اخیر حرکات شبیه ریویند نبود و این قسمت نیز دیگر مصداق ندارد.)
اما منهای <<<نقشهای سنگینی>>> (نقش ها سنگین نیست، بازی ها و طراحی حرکات سنگین است) که در نمایشنامه پردازش شده بود دو نکته مهم در آن وجود داشت که نقاط قوت نمایشنامه محسوب میشوند.

مهمترین نقطه قوت نمایشنامه رفتن افراد خانواده لب پنجره و مشاهده هواپیما بود. این قسمت مشخصا برای مخاطبین خاص و نکته سنج طراحی شده است. افراد خانواده با چشم بسته لب پنجره میروند و بعد ازینکه چشم باز میکنند هیجان زده میشوند و به جلو حرکت میکنند. اصولا اگر پنجره ای وجود داشته باشد افراد خانواده باید از آن به پایین پرت شوند اما این اتفاق نمی افتد و همینجاست که گره مهم در ذهن مخاطب شکل میگیرد. مخاطب تنها با دنبال کردن نمایش است که متوجه میشود نه تنها هواپیمایی وجود نداشته حتی پنجره ای هم وجود ندارد.

نقطه قوت مهم دیگر در نمایشنامه مسئله میز است. پسر بزرگ میگوید میز هم وجود ندارد. در صورتیکه مخاطب دارد میز را به عینه میبیند. اینجا دو تفسیر پدید می آید:

1- میز وجود دارد اما پسر بزرگ دیگر همه چیز را تخیلی میپندارد. این تفسیر میتواند درست باشد. در طول نمایش و پس از تغییر هر صحنه میبینیم یکی از کاراکترها فریز شده و هنوز در قسمت قبلی نمایش مانده است. این مسئله و خیال پردازی شدید خانواده میتواند موجب از همگسیختگی مرز بین واقعیت و خیال شود و پسر بزرگ خانواده میز واقعی را هم تخیلی بپندارد.
2- میز وجود ندارد و پسر بزرگ خانواده درست میگوید و این تماشاگران هستند که دچار تخیل شده اند و در صحنه میز میبینند. به شخصه علاقه بیشتری به این تفسیر دوم دارم!
دکور صحنه نمایش به شدت با مفهوم آن سازگار است. صحنه نمایش خالی است. هیچ چیز در صحنه نیست جز یک میز. حال فرض کنید همان میز هم در واقعیت نباشد و ساخته و پرداخته تخیل تماشاگر باشد!!

ممکن است تفسیر های فلسفی بر این نمایش شده باشد که نمی تواند بی ارتباط باشد اما مقصود اصلی نمایش چیزی فارغ از فلسفه است. اگر از دیدگاه رئالیسم و ایدئالیسم به موضوع نگاه شود باید به این نکته توجه کرد که در ایدئالیسم مسئله اصالت و ذات مطرح است نه عرض و از اینجا نتیجه گرفته میشود آنچه در خارج وجود دارد در حیطه شناخت انسان قرار نمیگیرد نه اینکه وجود ندارد. علاوه بر این نمایش به مسئله مهم "من" و "غیر من" در حوزه ایدئالیسم نمیپردازد. بنابراین موضوع نمایش از فلسفه بسیار دور است و بیشتر به روانشناسی خانواده پرداخته است. این مسئله با توجه به اثر قبلی این کارگردان نیز بیشتر قوت میگیرد.

در عرصه روانشناسی نیز بیشتر به روانشناسی خود خانواده پرداخته شده است تا روانشناسی ارتباطات خانواده. نکته ای که بسیاری از روانشناسان هم از آن غافل می مانند. مشاورین خانواده عموما در تلاش اند با ایجاد روابط مستحکم بین اعضای خانواده کیان خانواده را حفظ کنند. در صورتیکه موجودیت خانواده به طور مستقل نیز حائز اهمیت است. برای مثال در جامعه شناسی خانواده مکان زندگی افراد خانواده یک پارامتر مهم در موجودیت خانواده است. حال روابط اعضای خانواده هرچقدر هم محکم باشد پراکندگی مکانی این استحکام را از بین خواهد برد.
نمایش خانواده نیز به یکی از همین پارامترهای جزئی پرداخته است. اینکه هر خانواده ای ویترینی برای خودش میسازد که ممکن است بسیاری از قسمتهای آن واقعیت نداشته باشند و از طرفی از یکسری واقعیات نیز فرار میکند.
اینکه چنین رویکردی در خانواده صحیح است یا نه در نمایش اشاره ای بدان نشده است. به نظر میرسد که کلیت نمایش مدافع خیال پردازی است چون انکار آن منجر به از هم گسستن روابط خانواده شد اما از طرف دیگر ورود خواهر به جبهه واقعیت گرایی و دعوا کردن پدر و پدربزرگ به صورت همزمان با خواهر خیالی نیز به نقد مسئله خیالپردازی می پردازد.
چقدر خوب است که نویسنده اقدام به نظریه پردازی نکرده است. نمایشنامه وجود یک حقیقت در هر خانواده ای را عنوان میکند، چیزی که همه نسبت به وجود آن اتفاق نظر دارند.اما از بیان راه حل یا تقبیح و تمحید مسئله دوری میکند و خودش را وارد مسائل غیرهنری نمیکند.

<<<از مشاهده عکس هیتلر بر روی بروشور نمایش نیز شگفت زده ام! چراکه بسیاری از دیدن آن دیکتاتور مآبی پدر را برداشت میکنند. در کاراکتر پدر خانواده چندان هم دیکتاتوری مشاهده نمیشد. احتمالا برداشتهای اینچنینی از جانب افرادی بشود که تصور خاصی از یک پدر دیکتاتور ندارند.>>> (بروشور نمایش عوض شده است که مشخص است و مساوات سعی کرده تئاتر نه چندان موفق "بی پدر" را به این شکل ادامه ای بر خانه وا ده جا بزند.)
اتفاقا یکی دیگر از ساختارهای خوب و مهم نمایشنامه عدم درگیری با شخصیت مثبت و منفی است. نویسنده به خوبی این ساختار قدیمی و رایج را شکسته است و خودش را اسیر خوب و بد نکرده است.
بنابراین دیکتاتور پنداشتن پدر و خراب کردن همه کاسه و کوزه ها سر او نه تنها کمکی به مفهوم اصلی اثر نمیکند بلکه نقش یک نکته منحرف کننده را نیز میتواند بازی کند.

(به دلیل محدودیت کاراکتر ادامه مطلب در پست دیگری منتشر میشود)