بعد از مدت ها با اثری مواجه شدم که از سالن نمایش تا منزل من را همراهی کرد و در زمان خواب و استراحت هم دست از سرم برنداشت! بیستوهیچ حاصل زحمات گروهی توانا و خلاق است که انگاره تئاتر شقاوت آنتون آرتو را بر صحنه جان بخشیده. دکور، موسیقی و بازی های درخشان همه در اختیار کار هستند و همه چیز بهمثابه طاعون خواستن و قدرت با ندایی شگفتانگیز نیروها را میطلبد تا روح را به سرچشمه کشمکشهای خود بازگرداند. شقاوت قبلاز هرچیزی نگرش روشنبینانه و هوشیاران است. تبعیت از یک ضرورت و مسیری سخت و دشوار.
نمایش به عنوان یکی از مهمترین آوردگاه های اندیشه و احساس عرصه تحولات بسیاری بوده و ریشه این تغییرات را می توان در ناپایداری جهان طبیعت و پدیده های اجتماعی و سیاسی مرتبط با آن، تغییر باورهای انسانی و کوشش آدمی برای تعریف و تبیین جایگاه واقعی اش در عالم هستی، بر اساس تجربه زندگی جستجو کرد. نمایش در مقام یکی از اصلی ترین حوزه های طرح مضامین انسانی، مبنای حرکت و تحول خود را در طول تاریخ حیات بشر و در میان فرهنگ های مختلف بر الگویی تکوینی و براساس مولفه هایی مشخص استوار کرده است.
روشنگری خواستن و قدرت طلبی انسان و مخفی ماندن چهره سیاه شخصیت ها در پس هم ممکن است ریختن زهر در جسم اجتماع باشد و بنا به گفتهی سنت آگوستین (آن را متلاشی و فاسد سازد) اما این تخریب مانند طاعون عمل میکند و مانند مصیبتی انتقامجو در قالب یک اپیدمی نجاتبخش تجلی مینماید و این حرکت چیزی نیست جز عملکرد یک قانون طبیعی، که در آن هر حرکتی با حرکت دیگر و هر کنشی با واکنشی ترمیم مییابد و جاری میشود.
.
*تنها نکته ای که در قالب یک سلیقه و نقد مطرح می کنم شکل روایت دانای کل در دل اثر است که واقعا اذیت کننده بود و نیازی به حضورش ندیدم و فقط لذت کشمکش و تماشای بدون مکث را در من به تاخیر انداخت.
.
در آخر تماشای این اثر را به مخاطبان پیشنهاد می کنم و آرزوی بهترین ها را برای گروه دارم.