در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مینا خوش‌حرف عزیز درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون: دکور و نوری خوبی داره و از امکانات صحنه هم خوب استفاده می‌کنه. صابر اب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:03:22
دکور و نوری خوبی داره و از امکانات صحنه هم خوب استفاده می‌کنه. صابر ابر تسلط و بازی خوبی داره اما بسیار خودش رو تکرار می‌کنه و مشکل اصلی من ... دیدن ادامه ›› با متنه.
رمان «نازنین» داستایوفسکی رو بارها خوندم / شنیدم. قطعاً که شاهکاره، شخصیت‌ها انقدر لایه لایه هستن و بهشون خوب پرداخته شده که تا مدت‌ها خواننده رو درگیر خودش می‌کنه. وقتی یه نمایشی داره اسم یه همچین اثری رو به دوش می‌کشه باید به همون اندازه بهش پرداخته شده باشه تا بتونیم بگیم اثر خوبیه ولی حتی بهش نزدیک هم نیست.
هیچ‌کدوم از ویژگی‌های دراماتیک رو نداره، شخصیت‌ها انقدر بهشون پرداخته نشده و رها شدن در نتیجه دیگه کاراکتر نیستن، ستینگ کاملاً بی‌ربطه. چرا ما (تماشاگر) و حتی خود مرد توی آشپزخونه‌س؟ اگر توی سالن خونه یا وسط خیابون بود آیا تغییری در روند روایت اینجا می‌کرد؟ به گمونم نه.
توی رمان داستایوفسکی برای این مونولوگ دلیل میاره، می‌گه که «شخصیت اصلی داستان در حال بازگو کردن عشق نافرجامش برای خودش یا برای یه تندنویسه» در واقع یه دردیه که نمی‌تونه توی سینه‌ش نگه داره و باید بیانش کنه اما توی تنهایی که اون سوگ رو دردمندانه‌تر می‌کنه. اما توی نسخه‌ی یزدانی‌خرم این مونولوگ دراماتیزه نشده. ما نمی‌دونیم چرا مهمون دعوت کرده؟ چرا ما وسط آشپزخونه‌ایم؟ واسه اینکه فقط باهامون درد دل کنه؟ تماشاگر (به عنوان مردم شهر) رو مقصر بدونه؟ با مهمونش همچین رفتاری می‌کنه؟ این کار نه خلاقانه‌س نه دراماتیک.
توی نسخه‌ی یزدانی خرم نازنین خیانتکاره که له‌شدگی و معصومیت توی دنیای مردونه رو از بین می‌بره. اما توی رمان نه تنها خیانت‌کار نیست بلکه مرده می‌بینه چجوری وقتی یه مرد دیگه بهش پیشنهاد میده اونو از خودش دور می‌کنه تا اونجا که مرد از کنایه‌ها و تحقیر کردن‌های نازنین خودش رو کوچیک و بی‌ارزش می‌بینه و عقب می‌کشه. یعنی نازنین با تمام اون سختی‌ها و مشقت‌های اقتصادی و روحی و روانی در دنیای مردونه اهل خیانت نیست. همه‌ی شخصیت‌های مردی که نازنین باهاشون حشر و نشر داره نظامین که دنیای مردونه رو مردونه‌تر و خشن‌تر می‌کنه برای همینه که توی این دنیای مردونه زن حرفی برای گفتن و زنانگی نداره پس کاش روی شخصیت کلفت خونه (فاطمه نقوی) که در سکوت اما خشمگین داره کار می‌کنه، بیشتر کار میشد
و مانور میدادن.
توی نمایش خودگویی به یه تک‌گویی تبدیل شده در نتیجه اون حسن تنهایی و استیصال در دنیای مردسالار زن‌گریز که در نهایت زن رو به جنون و خودکشی می‌کشونه اینجا تبدیل شده به یه درددل که بازی صابر ابر نجاتش میده.
جلوه‌های صوتی خوبه و اگه از نمایش حذف بشه ، میشه یه کاری که حتی ارزش نداره تا آخرش تماشا کنی.