در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دکتر حمید محمد حسین زاده هاشمی درباره نمایش راه خروجی نیست: امشب به پیشنهادِ یکی از « بازیگرانِ محترمِ » نمایشِ « راه خروجی نیست »
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:27:30
امشب به پیشنهادِ یکی از « بازیگرانِ محترمِ » نمایشِ « راه خروجی نیست » به دیدنِ آن نشستم؛
اما بعد؛ نخست چه هوشمندانه و عالمانه بود استفاده از « نورها » که به غایت اندیشه ورزانه گاه « سپید و روشن » و « گاه سرخگون » بودند و سپس « گهگاه مستقیم و گاه اندرِ زاویه بر صحنه می تابیدند » تا در فضایِ « ساخته - پرداخته شده » از « جنسِ تفکرِ کارگردانِ محترم » بتوانند وظیفه یِ اصلیِ خویش را به بهترین نحوِ ممکن انجام دهند آنچنان که همین « تسلط و استواری را می توان در میزانسن و آکسسوار به وضوح مشاهده کرد » تا { منِ مخاطب - حداقل از جانبِ خویشتن - بتوانم بگویم: در نمایشِ « راه خروجی نیست » هرآنچه باید که « بود »، « بود » و هرآنکس که باید « می شد »، « شد »! }
اما بگذارید به « تحلیل » بپردازم که « عشق، کسب و کارِ من است » و « تحلیلِ آثارِ هنری بر اساسِ روانکاویِ شخصیتِ هنرمند، اصلِ کارِ من »!
نمایشِ « راه خروجی نیست » پوسته ای ست لایه لایه، تو در تو، بسان بیراهِ راه هایی که در میانِ راه به شاهراه هایی بیکران وصل می گردد و تمامِ این مسیر از « ذهنیتِ اندیشمندانه و متفکرانه یِ کارگردانِ محترم » نشأت گرفته بوده است و اینگونه است که در اولین و اصلی ترین قدم به ای موضوع دست می یازیم - یا دست می یازم - که با « کارگردانِ محترمی » مواجه هستیم که « انسانِ بسیار متفکری ست با اندیشه هایِ ژرف و دغدغه هایِ بسیار در هنر و زندگی که مدیومِ بیانِ سخنِ وی خب مشخصاً صحنه یِ تأتر می باشد، فردی تحصیلکرده، متین، آرام و آراسته که با صبر و حوصله تمامیِ تمرینات را زیرِ نظر میگیرد، فردی اهلِ مطالعه و آشنا با متون و اندیشه هایِ { آلبرکامو - ولتر - کانت - مشخصاً سارتر و علاقمند به موسیقیِ کلاسیک شاید واگنر و چایکوفسکی و هنرِ باروک } » و درست همین نقطه است که با نمایشی مواجه می شویم که از دیدگاهی شاید - تأکید می کنم شاید - نشأت گرفته از اندیشه ای ست که « آدمی را در انتخابی نهفته در بستری از بی ... دیدن ادامه ›› انتخابیِ خویش مختارِ اختیارِ خود می داند »؛ { که البته بابت اسپویل نشدنِ داستان برایِ آنان که هنوز نمایش را ندیده اند بیش از این سخنی نمی گویم }.
بنابراین به صحنه بردن چنین اثری کاری ست بی شک هنرمندانه و البته بسیار « لذتبخش » و وقتی می گویم « لذتبخش » دلیلش نیز باید بگویم: { چه من دیدم که در طولِ نمایش « افتاده بودند از کارْ ساعت ها » که بی معنی بود « زمان، آن ارزشمندترین داراییِ انسان »؛ و از سویِ دگر « می شنیدم من هیاهویِ بسیار از سکوتی ژرف و پر معنایِ دیگر آدمیان را » هم از « حبسِ نفس ها » آنگاه که همه بودیم « شیدا و غرق در نمایش » که « تلاطم ها بود هر وهله در صحنه »! }
من به شوقِ آشنایی تازه با یکی از بازیگرانِ محترمِ نمایشِ « راه خروجی نیست » و به پیشنهادِ ایشان مبنی بر دیدنِ این نمایش « مهمانِ ناخوانده ای » بوده ام امشب، باری؛
« چه بگویم؟ سخنی نیست... ! »
که با شروعِ نمایش، « بازیگرانِ محترم دیگر نه آشنا بودند و نه بیگانه؛ نه خود بودند و نه
تجسم-واره یِ یک نقش » که هریک « خویشتنی بودست هم از جنسیتِ معنایِ هر واژه » که در پسِ هر « کلام، هر سخن، هر جمله، جهانی از تفکر و اندیشه و خرد بسانِ موجی از اقاقیاهایِ بنفش به سمتِ مغزِ مخاطب سرازیر می شدند »، چه نمایشِ « راه خروجی نیست » بیش از هر چیز « تلاشش در رساندنِ سخنانی بود » که ما اکنون می توانستیم « از دهانِ بازیگرانِ محترم » آنها را « دریابیم و سپس دُریابیم » آنچنان که باید « ایمان بیاوریم به رستاخیزِ کلمات » و اینچنین است که استفاده از « فرم و بدن و حرکات » به قدری در تسلطِ ایشان بود و ظریف و دقیق که می توانستیم با بیانِ هر « سخن، هر واژه و جمله، و سپس هماهنگیِ آن با ریتمِ حرکتِ بازیگرانِ محترم » به توازنی بسیار زیبا و خاص دست یازیم، آنچنان که « نه سخن بی قاعده گفته می شد و نه حرکتی خارج از آنچه که باید »!
یقین دارم که « کارگردانِ محترم و بازیگرانِ گرامی » برایِ نمایشِ « راه خروجی نیست » تلاش بسیار کرده اند و متحملِ زحماتِ بسیاری شده اند و همین امر برایِ انتقالِ نمایشی که بر پایه یِ « فلسفه ای خاص » می باشد دور از ذهن نمی باشد، آنچنان که اگر کمی با دقت به مواردِ بسیار در « گفتار، کردار و گاه نقش ها » نگاه کنیم می توانیم نمونه هایِ بسیاری از « نمادها، نشانه ها، اشاره ها و تصویری از کتبِ مختلفی همچون کمدی الهی دانته » را در نمایشِ « راه خروجی نیست » مشاهده کرد و این امر ممکن نمی گردد مگر با « تفکر و اندیشه و شناختی ژرف » که بی شک « کارگردانِ محترم » به این امر اِشرافِ کامل داشته است. از سویِ دیگر در « اجرایِ نقشِ یکایکِ بازیگران » می توان این موضوع را به وضوح دید که ایشان نیز به ذهنیتِ « لایه لایه یِ کارگردانِ محترم نزدیک شده و توانسته بودند با شخصیتِ نقشِ خویش به درستی ارتباط برقرار کنند »؛ من از این موضوع بی خبر هستم اما به قدری « بازیگرانِ محترم » با شخصیتِ خود و همچنین با « زمان و مکانِ سورئالِ موجود در بستری از اکسپرسیونیسم نمایش » ارتباط برقرار کرده بودند که شاید پربیراه نرفته باشم که بگویم « گویی حضورِ تحلیلگر - آنچنان که من هستم - » در کار احساس می شود - حتی اگر چنین فردی بدین موقعیت نبوده باشد، بی تردید کارگردانِ محترم یا فردی بوده است تا تحلیلِ شرایط را برعهده بگیرد -!
در پایان به « کارگردانِ محترم، بازیگرانِ گرامی و تمامیِ عواملِ گرانقدری » که در نمایشِ « راه خروجی نیست » تلاش کرده و این نمایشِ بسیار زیبا را به « منِ مخاطب » هدیه داده اند « صمیمانه خسته نباشید می گویم » و از بازیگرِ محترمِ نمایش که دیدنِ نمایشِ « راه خروجی نیست » را به من پیشنهاد دادند « از صمیمِ قلب تشکر می کنم » زیرا پس از مدت ها « مرا به دیدنِ نمایشی دعوت کردند که { زمان برایم از حرکت ایستاد }، { ضربانِ قلبم با ریتمِ هر لحظه از اجرا گاه متلاطم و گاه آرام می گرفت }، { در بخش بخشِ نمایش مغزم فایل هایِ مرتبط با نمادها، نشانه ها و اشاره ها به موضوعات، کتاب ها، فلسفه ها و سخنانِ بزرگان را با خود مرور کرده } و { در آخرِ نمایش به خود گفتم: ای کاش می توانستم مجدد این نمایش را ببینم } »...! و این نعمتی ست که بابتِ آن شاکر هستم.

پانوشت:
تمامی آنچه بیان شد، تنها نظر شخصی من است و همواره احتمال خطا در قضاوت‌هایم را می‌پذیرم. از این رو، اگر در برداشت یا بیانی دچار اشتباه شده‌ام، پیشاپیش پوزش می‌طلبم.
از تمامیِ شما هنرمندانِ محترمِ نمایشِ « راه خروجی نیست » ممنونم و متشکر...
با کمالِ احترام
محمد فروزنده، پویا اندیشه، سپهر و حسین چیانی این را خواندند
رجبی این را دوست دارد
بیخیال..🤔🤔🤔🤔😒😒😒
۰۱ بهمن ۱۴۰۳
ميلاد علمي
آره بیخال! چرا باید چیزی بنویسه که بر خلاف نظر تو بوده؟ چرا بدون اجازه تو نظر داده؟ اصلا چرا به خودش اجازه داده نظر بده؟ توهم دانایی بیش از حد باعث شده بهت بر بخوره؟ چرا اینجا آدمایی ...
آقا این اکانتای فیک عجیب نشدن؟
اینا بقایای همون ۱۰۰ تا لایک و اینان اینجور افسار پاره کردن؟
چیه قضیه؟ یه هفته‌س چرا تیوال عجیب شده؟😂
۱۲ بهمن ۱۴۰۳
با سلام...
با یکدیگر بحث می کنید بر سر آنچه نگارش کرده ام من؟
اساساً بی ارزش تر از آنم که وقتتان را بر سرِ تمسخر یا حمایتِ نوشته یِ من بگذارید، همانطور که « من برایِ پاسخ وقت نگذاشتم ».
باور کنید « برایِ اغلبِ نزدیک به اکثریتِ افرادِ مشهورِ جهان » جدل هایِ ما، زنده بودن یا آنکه بودن چنانچون مرده اندر خاک، هیچ ندارد « ارزنی ارزش ».
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید