نمایش بچه، اجرایی پر از نماد و مفهوم بود. به وضوح مشخص بود که از ابتدایی ترین مراحل یعنی ایدهپردازی تا آخرین لحظه ی اجرا با وسواس و دقت چیدمان شده بود؛ چرا که تک تک لحظات، آنچه که دیدنی و شنیدنی بود در خدمت متن و اجرا بودن. از جمله تمامی اجزای دکور و طراحی صحنه و لباس که هرکدوم کاربرد و نقش خودشون رو در پیشبرد داستان ایفا کردن. این نمایش بالا و پایین های بسیاری داشت بهطوری که بعد از یک ملایمت نسبی دوباره و دوباره با نقاط عطف جدیدی روبرو میشدیم. برخلاف نمایش های رئال که در پایانبندی سوالات ذهنی مخاطب پاسخ داده میشن، با پایان اجرای بچه تازه زمان اون میرسید که سوالاتی در ذهن مخاطب شکل بگیره و تا مدتها اون رو به فکر فرو ببره. وقتی صحبت از هرلحظه ی این نمایش میشه یعنی حتی سکوت، زمزمه ها و تاریکی ها هم به جا و در خدمت داستان بودن.