در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم امامی درباره نمایش است: "است" چی است؟ "است" یک "ایده" است. فق
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:40:00
"است" چی است؟

"است" یک "ایده" است. فقط یک ایده است. ایده‌ای که زاییده‌ی روزگار سخت دوران دبیرستان نویسنده است. است به سطح تئاتر نمی‌رسد، شاید به همان دلیلی که اکثر ایده‌ها به فرم و قالب هنری موجه و سامان داری نمی‌رسند: درگیرشدن عاطفی صاحب ایده با ایده. عیب درگیری عاطفی با ایده این است که فرد را ناخودآگاه مجبور به ساخت فرمی می‌کند که توجیه‌کننده‌ی فشارهای عاطفی و صدمات احساسی او باشد، نه اینکه فرصتی ایجاد کند تا مخاطب خود به اصل و حقیقت ایده دست یابد. در این مورد به‌خصوص، شدت تأکید نویسنده بر صدمات عاطفی ناشی از تعصبات فرهنگی بر دانش‌آموزان توانمند مدرسه و خشم او از قوانین بی‌منطق و کلانترمآبانه در مدرسه او را بر آن داشته تا در اقدامی محیرالعقول منبع و مصدر خشونت را از کل اثر حذف کند تا بیننده تنها و تنها شاهد رنج‌های ساده و کودکانه‌ی دانش‌آموزان باشد (که آنها هم بسیار هول‌هولکی لیست شده‌اند و در درام جا نگرفته‌اند). اما این کار به‌جای آنکه توجه مخاطب را به رنج دانش‌آموزان معطوف کند عملن از شدت خشونت محیط کاسته و آنچه آنها در برخورد با اولیای مدرسه انجام می‌دهند را برای مخاطبان زن در حد یک "آخی یادش به خیر" و برای مخاطبان مرد به "پس مدرسه دخترونه این شکلیه" کاهش داده است. در داستان نصفه‌نیمه‌ی "است" به‌واسطه‌ی پایانش که اخراج ترانه از مدرسه باشد می‌توانستیم شاهد یک درام کامل باشیم اما عجله و عواطف نویسنده خرده‌ریزهای زیادی را به ماجرای ترانه و ماهور اضافه کرد که باعث شد نه‌تنها ماجرای این دو پخته نباشد بلکه هیچ ماجرایی در داستان به بلوغ نرسد. نکته اینکه اگر اثر با دقت بیشتری نوشته می‌شد حتی امکان روایت‌هایی دقیق‌تر و خردتر هم به نویسنده داده می‌شد اما با افسوس باید ازین "اگر" در "است" گذشت.

پ‌ن: در اواسط نمایش دودی خفه‌کننده در فضای سالن پیچید که نمی‌دانم از تمهیدات صحنه بود یا اگزوز ماشینی در هواکش سالن فروشده‌بود! من تا نیمه‌شب احساس تهوع و سردرد را ازین دود ناکجاآبادی تحمل کردم! این درست "است"؟