در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد ابراهيم رئيسي | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:45:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قدرت زنان
حتی قدرت تغییر گذشته - اگر ممکن باشد- بی تغییر هویت آدمها تاثیری در آنچه پیش خواهد آمد ندارد. نمایش در قالب تکرار فرصتهایی برای برای کورمن اتفاق می افتد که در این اجرا آن را یک کارگردان -خدا-برای او پدید میآورد. آنتوانت اگر به نظر علت همه این درخواستها برای کورمن است اما نقش اصلی را درداستان به عهده دارد تا معنی هویت در نمایش آشکار گردد. کورمن می خواهد اما نمی تواند این در حالی ست که آنتوانت می خواهد و می تواند بدون آنکه به تکرار فرصتها نیاز داشته باشد. انسان همواره اندیشده است که اگر میتوانست باردیگر در بزنگاه های زندگی خود بازتصمیم بگیرد خوشبخت خواهد بود و این به معنی آن است که آنچه را که خود پیش آورده را نمی پذیرد. خودی که با هویت او معنی پیدا می کند. کورمن در کلنجارهای خود در جستجوی تغییر است اما چیزی تغییر نمی کند اما آنتوانت تغییر را ایجاد می کند که حالا بی آنکه کورمن بخواهد باید تغییر کند. شاید این همه قدرت زنان در مقابل مردان باشد. دیالوگ نهایی تاثیر گذار نمایش با میزانسن درست و قلمی که کارگردان به کورمن می دهد پایان خوبی برای این نمایش است. آرمان سلطان زاده و مینو طوسی بازگشت درخشانی به صحنه دارند و درک متقابل آنها در بازی های روبه رو حس دیالوگ ها را به خوبی به تماشاگر منتقل می کند. ایمان رئیسی نیز با همه توان خود و مهارتش در انتقال حس به تماشاگر با بیان خود- با توجه به آنکه بخش زیادی از نمایش را پشت به صحنه اجرا می کند- به خوبی از ایفای نقش خود برآمده است و دوبازیگری که اگرچه اصلی نیستند اما صحنه های اصلی نمایش با بازی خوب آنها - علیرغم تعدد نقش هایشان - پیش می رود. نورپردازی و میزانسن و کارگردانی خوب سروش شاهانی به این مجموعه که اضافه شود سبب میشود تا بیوگرافی را نمایشی بدانم که باید تعداد بیشتری از تماشاگران در تهران نیز از آن بهره مند شود. بابل این روزها - علیرعم همه کاستی هایی که در مکان نمایش قابل مشاهده بود- میزبان یکی از کارهای نمایشی خوب و دیدنی است. این نمایش دیدنی را از دست ندهید.

کارگردانی عالی
بازی های روان و فوق العاده
موضوع قابل تامل
سپاس از همه ی دست اندرکاران
۱۵ اردیبهشت
فکر می کنین اگه به گذشته برگردین چه کارهایی رو انجام میدین؟
چه کارهایی رو انجام نمیدین؟
البته نکته ی اصلیِ این شانس(یا بدشانسی) اینه که با آگاهی الان به گذشته برنمی گردین
با همون سطح شعور و آگاهی در همون زمانی که آرزو می کنین بر می گردین…
آیا باز هم می تونین تغییری ایجاد کنین؟
احتمالا همه ی ما همین مسیری که تا الان اومدیم دوباره طی می کنیم…
یا اگه خیلی بتونیم جلوی ... دیدن ادامه ›› خودمونو بگیریم نهایتا یه فنجونی که شکستیم رو نشکنیم یا از چَک زدن زیر گوش کسی امتناع کنیم…
که تاثیری هم در روند اتفاقات بعدی نخواهد داشت…
مثل ‘هانس…’
حرفای مهمّی که توی دلمونه به زبون میاریم؟
یا دوباره از گفتنشون امتناع می کنیم؟
و باز هم تو حسرت گذشته می مونیم که ای کاش می گفتم…
و ای کاش توی دلم نمی موند…
بخشی از آگاهیِ فعلی هر کدوم از ما محصول مسیریه که از روی نا آگاهی طی کردیم
اتفاقاتی که ناگهان و در لحظه واردشون شدیم…
شاید در اون لحظه «حس بهتری» داشتیم…
داشتن «حس بهتر» نقش مهمی در رسیدن به آگاهی داره…
هر چند آقای پروفسور تمام فرصت هاش رو سوزوند و آخر کار همسرش با رفتن خودش فرصت نوشتن آینده رو به ‘هانس’ داد…
اما آیا ‘هانس’ باز هم قراره از الگوهای قبلی خودش پیروی کنه؟
یا این «تَرک شدن» و تنهایی جدید مثل خودکاریه که در نمادی از آگاهی به هانس هدیه شده؟
تا زمانی که ما به سطح مناسبی از خودآگاهی نرسیم در اشتباهات قبلی خودمون گیر افتادیم و همچنان به گند زدن و تکرار چرخه های پوچ و تباه کننده ی عمر مشغولیم…
هر چند تا زمانی که گند نزنیم هم به سطح بالاتری نخواهیم رفت…
فرصت برگشتن به گذشته و ایجاد تغییر فقط توی یه نمایش می تونه رُخ بده و ای کاش بیشتر به خودمون و «خرد-مند» شدن بپردازیم…
پروفسور ‘هانس کورمن’ به سطح بالایی از علم رسیده بود اما بدون خرَدِ زیستن…
اما در انتها این ‘آنتوانت اشتاین’ بود که با تَرک کردن ‘هانس’ فرصت ایجاد تغییر در آینده رو به هانس داد…
کاش در هر لحظه ای از زندگی که هستیم کمی هم به فکر افزایش آگاهی از خود و شرایطمون باشیم
جمله ی زیبایی از “کارل گوستاو یونگ” در بروشور این نمایش چاپ شده که دوست دارم این متن رو به ضمانت این جمله به پایان برسونم: «آنچه انکار می کنی، تو را شکست می دهد؛ آنچه می پذیری، تو را تغییر می دهد»
بعید نیست که تماشای اجرایی از این نمایش یا خواندن متن نمایشنامه ی اون توسط«اروین یالوم» در نوشتن «وقتی نیچه گریست» و پرداختن به دغدغه های دکتر بروئر بی تاثیر بوده باشه

پیشنهاد میکنم حتما تماشا کنید
۲۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده خوبی که حرام شد. ضمن احترام به کارگردان و بازیگرانی که برای این اجرا بی شک متحمل زحمات زیادی شده اند. به گمانم این ایده با تعداد کمتر شخصیت میتوانست با اجرای بهتری همراه باشد . تعدد شخصیتها سبب تعدد خاموش و روشن شدن بیش از حد صحنه شد که از حوصله بنده خارج بود.
گویا خطابه آخر قرار است تمام بار پیام رسانی نمایش را به دوش بکشد. به نظر من چه خوب بود که خود نمایش قادر به انتقال این مفاهیم بود. متاسفانه بنده نتوانستم با نمایش ارتباط برقرار کنم.
آنها ما را می‌شنوند (یادداشتی برای سرود نمایش عطر آدم)
آرش رئیسی

آدم‌ها عطری دارند که گاهی خودشان هم فراموششان می‌شود. عطری که حال آنها را خوب می‌کند و آنها را از روزمرگی‌های زندگی روزانه دور می‌کند. عطر خوشی که از کودکی، جوانی، محله‌های قدیمی، شادی و غم‌هایشان برمی‌خیزد و آدم را در راه پرچاه زیستن یاری می‌کند.

نمایش عطر آدم با رویکرد گفتگو محور در حد قابلیت صحنه و زمان نمایش، با شیوه اجرایی متفاوت سعی در پراکندن عطر آدم برای آدم‌های ... دیدن ادامه ›› امروز دارد.

بازیگران سرود نمایش عطر آدم خود تماشاگر هستند و گوش‌هایی که ما را بشنوند تا ما هم بتوانیم آنچه می‌گویند را بشنویم. نمایش عطر آدم فرصت خوبی است که یکی دو ساعت کنار هم باشیم، همدیگر را بشنویم و شاید حال بعضی‌هایمان از دیدن آن بهتر شود