قدرت زنان
حتی قدرت تغییر گذشته - اگر ممکن باشد- بی تغییر هویت آدمها تاثیری در آنچه پیش خواهد آمد ندارد. نمایش در قالب تکرار فرصتهایی برای برای کورمن اتفاق می افتد که در این اجرا آن را یک کارگردان -خدا-برای او پدید میآورد. آنتوانت اگر به نظر علت همه این درخواستها برای کورمن است اما نقش اصلی را درداستان به عهده دارد تا معنی هویت در نمایش آشکار گردد. کورمن می خواهد اما نمی تواند این در حالی ست که آنتوانت می خواهد و می تواند بدون آنکه به تکرار فرصتها نیاز داشته باشد. انسان همواره اندیشده است که اگر میتوانست باردیگر در بزنگاه های زندگی خود بازتصمیم بگیرد خوشبخت خواهد بود و این به معنی آن است که آنچه را که خود پیش آورده را نمی پذیرد. خودی که با هویت او معنی پیدا می کند. کورمن در کلنجارهای خود در جستجوی تغییر است اما چیزی تغییر نمی کند اما آنتوانت تغییر را ایجاد می کند که حالا بی آنکه کورمن بخواهد باید تغییر کند. شاید این همه قدرت زنان در مقابل مردان باشد. دیالوگ نهایی تاثیر گذار نمایش با میزانسن درست و قلمی که کارگردان به کورمن می دهد پایان خوبی برای این نمایش است. آرمان سلطان زاده و مینو طوسی بازگشت درخشانی به صحنه دارند و درک متقابل آنها در بازی های روبه رو حس دیالوگ ها را به خوبی به تماشاگر منتقل می کند. ایمان رئیسی نیز با همه توان خود و مهارتش در انتقال حس به تماشاگر با بیان خود- با توجه به آنکه بخش زیادی از نمایش را پشت به صحنه اجرا می کند- به خوبی از ایفای نقش خود برآمده است و دوبازیگری که اگرچه اصلی نیستند اما صحنه های اصلی نمایش با بازی خوب آنها - علیرغم تعدد نقش هایشان - پیش می رود. نورپردازی و میزانسن و کارگردانی خوب سروش شاهانی به این مجموعه که اضافه شود سبب میشود تا بیوگرافی را نمایشی بدانم که باید تعداد بیشتری از تماشاگران در تهران نیز از آن بهره مند شود. بابل این روزها - علیرعم همه کاستی هایی که در مکان نمایش قابل مشاهده بود- میزبان یکی از کارهای نمایشی خوب و دیدنی است. این نمایش دیدنی را از دست ندهید.