کتابخانه نیمه شب حکایت دختری که در ناامیدی و افسردگی رست به خودکشی میزند و در دنیای خیالی و به امید بهتر شدن شرایط و دلستان زندگی اش به زندگی بر میگردد .
نگاه من به امید نگاه نیچه ایی ست .امید آن توهمی که دائما از ما انسانی منفعل ساخته تا در رنج زندگی بی هیچ تلاشی برای بهبود آن بمانیم .
این انسان ترسو ست از از اقدام برای خروج از بحران در مانده .او دائما نگاهی انتزاعی به واژه ی توهمی و انتزاعی امید دوخته که شاید دستی از غیب نجات بخش در گل ماندنش شود.
امید باعث از دست رفتن فرصت ها میشود. و باعث اتلاف ارزشمندترین دارایی انسان، یعنی همان عمر و زمان میگردد.
بی گمان نیچه بزرگترین مفسر معنی درخطرات امید است.
او میگوید :
باید دچارِ شدیدترین تهوّع و مرگبارترین خفگی شد تا تغییر را ضروری یافت.برای کسی که در باتلاق فرو میرود، تجویزِ امید یعنی با لبخند بمیر،
... دیدن ادامه ››
یعنی تسلیم شو و هیچ کاری نکن.
تا عمقِ فاجعه را نبینی، به خودت نمیآیی. امید به بهبود، بهانهی تنبلهاست برای هیچ نکردن.
نیچه میگوید. امید درد و رنج را عمیق تر و مدت زمان رنج را طولانی تر می کند.
پس چه باید کرد او میگوید : باید یاد بگیریم که علیرغم ساختار وحشتناک زندگی، قهرمانانه و شادمانه با زندگی روبرو شویم!
اینجاست که سفر قهرمان شروع میشود .اکنون میتوان نقش قهرمان را در سفر زندگی معنادار کرد
اینکه به جای انفعال و امید داشتن آستین ها را بالا زد و جنگجوی درون را بیدار کرد و به فراخوان سفر لبیک گفت .
از بازی محمد شعبانپور در چهار تیپ و اجرای طنزگونه اش لذت بردم
پرنا اسلامیه
دی ماه۴۰۳