در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین جعفری آخا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:55:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نقد یک عامی سرخورده:
بعد از به تماشا نشستن یک کار بد( لامبورگینی) دیدن نمایش روال عادی بود که به قولی تجربه بد شب قبل را شست و پایین برد. واقعا دست مریزاد به این انتخاب به جا و درجه یک از کاری یر. متن دست اول و بازی های درجه یک برای من به شخصه یک تجربه ناب بود. متنی به ظاهر ساده و با کم ترین شخصیت اما به واقع پیچیده و عجیب که تماشاگر را از سطح به اوج می رساند. خسته نباشید به تمام عوامل اجرایی این نمایش.
نقد یک عامی سرخورده:
”همین که پول حلزون و میگوی شامو یه کاپیتالیست پرداخت می کنه خودش مبارزست، نه؟!” . این جمله
می تواند ارتباط معنایی ظریفی با اجرای این نمایش پیدا کند، نمایشی که به ظاهر متعلق به دوران خاص تاریخی خود است اما به واقع نمایش متعلق به تمام دوران هاست. مفیستو یک نمایش درجه یک است به معنای واقعی. متن قوی، اجراهای قابل قبول- غیر از معدودی از بازیگران- و موسیقی ارکسترال عالی- از اجرای کرال نمایش هم نبایست غافل شد- . خسته نباشید به تمام مجریان این نمایش درجه یک علی الخصوص جناب دلخواه.
نمایش رو 2 بار دیدیم لذت بردیم و آموختیم
۲۴ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد یک عامی سرخورده:
بنگ بزرگ!!!! یک نمایش سیال، پرتحرک و به شدت درجه یک. دو سالی بود که بعد از دیدن نمایش خانواده اینچنین به وجد نیامده بودم. بی قیدی عجیب و به شدت جذاب در تصویرسازی های این نمایش بود که ناخودآگاه منو به یاد پالپ فیکشن انداخت، خیلی بی ربط. چرا سیگاری شدم؟؟ چون جبر و داستان زندگی پناهی جز سیگار برای من نداره. به همین سادگی. طنز اثر به شدت قوی، قابل درک و ظریف بود. شاید غیرمنطقی بیاد اما به شدت تحت تاثیر اثر قرار گرفتم مخصوصا انتهای داستان و نمایش بیگ بنگ و به عبارتی از دید طنز نمایش بنگ بزرگ!! . یک خسته نباشید. به تمام اعضای گروه که الحق شایسته این استقبال کم نظیر بودند. گفتنی ها برای این نمایش بسیاره.
نقد یک عامی سرخورده:
بنده به شدت معتقد به حمایت از تئاتر مستقل ، دانشجویی و جمع و جورم، اما ایا مجریان چنین آثاری معتقد به احترام به تماشاچی هستند؟؟! بالا بودن سطح انتظار از آثار کوچک عمل بلاوجهیه اما بعضی اوقات چنین کارهایی در نهایت کج سلیقگی اجرا می شوند. از متن شروع می کنم. متن هیچ چیزی برای من در اصطلاح تماشاچی نداشت، مطلقا. ادمای نمایش داستانشون چی بود، اصلا می ریم قبل از داستان، اینا کی بودن ، ماه پیکر عاشق میرغضب است و خودکشی می کند و میرغضب هم در انتقام این خوکشی کشته میشود. خب اینجای داستان قابل قبول ، کات کردن کار به گروه نمایش دیگر چه داستانی داشت؟ یک عده نابازیگر که توجهی به نمایش و تمرین ندارن؟ خب که چی؟ فقط بازیگر نقش ماه پیکر گویا با دوست پسرش درحال کات کردن بودند که اون هم در حد سه ثانیه نشون داده شد با یک صدای ضعیف و زیر فوکوس باقی بازیگران. به عقیده من تمام مشکل این نمایش از متن به شدت ضعیف و بی مورد بود ولاغیر. یک مورد دیگر از عدم سلیقه، داستان موسیقی انتخابی بود. اولا نیازی به پرکردن صحنه با موزیک نیست حال که اصرار به استفاده از موسیقی احساس می شود چه خوب که این کار درست انجام شود. باور بفرمایید قطع کردن ناگهانی موسیقی حرکت دل چسبی نیست، میشود به آرامی صدای موسیقی راکم کرد. عیبش گفتی حسنش نیزبگو، سه نفر از دوستان بازیگر خوب ظاهر شدند و باورپذیر ، ابراهیم خان علی یاری، نرگس قدیرنژاد و حبیبه بهرامی. یکی از دوستان هم دیر تشریف آوردند و موجبات تاخیر رو فراهم کردند ، از ایشون هم سپاسگزاریم. اگر مطلب ناراحت کننده ای گفته شد بنده رو عفو بفرمایید، نیت خیر است. بنده کاملا واقف به زحمات شبانه روزی دوستان و مشکلات هستم، اما دلسوز زحماتی هستم که خروجی مناسب ندارد.
نیلوفر ثانی این را خواند
ماهرو رستمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک عامی سرخورده:
ملال زندگی رو به زوال. هرآنچه که از زندگی می خواهید بدانید‌ به تماشای این نمایش بنشینید. روایت این نمایش بر پایه حسرت بنا شده. حسرت زمان از دست رفته که در تمامی فروض در انتها دستاوردی جز ملال نخواهد داشت.نمایش با ذکر خاطره گویی الگا از روزگار دلپذیر دوران کودکی و حضور پدر و مادر آغاز می شود. رابطه میان سه خواهر به زیبایی تصویر شده، الگا و ماشا در جایی ایستاده اند که النا با هر تصمیمی به سرنوشت یکی از دو خواهر دچار می شود. الگا زندگی را به پای عشق به همنوع و آموزش گذاشته و تنها روزگار را سپری می کند و ماشا تن به زندگی زناشویی سپرده و دچار رخوت شده و برای فرار از رخوت عاشق می شود. نمایش سراسر ملال است ، داستان زندگی تک تک انسان هاست. گویی انسان در هر مسیری پای بگذارد در انتها ملال و رخوت است که نصیب می شود. چه تلاش کنی، چه بی عار روزگار بگذرانی، چه عاشق پیشه شوی ، چه از آن فرارکنی، چه زندگی متعهدانه در پیش گیری یا خیانت پیشه کنی.( و جالب این که خیانت جزء جدا نشدنی تمام نمایش نامه های چخوف است ).از زبان یکی از شخصیت ها اصیل ترین تمنای انسان بیان می شود« زندگی سراسر درد است ، ایکاش در انتهای این درد کشیدن ها بفهمیم برای چه این همه درد کشیدیم». تمثیل مارش نظامی شاد انتهای نمایش نیز زیباترین تعبیر بکار رفته در این نمایش است. هیاهو برای هیچ. سربازانی که با مارش نظامی شاد به استقبال مرگ می روند. گو آنکه آدمیان قبل از تولد با چنین مارشی به استقبال زندگی سراسر ملال می روند، و بعد از هر دردی زندگی ادامه می یابد. بگذریم. نمایش بسیار یکدست اجرا شد( غیر از شخصیت پردازی دکتر که ناموفق بود) . شخصیت پردازی دبیر جذاب و دلنشین بود و به شکستن فضای سرد نمایش کمک می کرد( الحق که عالی اجرا شد) . صحنه پردازی هم دقیق و هوشمندانه بود( تمثیل میز و صندلی که تا انتهای نمایش کوچک و کوچک تر می شود) در انتها خسته نباشید به تمام گروه اجرایی و جناب معجونی خستگی ناپذیر.
چه خوب نوشتید درود ..درمورد شخصیت دکتر باشماکاملا موافقم
۳۰ خرداد ۱۳۹۶
ممنون خانم ثانی
۳۰ خرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد یک عامی سرخورده:
« مترانپاژ چیه؟ شما می دونی؟! نه؟! چرا هیشکی نمی دونه؟!» . مترانپاژ یک نمایش درجه یک و ماقبل از آن یک متن درجه یکه. مترانپاژ ... دیدن ادامه ›› در توضیح و نقد فاجعه و در هم ریختگی است. فجایعی که به سادگی ساخته می شوند و همه چیز را در هم می ریزند. چرا؟ چون نادانیم. داستان در هم ریختگی روایت شده در ساده ترین شکل ممکن اتفاق می افتد، کشف معنای لغتی که نمی دانیم چیست، و ذهن ناآگاه با بدبینی به سراغ کشف معنا می رود و فاجعه آغاز می شود. رضا بهبودی مثل همیشه عالی ظاهر شده و نمک ذاتی رضا بهبودی به جذابیت های این نقش اضافه کرده و دقیقا چیزیه که این نقش لازم داشته. باقی بازیگران قابل قبول ظاهر شدند غیر از شخصیت دکتر که در حد تیپه و تیپ بدی هم هست و به قول استاد در نیومده. شوخی ها به جا و خوب بودن. زمان موضوعیت نداره و نمی دونیم دقیقا در چه دوره ای زندگی می کنن که به واقع این مسئله تاثیری در درام داستان نداشته( نشانه های هفتاد سال قبل در کنار نشانه های امروزی). فقط یه شوخیه بی ربط و خنک داشت که همون اشاره به اسنپ بود و ایکاش نبود. واقعا دست مریزاد و خسته نباشید. بنده لذت بردم و مطمئنا یکبار دیگه این نمایش رو خواهم دید.
مجموعا متون دوستان عزیز القا میکنه که برای رهایی از ابر غلیظ مترانپاژ ، باید روانه شد "لاجرم" سمت نمایشنامه.
۲۳ خرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید