در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش پارسا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:11:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش «بی‌ پدر» تجربه‌ ای مسحور کننده، تکان‌ دهنده و کم‌ نظیر است؛ روایتی آشنا از قصه‌ ای گره‌ خورده در تار و پود کودکی—شنگول و منگول—که در فرمی مدرن و روان‌ شناختی بازسازی شده و از همان لحظه‌ ی نخست، مخاطب را درگیر جهانی تاریک، وهم‌ آلود و نمادین می‌ کند. نمایشی که با هوشمندی تمام، مرز میان معصومیت و خشونت را در می‌ نوردد و افسانه‌ ای کودکانه را به بستری برای تأمل در بحران هویت، خشونت پنهان در روابط و فروپاشی بنیاد های روانی بدل می‌ سازد.
اما «بی‌پدر» تنها در مرزها توقف نمی‌ کند؛ آن‌ها را در هم می‌ شکند. نمایش با حرکت آهسته و زیرپوستی، مخاطب را وارد مسیری می‌ کند که در آن چهره‌ ها دگرگون می‌ شوند و نقش‌ ها جا به‌ جا. جایی که مرز میان شکارگر و شکار، قربانی و مهاجم، در هم فرو می‌ ریزد و مخاطب با سؤالی بنیادین رو به‌ رو می‌ شود: در غیاب امن‌ترین پناهگاه، ما به چه چیزی بدل می‌ شویم؟ و در دل این بدل‌ شدن، کجای خود را برای همیشه از دست می‌ دهیم؟
همین درهم‌ ریختگی روانی، نه فقط در روایت بلکه در تمامی عناصر صحنه منعکس شده است. از فرم بصری تا صدا، از فضا تا سکوت، هر بخش نمایش به دقت در خدمت ساختن جهانی است که هم بیرون را نشان می‌دهد و هم درون را می‌ کاود.
فضاسازی و نورپردازی، تنها در خدمت صحنه نیستند، بلکه خود بخشی از روایت‌ اند.
نورپردازی در این اثر، نه ابزار که بازیگری مستقل است که ما را در لایه‌ های پنهان ذهن و روان شخصیت‌ ها رها می‌سازد و با دقتی وسواس‌ گونه، مسیر درک ما را هدایت می‌ کند.
موسیقی نیز هم‌ پای نور، در تمام طول اجرا می‌ تپد. گاهی آرام و درونی، گاه کوبنده و تهدید گر، و همواره هم‌ نفس با اضطراب‌ ... دیدن ادامه ›› ها، سکوت‌ ها و تنش‌ های درونی شخصیت‌ هاست. موسیقی نه تنها همراه، بلکه تشدید کننده‌ ی حس‌ هاست و ریتم درونی نمایش را شکل می‌ دهد.
مهم‌ ترین نقطه‌ ی قوت نمایش اما، بی‌شک بازی‌ های بی‌ نقص و کاملاً هماهنگ گروه بازیگران است؛ جایی که بدن، نگاه و سکوت، همان‌قدر معنا دارند که کلمات. بازی‌ هایی از جنس تئاتر ناب، که جسم و احساس را توأمان در خدمت روایت در می‌ آورند و در لحظاتی، لرزه بر تن مخاطب می‌ اندازند.
خط داستانی نمایش، ساختاری پرکشش و روشن دارد. روایتی چند لایه، سرشار از نشانه‌ ها و تأویل‌ های تلخ و انسانی. روایتی که بی‌ وقفه پرسش می‌ سازد و پاسخ را به درون مخاطب حواله می‌ دهد.

«بی‌ پدر» صرفاً یک تئاتر نیست؛ آینه‌ ای‌ ست از روان جمعی ما، بازتابی از تنشی همیشگی میان میل به پناه و وحشتی که از درون خود ما بر می‌ خیزد. تماشای آن جسارت می‌ طلبد، اما بی‌ تردید ارزش آن را دارد.
و در پایان
انسان گرگ انسان است.پلوتس
نوشته ای بر تئاتر «مهمانی شام»

«مهمانی شام» نمایشی است که در عین سادگی، مخاطب را به ضیافتی از ظرافت، طنز و انسانیت دعوت می‌ کند. این اثر، با اتکایی دلپذیر بر طنزی فاخر و بدور از هرگونه شوخی سطحی یا زننده، نشان می‌ دهد که چگونه می‌ توان لبخند را بر لب تماشاگر نشاند بی‌ آنکه به ابتذال پناه برد.

نمایش با ریتمی سنجیده و پر کشش پیش می‌ رود؛ نه لحظه‌ای خسته‌ کننده می‌ شود و نه آن‌قدر شتابزده است که فرصت تأمل را از بیننده بگیرد. این توازن دقیق، بخشی از زیبایی ذاتی اثر را شکل می‌ دهد و نشان از کارگردانی هوشمندانه و آگاه دارد.

بازیگران نمایش با اجرایی روان، صمیمی و دلنشین، موفق شده‌ اند تا شخصیت‌ های خود را زنده، باورپذیر و دوست‌ داشتنی به تصویر بکشند. هیچ بازیگری ... دیدن ادامه ›› از چارچوب نقش خود خارج نمی‌ شود و همه، در خدمت کلیت اثر قرار دارند؛ آن‌ گونه که تماشاچی، نه تنها جذب دیالوگ‌ ها بلکه درگیر فضا و حال‌ و هوای صحنه می‌ شود.

در نهایت، «مهمانی شام» نه فقط یک تئاتر زیباست، بلکه تجربه‌ ای فرهنگی و هنری‌ ست که ارزش تماشا و تأمل دارد؛ نمایشی با ظرفیتی بالا برای درگیر کردن و همراه ساختن مخاطب، آن‌ هم از مسیر کیفیت، اندیشه و زیبایی.


جا دارد از -تئاتر هامون- بابت حسن انتخاب آثاری که به نمایش می‌ گذارد صمیمانه تشکر کنم. من و دوستم در پنج ماه گذشته، بهترین نمایش‌ هایی که دیده‌ ایم را در همین مجموعه تجربه کرده‌ ایم؛ و این قطعاً حاصل سلیقه، دقت و احترام به مخاطب است.
بسیار ممنونم از نظرتون🙏✨️
۱۳ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته ای بر نمایش «من... او... آن...»

نمایش من، او، آن با بهره‌ گیری از نورپردازی دقیق و حساب‌ شده، به‌ خوبی توانسته است فضا و حال‌ و هوای مورد نظر خود را به مخاطب منتقل کند. نورها نه‌ تنها در خدمت زیبایی بصری، بلکه در همسویی کامل با محوریت و مضمون اثر بودند و در پیشبرد روایت نقش مؤثری ایفا کردند.

موسیقی انتخاب‌ شده، گرچه برگرفته از فیلم های سینمایی بودند، توانستند هماهنگ با متن، فضاسازی قدرتمند و عاطفی‌ ای به وجود آورند؛ تا جایی‌ که در لحظاتی بار احساسی صحنه را دو چندان می‌ کردند.

بازی‌ها به‌ طور کلی تأثیرگذار بودند و بازیگران موفق شدند احساسات را با تمام وجود به تماشاگر منتقل کنند؛ این همدلی عاطفی از نقاط قوت نمایش ... دیدن ادامه ›› به‌ شمار می‌ رود. با این حال، تنها نکته‌ ی مبهم و کمی گسسته از کلیت اجرا، شخصیت دکتر بود که پرداخت و اجرای آن به‌ گونه‌ ای بود که در دل سایر نقش‌ ها به‌ سختی می‌ نشست.

در مجموع من، او، آن روایتی زیبا و گیرنده دارد؛ داستانی که با اجرا و فضا سازی مناسب، بیننده را تا پایان و حتی بعد از پایان با خود همراه می‌ سازد.
محمد فروزنده و حسین چیانی این را خواندند
امین پیکاوا، فراز وزیرزاده و سروش کریمی این را دوست دارند
نقد پخته ای بود، سپاس از شما جناب پارسا
۳۰ اردیبهشت
سروش کریمی
نقد پخته ای بود، سپاس از شما جناب پارسا
لطف شماست مهندس
۳۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته ای بر نمایش «گیپور»
نمایش گیپور با تکیه بر یک خط داستانی آشنا آغاز می‌ شود. بسیاری ممکن است در همان لحظات ابتدایی، آن را کلیشه‌ ای بدانند. اما آیا کلیشه همواره مذموم است؟ پاسخ این است: نه.

کلیشه، اگرچه بازتاب تکرار است، می‌ تواند بستر خلاقیت باشد؛ بستری که هنرمند، با ظرافت و مهارت، آن را صیقل می‌ دهد، لطیفش می‌ کند و در نهایت چیزی نو از دل آن می‌ زاید. گیپور دقیقاً چنین می‌ کند. از الگوهای آشنا عبور می‌ کند، اما در این گذر، رد تازه‌ ای از خود بر جای می‌ گذارد.

آن‌ چه این نمایش را فراتر از متن و ساختار روایی‌ اش می‌ برد، بازی‌ های باورپذیر بازیگران است. بازیگرانی که نه صرفاً نقش را، بلکه زندگی را روی صحنه می‌ آورند، بگونه ای که تماشاگر نه فقط داستان را، بلکه روح آن را تجربه ... دیدن ادامه ›› می‌ کند.

در نهایت، گیپور با اینکه می‌ توانست در میان روایت های مشابه گم شود، به‌ واسطه‌ ی بازی‌ هایی انسانی، جای خود را در ذهن و احساس مخاطب باز می‌ کند. این همان معجزه‌ ی اجراست؛ همان‌ جایی که یک "کلیشه"، به یک تجربه‌ ی زیسته بدل می‌ شود.
دوست عزیز آنقدر که نظر شما در رابطه با این نمایش پخته بود، علاقه مند به تماشای آن شدم🙏
۰۹ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای جناب زارع زیبا و باورپذیر بود، به‌گونه‌ای که احساسی قابل لمس را به مخاطب منتقل می‌کرد.
ممنون از شما❤️
۰۸ اسفند ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید