در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مائده موسوی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:06:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول نقد و نظرمو راجع به کار می‌گم و بعد تفسیرم از منظر یک هنردوست رو می‌نویسم.
بازی بازیگران، نمایشنامه، بیت باکس، دکور و ایده و ایده‌پردازی ... دیدن ادامه ›› و... و در یه کلام تئاتر همونطور که انتظار داشتم عالی بود فقط دو تا نکته منفی وجود داشت؛ یکی اینکه صندلی‌های سالن مناسب نشستن برای یک ساعت و ده دقیقه نبود و دو اینکه صدای بیت باکسرا از صدای رپر بلندتر بود و فهم شعرهارو سخت می‌کرد.
تفسیر من(شامل اسپویل!):
«به یک قاتل ساده نیازمندیم»، دارک کمدی‌ای مسحورکننده‌ست که با طنزی گزنده، موسیقی بیت‌باکس پرانرژی، و عمقی فلسفی، در انباری خاک‌گرفته‌ی کارخانه‌ی خوش‌پوشک، به ژرفای سلامت روان و پارادوکس زندگی و مرگ سفر می‌کند. این اثر، چون آینه‌ای چندوجهی، تماشاگر را به خنده وامی‌دارد، به فکر فرو می‌برد و در نهایت با اشک‌های رهایی‌بخش، قلبش را می‌فشارد. داستان، سفری‌ست از الکی‌خوشی به خودآگاهی، که نه‌تنها سرگرم‌کننده‌ست، بلکه پیامی عمیق و امیدوارکننده را در روح تماشاگر حک می‌کند: نجات، در دستان خودمان و کسانی‌ست که به ما عشق می‌ورزند.

روایت و مضمون: کاوش در روان آدمی
داستان حول محور رئیس کارخانه‌ی خوش‌پوشک می‌چرخد، مردی که به گفته‌ی خودش «همه‌چیز» دارد: ثروت، موقعیت، رضایت ظاهری. اما در درون، او از زیستن خسته است، نه از سر درد و رنج، بلکه از احساسی عجیب که زندگی برایش «بس» است. این پارادوکس، هسته‌ی مرکزی تئاتر است: چرا کسی که به ظاهر کامل است، به مرگ می‌اندیشد؟ تئاتر با ظرافت و طنزی تلخ، این سؤال را می‌شکافد و نشان می‌دهد که ریشه‌ی این بن‌بست، در سرکوب احساسات نهفته است. رئیس، قربانی فرهنگی‌ست که گریه را ضعف می‌داند و او را به «الکی‌خوشی» واداشته؛ حالتی که در آن، غم‌ها مدفون می‌شوند و روح، در خلأیی خاموش گرفتار می‌ماند.

انبار کارخانه، که بیشتر صحنه‌های تئاتر در آن می‌گذرد، خود استعاره‌ای‌ست از روان رئیس: فضایی تاریک، متروک، پر از چیزهای انباشته و فراموش‌شده، درست مانند احساسات سرکوب‌شده‌ی او. این فضا، حس انزوا و گیرافتادگی را تقویت می‌کند، اما در عین حال، بستری‌ست برای تحول او. لحظه‌ای که رئیس، پس از سال‌ها، با یادآوری خاطرات کودکی‌اش گریه می‌کند، انبار از گورستان احساسات به صحنه‌ی تولدی دوباره بدل می‌شود.

شخصیت‌ها: آینه‌های حقیقت
رئیس
رئیس، شخصیتی تراژیک-کمیک است که در ظاهر، نماد موفقیت و کمال است، اما در باطن، روحی سرگردان و تهی دارد. او، به خاطر آموزه‌های کودکی‌اش—از ناظم مدرسه که گریه را نکوهش کرد تا پدری که گفت «مرد گریه نمی‌کند»—یاد گرفته احساساتش را سرکوب کند. این سرکوب، او را به مردی الکی‌خوش تبدیل کرده که حتی در برابر مصیبت‌هایی چون سقط جنین، ورشکستگی، یا مرگ پدر، اشکی نریخته. تحول او در پایان، هنگامی که با هق‌هق گریه می‌کند، لحظه‌ای کاتارتیک است که نه‌تنها خودش، بلکه تماشاگر را نیز به رهایی می‌رساند.
کارمند
کارمند، با طنزی ساده اما عمیق، چون نسیمی تازه در داستان می‌وزد. او با دیالوگ‌های بامزه‌اش، که قهقهه‌ی تماشاگران را به آسمان می‌برد، و دیدگاهش به زندگی—مثل وقتی می‌گوید «خانوما وقتی فحش می‌دن، یعنی دوستت دارن»—رئیس را به تأمل وامی‌دارد. تعویض پودر مرگ با ماده‌ای روان‌گردان، انتخابی هوشمندانه از سوی اوست که رئیس را به جای مرگ، به سفری ذهنی می‌فرستد و فرصتی برای بازنگری به زندگی به او می‌دهد. کارمند، نماینده‌ی حکمت مردمی و خوش‌بینی واقع‌گرایانه‌ای‌ست که در سادگی‌اش، قدرتی عظیم نهفته است.
دختر قاتل
این دختر جوان از قشر فقیر، با وجود سختی‌های زندگی‌اش، تجسم عشق به زیستن است. حضور او، که با چاقو در دست وارد صحنه می‌شود، رئیس را با ترس از مرگ روبه‌رو می‌کند. پاسخ او به سؤال رئیس—«تو چرا زنده‌ای؟ مگه پایین‌شهر زندگی نمی‌کنی؟»—که با شور می‌گوید عاشق زندگی‌اش است، مانند سیلی‌ای‌ست که رئیس را بیدار می‌کند. او، با دیدگاه مثبتش، آینه‌ای پیش روی رئیس می‌گذارد و نشان می‌دهد که ارزش زندگی، نه در شرایط بیرونی، که در نگاه درونی نهفته است.
بیت‌باکسرها
بیت‌باکسرها، که گاه کارگرند و گاه گروه کُری مدرن، به تئاتر ریتمی پویا و معاصر می‌بخشند. حضورشان در صحنه‌های رپ، تضاد بین جدیت موضوع و طنز را تقویت می‌کند و مانند گروه کر یونانی در تراژدی‌های باستانی، به‌عنوان مفسران داستان عمل می‌کنند. موسیقی آن‌ها، پلی‌ست بین دنیای صنعتی کارخانه و احساسات سرکوب‌شده‌ی شخصیت‌ها، که داستان را از یکنواختی به درمی‌آورد.
نمادها و نشانه‌ها
تیغ، برق، طناب
ابزارهای خودکشی که رئیس امتحان می‌کند، نماد تلاش‌های نافرجام او برای گریز از خویشتن‌اند. ناتوانی‌اش در استفاده از آن‌ها، نشان‌دهنده‌ی مقاومتی ناخودآگاه به مرگ است؛ گویی بخشی از وجودش هنوز به زندگی چنگ زده است.

پودر و نوشیدنی
پودر مرگ، که رئیس به کارمند می‌دهد، نماد تسلیم اوست، اما تعویض آن توسط کارمند، نشانه‌ی امیدی نهان است. این که رئیس به جای مرگ، به هپروت می‌رود، فرصتی‌ست برای بازنگری به زندگی، گویی جهان هنوز برایش راهی باز گذاشته است.
گریه
گریه، نقطه‌ی اوج داستان است؛ لحظه‌ای که رئیس، پس از سال‌ها سرکوب، با یادآوری خاطرات دردناک کودکی—از تمسخر هم‌کلاسی‌ها تا سرزنش مادر و پدر—اشک می‌ریزد. این اشک‌ها، دیوارهای الکی‌خوشی را فرومی‌ریزند و راه را برای شفا باز می‌کنند.
انبار کارخانه
انبار، چون قلبی تاریک در داستان می‌تپد. این فضا، با دیوارهای سرد و اشیای انباشته، بازتاب روان رئیس است: جایی که غم‌ها و خاطرات سرکوب‌شده تلنبار شده‌اند. اما همین انبار، صحنه‌ی تولد دوباره‌ی اوست، گویی هر فضای تاریکی می‌تواند به روشنایی ختم شود.
نقش زنان: ناجیان خاموش
زنان داستان، از همسر و مادر رئیس گرفته تا دختر قاتل، نقش کلیدی در تحول او دارند. همسر و مادر، هرچند به ظاهر سرد و تندخو به نظر می‌رسند، در واقع از سر عشق و اهمیت دادن با او رفتار می‌کنند—همان‌طور که کارمند توضیح می‌دهد. دختر قاتل، با دیدگاه مثبتش به زندگی، رئیس را به چالش می‌کشد و ترس از مرگ را در او بیدار می‌کند. این زنان، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، رئیس را به سوی خودآگاهی هدایت می‌کنند. پیام تئاتر که «شاید زن‌ها و خود ما در آخر خودمان را نجات می‌دهیم»، در این شخصیت‌ها متبلور می‌شود: نجات، ترکیبی‌ست از حمایت دیگران و شجاعت مواجهه با خود.

طنز و موسیقی: رقص مرگ و زندگی
طنز تئاتر، که در دیالوگ‌های بامزه‌ی رئیس و کارمند موج می‌زند، مانند پلی‌ست که تماشاگر را از سنگینی موضوع خودکشی به فضایی امن‌تر می‌برد. این طنز، نه‌تنها سرگرم‌کننده است، بلکه مانند آینه‌ای حقیقت را عریان می‌کند. بیت‌باکسرها، با ریتم‌های رپ و حضور پویایشان، به داستان انرژی می‌بخشند و تضاد میان مرگ و زندگی را به شکلی بصری و شنیداری به تصویر می‌کشند. آن‌ها، گویی صدای درونی کارخانه و روان شخصیت‌ها هستند که در لحظه‌های کلیدی، سکوت را می‌شکنند.

تأثیر بر تماشاگر: سفری کاتارتیک
این تئاتر، با درهم‌آمیختن خنده و اشک، تماشاگر را به سفری احساسی می‌برد. قهقهه‌های ناشی از دیالوگ‌های طنزآمیز، راه را برای پذیرش موضوعات سنگین باز می‌کنند، و پایان امیدوارکننده‌ی داستان، بدون شعارزدگی، حس قدرت و خودباوری را به مخاطب هدیه می‌دهد. لحظه‌ی گریه‌ی رئیس، نه‌تنها او را، بلکه تماشاگر را نیز آزاد می‌کند؛ گویی همه با هم اشک می‌ریزند و به زندگی بازمی‌گردند. این اثر، با موسیقی، طنز، و عمق فلسفی‌اش، نه‌فقط سرگرم می‌کند، بلکه ذهن و قلب را تسخیر می‌کند.

چرا این تئاتر درخشان است؟
«به یک قاتل ساده نیازمندیم» اثری‌ست که با ظرافت، مرزهای تراژدی و کمدی را درمی‌نوردد. این تئاتر، با استفاده از بیت‌باکس، دیالوگ‌های تیز، و فضاسازی انبار، موضوعی به سنگینی خودکشی را به شکلی قابل‌لمس و انسانی روایت می‌کند. پایان‌بندی آن، که رئیس با پذیرش آسیب‌پذیری‌اش به زندگی بازمی‌گردد، پیامی جهانی دارد: نجات، در شجاعت روبه‌رو شدن با زخم‌هاست. این اثر، یادآوری می‌کند که گاهی بزرگ‌ترین قاتل ما، سرکوب احساسات است، و بزرگ‌ترین ناجی، خودمان و عشق کسانی‌ست که در کنارمان هستند.

مائده موسوی
یک هنردوست
سپهر، محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
مریم امینی، رضوان کرباسی و شیرین نعمتی این را دوست دارند
ممنون که نظرتون رو گفتید و وقت گذاشتید و همچین متنی نوشتید
انگار خستگی های یکسال و نیم تلاش و کار، با نوشته ی شما از تن من رفت🌹🙏
مریم امینی
ممنون که نظرتون رو گفتید و وقت گذاشتید و همچین متنی نوشتید انگار خستگی های یکسال و نیم تلاش و کار، با نوشته ی شما از تن من رفت🌹🙏
💜
۰۴ خرداد
سپاس از نظر ارزشمندتون🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی تئاتر قشنگی بود، از دکور و میزانسن و گریم و نمایشنامه تا بازی عالی همه بازیگرا و کات های درست و حتی طنزِ به‌جا و... همه چیز عالی بود، گذر زمان رو فراموش کردیم، به عوامل جلوی صحنه و پشت صحنه خیلی خسته نباشید میگم و صد حیف که همچین اثری صندلی خالی داره...
از آخرین باری که بازی خوبی از آقای جاهدی دیدم خیلی زیاد میگذره و امشب که فوق العاده بازی کردن خیلی خوشحال شدم و متوجه شدم که چقدر انتخاب های خودِ بازیگر مهمه و در بازیگرِ خوب بودن تاثیرگذاره!
موضوع جالب و نویی داشت که متاسفانه خوب پرداخت نشده بود و ایرادات زیادی داشت. بعضی جاها از بازیگرا اکت اضافه خواسته شده بود که باعث شد بازی خوبشون کمتر مورد توجه قرار بگیره. امیدوارم تمام عوامل پیشرفت کنن و موفقیتشون رو ببینم
تئاتر خیلی خوبی بود و دیدنش رو به همه پیشنهاد میکنم و واقعا بعد از مدت ها کار قوی و اجرای خیلی تمیز و خوش ریتم و سختی دیدم. علاوه بر بازیگرا به کارگردانی و نویسندگی و عوامل پشت صحنه هم تبریک و خسته نباشید میگم
فقط کاش پایان بندی سریع تری داشت و قیمت بلیط کمتر بود و اجرای جمعه به موقع شروع میشد و تاخیر نداشت.