در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حنان سعیدپور | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:02:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام.
کسی آدرس سایت برنامه هفت رو داره؟ میشه برام بذارین؟
WWW.HAFTTV.IR

این سایت رسمی برنامه 7 است که تازه راه اندازی شده و مخصوص همین برنامست.
۳۱ شهریور ۱۳۹۰
چند تا آدرس داره ؟؟ :دی
۳۱ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام

دیشب باشگاه تاتر شهر یه فن عجیب و غریب زد بهمون!
کم هم نبودیم. بیست نفری می شدیم، بلیط باشگاه را برای خرده خانم سه شنبه رزرو کرده بودیم و با خیال راحت رفته بودیم نمایش مان را ببینیم، اما(خدا نصیب تان نکند) گیشه می گفت بلیط نداریم. ساعت چهار همه بلیط ها تمام شده! و از این حرف ها. دیگر به تماشا بدون صندلی و بدتر، سرپایی هم رضا شده بودیم. (بین خودمان باشد البته.)
به هر حال خدا خیرشان بدهد، ایرانشهری ها کلی همکاری کردند و با هر گرفتاری بود دیشب خرده خانم را دیدیم.
بسیار بسیار سپاس تقدیم آن خانم عزیزی که مسئول گیشه ایرانشهر است، مسئولان روایط عمومی و سایر بزرگوارانی که دیشب مثل ما و برای ما این طرف آن طرف زدند.
با تشکر
امیدواریم دیگر از این فن ها نخوریم!

خوبه بازم مسئولان تالار مسئولانه برخورد کرده اند و اقدامی برای حل و فصل موضوع انجام داده اند تا مشتریان ( تماشاگران ) پشت در سالن نمانند.
متاسفانه معلوم نیست بر اساس چه سیستمی بلیط رزرو شده به ان سرعت بفروش میرسد.بنظر میرسد به محض انکه بلیطهای فروش ازاد به اتمام برسند ، شروع میشود به فروش بلیط های رزرو شده ( تخفیف دار ) به مراجعین و متقاضیان خرید بلیط با نرخ ازاد ( بدون تخفیف )و منتظر رزروی ها نمیمانند.
۳۰ شهریور ۱۳۹۰
درود بر حنان و دیگر دوستان

دیشب برای دومین بار طی این ماه که بلیط رزرو کرده بودیم رفتیم و دیدم از بلیط خبری نیست که نیست . ( اولی زمستان 66 ، دومی خرده خانم)بلیط ما هم مثل شما به فروش رفته بود . خیلی ناراحت کننده بود. مسئول گیشه به راحتی میگه بلیط تون به فروش رفته !
۳۰ شهریور ۱۳۹۰
این نا هماهنگی پیگیری شد. گویا دلیل عنوان شده از سوی دوستان ایرانشهر این بوده که لیست ثبت نام ها باید از روز پیش فرستاده می‌شده، که در هیچ یک از روزهای پیشین تخفیف همان نمایش چنین شرایطی حاکم نبوده است. همکاری نهایی دوستانی که فرمودید بسیار شایسته قدرشناسی‌است. در هر صورت هرچند هسته راهبری مسوول آماده سازی بستر بوده و نه اجرای آن، از این بابت از همه عزیزان پوزش می‌خواهیم.

سیستم تازه رزرو بلیت که برای حا ریشه‌ای مشکلات رزرو اعضای باشگاه طراحی شده و با پرداخت همزمان الکترونیکی مبلغ و قطعی شدن خرید آن همراه است از سوی تیم فنی سایت پیاده سازی گشته و در انتظار مراحل اداری لازم برای رونماییست.
۳۰ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با (کمی) الهام از "زندگی سگی" حسین ایرجی
من، قبلا: "تنهایم و تنهایی ام را دوست می دارم، و دوست تر خواهم داشت اگر ..."
خودم، حالا: "کی؟من؟ من گفتم "تنهایی ام را دوست می دارم"؟! من غلط کرده باشم!!!"
چند وقت است تنهایی ام بد آمده است بالا، تا کی سر باز کند و بزند بیرون. خیلی وقت ها بعد از کار دلم می خواهد بروم جایی، پیاده روی، پارک، تئاتر، سینما، نه اینکه مثل مرغ غروب که می شود راست دماغم را بگیرم و برم سمت خانه. اما این چیزها پا می خواهد. پا که دارم، هم پا می خواهد. من هم که تنها. خیلی چیزها را که دوست دارم به خاطر همین بی هم پایی از دست می دهم. مثل همین چند وقت پیش که می خواستم "درس مهرجویی" را ببینم. هر چه این طرف و آن طرف زدم نشد یکی از رفقا را هماهنگ کنم که بیاید. تنها هم که حالش را ندارم بروم. خلاصه نمایش را از صحنه برداشتند و من نرفتم که نرفتم.
باید دیگر تصمیمم را بگیرم. باید این وضع را قبول کرد و از بلا تکلیفی و برزخ آمد بیرون. آدم وقتی قبول که تنهاست یکه و یالقوز همه کار می کند. آن وقت می شود تنهایی رفت ایرانگردی! جهانگردی! چه برسد به سینما و تئاتر. شاید یک روز تنهایی ام آن قدر زد بیرون که در محوطه تئاتر شهر دنبال کسی کشتم! از کجا معلوم؟ شاید به بنده خدا بگویم که عاشق اش هستم و اگر نامزدی چیزی ندارد مگر چه ... دیدن ادامه ›› می شود ...
خلاصه تنهایی که بالا بزند احساسات این طوری تنزل پیدا می کنند. من هم بلا نسبت همه آدم.
ولی نه، هر جور که فکر می کنم این برزخ و بی هم پایی هر چه باشد خیلی بهتر از گرفتاری وابستگی و (خدا آن روز را نیاورد) بهتر از هم پای بد است. وای که چه قدر من ترسو هستم. هر وقت بحث را با خودم جدی می کنم به اینجا که می رسم مثل خرگوشی که فقط چند قدم از لانه اش بیرون آمده و خطری دیده، زودی به پناهگاهم می جهم و می روم سر همان خط اول.
نه، هنوز هم فکر می کنم "تنهایی ام را دوست می دارم". من درست بشو نیستم.
"از تنهایی مگریز
به تنهایی مگریز
گه گاه آن را بجوی و تحمل کن
و به آرامش خاطر مجالی ده ..."
(احمد شاملو)
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
این روز ها هرچی تنها باشی بهتره.
تنهایی رو عشقه...
۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
راست است؟
خبر اکبر عبدی عزیز واقعی است؟
ابهام دارم جریان چیست؟
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰
یعنی چی ؟!پاشون قطع شده؟!
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
بله متاسفانه
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز هوای دیوارمان چقدر سیگاری است!
چند وقتی است که می خواهم در این مورد اینجا بنویسم، اما ماند تا امروز. راستش از این هم می ترسیدم که نکند مرا به سمت بالای صفحه، گوشه سمت چپ راهنمایی کنید.خیلی دوست دارم نظرتان را بدانم.
خلاصه می خواهم در مورد این پدیده بگویم. پدیده سیگار در محوطه تئاترها، تئاتر شهر، ایرانشهر و .... مانده ام چرا بعضی ها فکر می کنند در این محوطه ها اصلا باید سیگار کشید. اینجا هوس سیگار می کنند. خیلی دوست دارم بدانم سیگار چطور به هنر و تئاتر وصل می شود و چه ازتباطی با هم دارند. بله، متاسفانه خیلی ها فکر می کنند سیگار و کلا مخدر از اسباب هنر است. متاسفانه تر خود هنرمند ها هم گاهی این اعتقاد را دارند. وقتی این چیزها را درخود راه می دهند حتما اعتقاد دارند دیگر. فیلم تاراج را یادتان می آید؟ قاچاقچی و اولین وارد کننده هروئین به ایران می گفت زمینه و بازار را میان محصل ها و هنرمندها آماده کرده. چه دردناک. بدتر اینکه بیشتر جوان ها هستند که اینجا هوس سیگار می کنند. یعنی علاقمندان به هنر. قانون الگو پذیری است. کاش هنرمندان قبول کنند که چون زیر ذره بین هستند مسئولیت سنگینی دارند.
اگر نخواهیم بگوییم سیگار، در دست زن یا مرد، نشان هرزگی نیست (چون لزوما نیست)، حتما قبول می فرمایید که نشان هنر هم نیست.
دور باد دودکی و آبکی از هنر سرزمین ما.

ممنون از سخنان زیباتون خانم سعید پور
۲۳ فروردین ۱۳۹۰
خانم پناهی باید عرض کنم که سیگار کشیدن کلا به همه آسیب میزنه.من بارها صبح ها در مسیر کارم پشت سر کسانی می افتم که درحال سیگار کشیدن هستند و با این کار به همه آسیب میزنند.اگر کسی علاقه به انجام کاری داره باید طوری انجامش بده که به کسی آسیب نزنه.ممنون توجه شما
۲۴ فروردین ۱۳۹۰
چه بسیار است تفاوت میان این دو :
لذتی که برود و رنجش بر جای ماند .
و رنجی که برود و لذتش برجای ماند .
"علی (ع)"
۲۵ فروردین ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر خودت نبودی، این آدمی را که الان هستی دوست داشتی؟
اگر بله و اگر نه، چرا؟
میلاد مجرد این را دوست دارد
منم دوستش داشتم.چون بی ریاس.خیلی....
۱۶ اسفند ۱۳۸۹
نه...
کسی که دوست داشتم این منم را دوست نداشت!
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
بسیار بله و کمی نه....
۱۸ اسفند ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب "ابرهای پشت حنجره" را دیدم، چند سوال دارم، دوستانی که این نمایش را دیدید، جواب می دهید؟:
1. چرا دکور را اینطور آهنی انتخاب کرده بودند؟ برای القای حس فضای سرد وآزاردهنده سیاسی؟
2.حکم آن نردبان ها چه بود؟ چرا اینقدر از آنها بالا و پایین می رفتند؟
و یک سوال کلی، من فکر می کردم در تاتر بازیگرها نقش های متفاوتی بازی می کنند، یعنی فکر می کردم هنرپیشه های تاتر نقش های متفاوت می گیرند و کارگردان ها هم همین تنوع را از بازیگر خود می خواهند. چون حتما بازیگر تاتر باید این قابلیت را داشته باشد. اما تا اینجا در نمایش هایی که دیدم می شد حدس زد که کدام بازیگر کدام نقش را بازی می کند. چرا مثلا در این نمایش جای پاکدل و حقیقت دوست را عوض نکردند؟ یا جای راهبه و ماریانا. به نظرم اگر آنوقت بازی قابل قبول بود با افتخار می شد گفت که خوب بازی کردند. اما الآن این تکرار نقش در نمایش های مختلف نمی گذارد راحت قضاوت کنیم.
در پایان این را هم گفته باشم که من نمایش های زیادی ندیده ام، پس لطفا خرده مرده نگیرید!

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستانی که نمایش را دیدید، کمکم می کنید؟
چرا دکور را اینطور آهنی انتخاب کرده بودند؟ برای القای حس فضای سرد و فضای آزاردهنده سیاسی؟
حکم آن نردبان ها چه بود؟ چرا اینقدر از آنها بالا و پایین می رفتند؟
چرا ماریانا حتی قبل از بازداشت و شکنجه بریده بریده و مثل عروسک کوکی راه می رفت؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز یکشنبه است،‌ 17 بهمن، دیروز شنبه بود و فردا هم دوشنبه است‌. یک ماه و نیم مانده به عید. چهل و یک روز دیگر. بعد می شود یک سال دیگر. و تو یک سال دیگر را تجربه می کنی. بله، امروز یکسنبه است، خوب که چه؟ به خیالت امروز با دیروز و فردا فرقی دارد؟ هیچ فرقی ندارد، همه اش مثل هم است. انگار یکی را گذاشته اند در دستگاهی و باقی عمر را همینجور کپی کرده اند. صبح امروز با صبح دیروز و هفته قبل و پارسال و سال های دیگر هیچ فرقی ندارد. دل خوش نکن، فردا و سال بعد و سال های دیگر هم همین است که بود.
دوست خوب دیواری.
برای من امروز با دیروز کاملا فرق داره.
دیروز بود و دوستم داشتم ، امروز نیست و....
۱۷ بهمن ۱۳۸۹
انتخاب با توست ،
میتونی بگی:
صبح به خیر خدا جان!
یا بگویی:
خدا به خیر کنه ، صبح شده!
۱۷ بهمن ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنهایم و تنهاییم را دوست میدارم،‌ و دوست تر خواهم داشت اگر حالا بدانم روزی هست از میان روزهایم که می بینم به آن روز که دوستت میدارم، و تو نه، و وجودم همه ترس است از این واقعیت. تنهایم و تنهاییم را دوست میدارم،‌ و دوست ترش خواهم داشت،‌ اگر ببینم به آن روز که تو دلت جای دیگری است،‌ در چشم های کسی بس بهتر از من،‌ و چه بی پناهم من در برابر او.
تنهایم و به تنهاییم عشق می ورزم،حسی که می توانست از آن تو باشد. و آن وقت دیگر اینگونه نمی بود. حالا اما، تنهایم و تنهاییم را دوست می دارم ................ و می کوشم که همینگونه بماند.

(منتظر نظرهای سبزتان هستم.)
تنهاییم
پر است از رنگین کمان هایی
که برای تولد عجله نمیکنند

با تنهایی ام شرط میبندم
من زودتر خسته میشوم یا او
وقمار بی انصافیست
شرایط نابرابر
سالهاست برای اثبات خودم
تنهایم!
الف.خ
۰۷ دی ۱۳۸۹
محمد عمروابادی (mohammad)
سرانجام تنهاییم را با خودم قسمت کردم.
۰۷ دی ۱۳۸۹
همه عمر به همین سادگی گذشت...تنها.


نظر آقای خدادای را هم دوست دارم.
۰۸ دی ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم گرفته بود،‌
بیشتر گرفتی اش.
فرزانه یزدی، زهرا. ک.ف و امیر بنکدار این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیروز در پست خانم پرنیان از خیانت گفتیم. شب برنامه 20:30 خبر اعدام زنی به نام شهلا را داد، می گفتند این زن همسر مردی را کشته که به زنش خیانت کرده بود. زن گناهکار اعدام شد. اما چرا هیچکس از گناه آن مرد نگفت؟ به هر حال اوخیانت کرده بود و گناهکار بود،‌ چه قاتل همین زن بوده باشد یا نباشد. یعنی این مرد حتی شلاق هم نخورد؟ اینجا خائن خودش در جایگاه شاکی بود!؟
من با شما موافقم خانم سعید پور، و دیشب پس از خواندن متن ترانه علیدوستی خیلی به این موضوع فکر کردم، اما به نتیجه ای نرسیدم.
واقعا آن زن چند درصد مقصر بود.؟
سعی کردم هم از زاویه خانواده مقتول نگاه کنم هم از زاویه قاتل، نتیجه گمراه کننده تر شد.
۱۱ آذر ۱۳۸۹
کاری به مقصر و قاتل و مقتول ندارم،وقتی شنیدم یه جوری شدم،:(،وای خودت مرگ رو ببینی در چند قدمیت،اینجوری ببینی ...این دیدن با دیدنای دیگه فرق داره...
(شاید یکی بگه خوب مرگ در چند قدمیمون هست،همه میبینیم،ولی این فرق داره...)
۱۱ آذر ۱۳۸۹
ما فقط می دانیم چه چیز را نمی خواهیم . من هم با مجازات اعدام مخالفم . اما چه چیز را باید جایگزین ان کنیم ؟
۱۲ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اوج خودخواهی عشق من است،
که آرزو دارم
بمانی،
همیشه،
همینکه که هستی
سهیل مطوری، شیما کاتبی و زهرا. ک.ف این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

... و چه حادثه وقیحی است روز تولد من...
سلام...
!
میلادت مبارک....
۰۳ شهریور ۱۳۸۹
به دلیل وجود مشکلات، اینقدر این پست رو دارم دیر میذارم که فکر نمیکنم بخونیش
ولی به نظر من تولد امیدوار کننده ترین اتفاق روی زمینه.
"تولد مبارک"
امیدوارم حالا حالا ها دور خورشید بگردی.
۰۴ شهریور ۱۳۸۹

جناب بنکدار، خوندم،‌ممنون
۰۶ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

"وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهااست، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد."
سمفونی مردگان
عباس معروفی



زندگی پر است از حقایقی که دوستشان نداریم،
.
.
.
.
.
و مرگ تلخترین حقیقت زندگی است، مرگ آنها که دوستشان داریم.
بله،
"مرگ تلخترین حقیقت زندگی است، مرگ آنها که دوستشان داریم. "
۱۴ مرداد ۱۳۸۹
مرگی که ضرری برای هیچ کس نداشته باشد،بی ارزش ترین مرگ هاست.

دکتر علی شریعتی
۱۴ مرداد ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

با اجازه قدیمی های دیوار
تازه واردی وارد می شود،لطفا عصبانی نشوید،
سلام،
دیشب نورا را دیدم،مرحبا به خانم بهرام و آقای دهکری، هر دو پر انرژی و قدرتمند و در عین حال مراقب رعایت ظرایف در اجرا.
سوال دارم: بعد از صحنه رقص، بینی خانم بهرام خونریزی کرد، میخواهم بدانم این خون هم جزئ از نمایش بود؟ یا فعالیت بیش از حد در این صحنه، یا نکند ضربه ای در این میان باعث خونریزی شد؟ شماها که شب های دیگر اجرا را دیدید، این اتفاق افتاد؟
محمد عمروابادی و سهیل مطوری این را دوست دارند
محمد عمروابادی (mohammad)
خوش اومدی حنان! قدمت رو چشممونه. این‌جا دیوار دوستی ماست و آدم‌های عصبانی باید برن یه کم اونطرفتر! دیوارنویس‌ها مهربونتر از این حرفان :-)

در اجرایی که ما دیدیم هم این نمای خونریزی بود و برای من هم اون لحظه این ابهام پیش اومد، اما بعد متوجه شدم جزو نمایش بوده.
۱۱ مرداد ۱۳۸۹
حنان جان امیدوارم به زودی شمارو در جمع دیوارنشینان ملاقات کنیم از محمدآرومتر و از محمدرضا شیطون تر نداریم ولی آدم عصبانی پیدا نمی کنی عزیزم;-)
۱۱ مرداد ۱۳۸۹
*اصلاحیه*
...از محمدرضا آرومتر و از محمد شیطون تر نداریم...
:-))
۱۲ مرداد ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
مرحبا به خانم بهرام و آقای دهکری، هر دو پر انرژی و قدرتمند و در عین حال مراقب رعایت ظرایف در اجرا،
بعد از صحنه رقص بینی خانم بهرام خونریزی کرد، میخواهم بدانم این خون هم جزئ از نمایش بود؟ یا فعالیت بیش از حد در این صحنه، یا نکند ضربه ای در این میان باعث خونریزی شد؟ شماها که شب های دیگر اجرا را دیدید، این اتفاق افتاد؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیر شد عاشق نشدیم
ناگهان چقدر زود، دیر میشود. . .
۰۴ مرداد ۱۳۸۹
امان از حریم امن ذهنی!!
۰۵ مرداد ۱۳۸۹
به قول جمشید مشایخی در فیلم سوته دلان : همه عمر دیر رسیدیم
۰۷ مرداد ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

سلام

یه کسی یه جایی روی این دیوار یه چیزی نوشته بود راجع به یه کشیشی که دلش ضعف میرفت واسه اینکه کاش می شد واسه دو نفر غذا می گرفت، می شه یه لطفی کنین و اونو اینجا برام بذارین یا آدرس بدین پیداش کنم؟
خیلی لطف کردین جناب عباسی
۲۰ تیر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید