در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین یزدانی نژاد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:54:20
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

ویولن تایتانیک جزو نمایش هایی است که باید دید،
یک نمایش دغدغه مند با حضور و انرژی خوب اجراگران آن که وسط هیاهو چهره ها در سالن های تاتر باعث می شود با حالی خوب از کارگاه دکور سابق بنیاد رودکی خارج شوید و کمی فکر کنید
نمایشی که بی شک حاصل زحمت و همکاری و یکدلی یک گروه چندین نفره است که حتی اگر کمی از نمایش فاصله بگیریم میبینیم در پشت صحنه نیز کاری بزرگ انجام گرفته، کاری که شاید قدمی است برای نزدیکی و آشتی فرهنگ ها و ... که بی شک کار بزرگی است.
خسته نباشید به همه عوامل نمایش و سپاس بسیار برای انرژی خوب و نگاه هایشان...
از لطف و همراهی شما ممنونیم.
۲۷ دی ۱۳۹۵
از نکته بینیت ممنونم امین جان و خوش حالم که دوست داشتی.
۲۷ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گروه هنرهای اجرایی ویرگول با همکاری انجمن نمایش برگزار میکند:
کارگاه "صدای حقیقی اجراگر"
با حضور" مارتا پاگانلی" از کشور ایتالیا
20،21،23،24 آذرماه
ساعت 9 الی 13
سالن اصلی تئاتر شهر
هماهنگی و ثبت نام: 09373238640
هزینه شرکت در کارگاه 60 هزار تومان
عمو فرهاد قصه ها این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنها 4 اجرا تا پایان
منتظر حضور گرمتان هستیم...
امین جان موفق باشی ... هر روز بیشتر از روز قبل
۱۶ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت حامد سلیمان زاده درباره نمایش "لندن ،رم،تهران، آمستردام"
.
---------------------
من شهروند جهانم ...
نگاهی به نمایش «لندن. رُم. تهران.آمستردام» به نویسندگی و کارگردانی آروند دشت آرای
حامد سلیمان زاده
-----------------------------------------------------------------------------------------
جهان میهنی (cosmopolitanism) جزو آن دسته مفاهیمی است که توجه بسیاری از متفکران، اندیشمندان، فلاسفه و هنرمندانِ متاخر را به خود جلب کرده ... دیدن ادامه ›› به طوریکه هر فرد، گروه یا نهادی در جایگاه و شاخصه اعتباری و حقیقی و حقوقی خود، به نحوی برای این دالِ لغزان، مدلولی ساخته و سعی بر به کُرسی نشاندن عقیده خود در تشریح این مفهوم دارد. اینبار آروند دشت آرای و گروه محترمش با شمایلی نوین، صحنه نمایش را محلی برای تفسیر معنایی این مفهوم انتخاب کرده و درصدند تا ترجمان سمعی و بصری مناسبی برای جمله ماندگار سقراط -من شهروند جهانم– بیابند.
صحنه تاریک است. خبری از آکسسوارهای عظیم و ماسک های اغراق شده نیست و همین به عنوان اولین عامل در انتقال زیر متنِ فرا-مرزی و بین المللی اثر موفق عمل می کند. ما با جهانی اجرایی روبروییم که فضایش خالی است. فضایی مقدس که گویا اساسی ترین نیاز بشر امروز است برای فرافکندن ایده ها و ذهنیات و گاهی هم عقده هایش؛
کارگردان در هیئت یکی از پرفورمرها یکی از صندلی ها را اِشغال کرده و همراه با دیگر اعضاء گروه، نگاهش را با نگاه مخاطبین پیوند زده و با لبخندی خبر از ساخت مدل ارتباطی میان فرهنگ های مختلف می دهد. دشت آرای با دستانِ خود ما را وارد نوعی بازی می کند که نه رقابتی است و نه مفرح بلکه اندیشمند است و تراژیک. مُهره های بازی همان 7 نفری هستند که در صحنه مانده اند. هفت نفر برای هفت صندلی. تکرار نمادین (هفت) که جزو معدود اعدادی است که در قالب نشانه در تمام فرهنگ ها و تمدن های قدیم و جدید جهان جایگاه خود را داراست، رویکرد رمزگذارانه و پژوهش محور اثر را برملا می سازد. هر صندلی متعلق به فردی است که شرایط هستی شناختی و اجتماعی خود را داراست چه ایرانی باشد چه هلندی چه انگلیسی و چه ایتالیایی.
التقاطِ فرهنگ و اختلاطِ هویت، از پرفورمرها انسان های مسئله گونی می سازد که به دنبال اجرایی نمودن تصور درد، رنج، شادی، امید، عقیده و ... مشترکی هستند. طراح و کارگردان اثر با هوشمندی و درایتِ خود، جهت شکست مونوفونی (تک آوایی) ناخودآگاهانه فرهنگی میان اجراگرانش، آنها را وادار به خواندن آوازی مشترک می کند تا در نگره ای پُست مدرنیستی، فرآیند پولی فونی (چند آوایی) را به عنوان عامل یکسان سازی آنها مصادره به مطلوب نموده و عدالت صحنه ای را در جهت انتقال مضمون پایه اثر خود پیش ببرد.

تکنیک دیگری که کارگردان در مدیریت میزانسن ها دنبال می کند، تکنیکِ تکثر (proliferation) است. ایده ای در مرکز صحنه و در هیئت یکی از پرفورمرها ساخته می شود و سپس توسط دیگر پرفورمرها، فراگیر شده و تا تماشاگران امتداد می یابد. به عنوان مثال جایی که یکی از پرفورمرها نام میثم – یکی دیگر از پرفورمرها - را صدا می زند، سایر افراد به دنبال او در خارج از فضای جسمانی اش می گردند؛ گویی میثم با همان مشکلات و دغدغه ها و روزمرگیهای اتوبیوگرافیکالش، در درون ما نیز زندگی می کند. این مغناطیس ارتباطی تا لحظه آخر تماشاگر را رها نمی کند چرا که تمام پرفورمرها با اجرای دقیقشان در یک نظام هارمونیک ترکیب شده و به هیچ وجه ملیت آنها به عنوان عامل انفکاک و ایجاد کننده نویز جهت قطع ارتباط مخاطب با صحنه قابل تشخیص نیست. میزان رها سازی انرژی در آنها کنترل شده و در خدمت یکدیگر می باشد.
عامل دیگری که در اثر خودنمایی می کند، استفاده از ویدئو به عنوان حرف ربط میان صحنه ها است. جالب است که ویدئوهای مستند در خدمت ارائه گزارش روزمرگی های آدمی در ملیت های مختلف، کارکردی سیال داشته و چه به جاست که دشت آرای با زیرکی تمام، بخش رسانه ای و ژورنالیستی ایده خود را به تصاویر مستندی سپرده که یادآور همان امواجی است که هر روزه و به دفعات از جهات متعدد بر ذهن آدمی ساطع می گردند.
تصویر آخر نمایش و ساخت برجی که از تلفیق صندلی ها ساخته می شود، اگرچه نامتعادل است اما حمل کننده عنصر اساسی نمایش است. عنصر تلفیق و یکی شدن به هر قیمت. آروند دشت آرای و گروهش توانستند به واسطه این تصویر، بدقوارگی معناداری بسازند که امروز درگیر آن هستیم...چه بخواهیم و چه نخواهیم..
اجازه دهید در پایان، یک گام از آروند دشت آرای و کمپین صلح طلبش جلوتر رفته و به جای (تصویر) به جهانِ مثُل بروم و بگویم: درباره تصوری که از من داری تجدید نظر کن...
تصور که درست شود، اِصلاح تصویر، قطعی به نظر می رسد.
ملودی آرام نیا این را خواند
Marillion و farivar farzam این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه متن دوست داشتنی... جذاب و ........
سیامک قلی زاده، راضیه حسنلو و manimoon این را خواندند
مرضیه همتی و ناهید حدادی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بین خودمان باشد تمام شد
دوستان ارزشمندی یافتیم...
یاد گرفتیم اعتماد کردن را...
محبت را...
سختی ها ، سردی ها و بی مهری ها را فراموش می کنیم...
و دوستان و دوستی ها و مهربانی را بین خودمان نگه می داریم...
سپاس بیکران خود را تقدیم همه عزیزان و اساتید و بزرگوارانی می کنیم که ما را تنها نگذاشتند...
و با احترام سر تعظیم به پاس محبت شان فرود ... دیدن ادامه ›› می آوریم...
و به همه آنان که عینک بی مهری و لجبازی را بر چشم گذاردند
می گوییم...
خیالتان راحت
فقط محبت دوستانمان
بین ما خواهد ماند....
.
(امین یزدانی نژاد- 27 دی ماه 1392)
manimoon، رسول حسینی و امیر مسعود این را خواندند
امین میرزاباقری، علی خلعتبری و Anny7 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جمعه 27 دی ماه
اجرای پایانی " بین خودمان باشد"
الهام حصاری این را دوست دارد
امین خیلی خووووووووب بووووووووود،مرسییییییی
۲۷ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمود خسروپرست
یاد داشتی کوچک برای «بین خودمان باشد»
چقدر دیدن انسانهایی خوش نیت لذت بخش است،کسانی که در کمال زیبایی و وقار افکارشان را روی صحنه،در حضور ما می پرورانند و برای تحت تاثیر قرار دادن ما به جای حیله و ترفند،صرفاً از خضور کاملاً انسانی خود استفاده می کنند. چه دریافت زیبا ، در خور توجه و شادمانه ای از تئاتر است و چه قدر ما به آن نیازمندیم.این جملات نه از آن من که شاید بیش از نیم قرن پیش راینرماریا ریلکه در مواجه با نمایشی از ژاک کوپو به زبان آورده است.اما مقصود نه قیاس مع الفارق کوپو و دشت آرای است و نه هیچ قیاس دیگر،تنها تداعی کوچکی برای بنده است که بارها و بارها چنین جملاتی را در باب هنر نمایش و سنت اجراها و لذت دیدنها شنیده ام.شاید لذت آنجا آغاز می شود که ذهن و دیده هم سو شوند و دانش و دریافت در یک جاده گام بردارند و تو برایت خوانده هایت زنده شوند. مقصود و معنا از دانش این چنین نیست که نگاهم به اجرای«بین خودمان باشد» کلاس درسی است که یا یافته ها را باز می نماید و یا حرفهای تازه می آموزد ـ البته هر اجرا به ذاته کلاسی غنی و سرشار از یافته های نوین است ـ اما می خواهم از لذت بگویم واژه ای که این روزها در مواجه با نمایش های گوناگون برایم جز معنا و حسی الکن نیست و زبانم لال شود اگر خدایی ناکرده خرده ای می گیرم بر آنان که تئاتر را با جلوه گری داریها و حسابهای بانکیشان و رفاقتشان با ستارگان کهکشان راه شیری و یا به رخ کشیدن آنچه در خلوت خویش سواد و دانش می دانند و چه لذتهای ژرف می برند که مردمان خسته هیچ از نمایش ایشان دریافت نکنند؛ اگر چنین ایرادی گرفته ام زبانم لال شود.

اما چه حادثه ای واقع شد بر من که ـ لذت ـ این واژه ی خاک گرفته در سینه ام در آنِ دیدن نمایش «بین خودمان باشد» جنبش آغاز کرد و نوید فرخ داد ... دیدن ادامه ›› که هنوز می شود به نمایش ایران دلبسته بود .باری که این حادثه از آنجا زایش می یابد که کسانی چون : نونا نیسی،شهاب عباسیان،امین یزدانی نژاد،علی خلعتبری،امین موحدی پور، نرگس سعیدی نژاد،شهریار فرد،میثم میرزائی،ساناز باقری،مهرداد ماکویی،صبا ایزدپناه،مینا ملک محمدی،امیرحسین پسندیده،نگین تبرا،فرشته رازقی،دیبا خاتمی و لیلا هاشمی روبه روی تو معصومانه می ایستند و تو را چونان محرم می دانند که لب به سخن می گشایند و سخنانی را می گویند که شاید هرگز در خلوترین لحظه ای برای خود نیز بازگو نکرده باشند؛ و آیا لذتی بالاتر از ارتباط محرمانه میان من تماشاگر و اوی بازیگر هست؟ ـ که دیگر اینجا صداقت است که روایت می شود نه حقه ای که بازی ـ باری که نقصان و نیکی بسیار دارد این اجرا اما من از تبار نقادان نیستم و نیک تر می دانم که هیچ نگویم و آنچه گفتنی ست را به نقادان نازنین واگذارم.
اما خلاصه ی این کرور گزافه ام تجربه ای انسانی ست که نامش را وسوسه ی تلخ و شیرین می گذارم.من نمی دانم از آنچه فارس باقری و آروند دشت آرای کوشیده اند تا چه چیزها ببینیم و بدانیم و دریافت کنیم اما تجربه ی خویش را بازگو می کنم تجربه ای که برای نخستین بار برای بنده در مواجه با نمایشی صورت گرفته است و آن اینچنین است که بعد از اتمام اجرا حتی لخظه ای نخواستم بدان فکر کنم و با چیزی را در خاطرم نگاه دارم چرا که هرچه بود در لحظه زائیده می شد و چه تلخ بود برای من که کرور وسوسه هایم را نمی توانستم پاسخ دهم ،وسوسه ی سخن گفتن ،وسوسه ی ایستادن میان آن معصومان و گفتن و گفتن و گفتن، و تجربه ی تعهدی غریب که هرکه می پرسد اجرا چگونه بود یادم می آید که باید بین خودمان باشد و من اکنون از این واقعه خرسندم که خودی هستم میان نقطه ویرگولیها یی که رازهای یکدیگر را می دانیم و قرار است که بین خودمان باشد.

و در آخر سپاس فراوانی را نثار فارس باقری و آروند دشت آرای نازنین می کنم که کمر همت بسته اند که زیستن اجتماعی این روزهای ما که شاید به هرچه جز زیستن شبیه باشد؛ سنت سکوتش را بمیراند و گفتگو آغاز شود.

با امید و اطمینان
با محبت و مهر

[ محمود خسروپرست]

[بیست و چهار/دی/هزار و سیصد و نود ودو]
دنیا بیگانیان و Anny7 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنها (چهار 4) اجرا باقی مانده:

یکشنبه 22 دی ماه ساعت 17 و 19
دوشنبه 23 دی ماه ساعت 17 و 19

همین حالا می تونید با شماره تلفن 09191130711
و یا آدرس اینترنتی www.tiwall.com/theater/beine-khodeman
بلیت های نمایش رو تهیه فرمایید...منتظر گرمای حضورتون هستیم...
بین خودمان باشد....****

حمید پورآذری: سری به سالن تجربه بنیاد رودکی بزنید
اعتماد ذات تئاتر است

در حال و هوای این روزهای آسمان تهران که بر پاک بودنش اعتمادی نیست، اگر به دنبال اعتماد می‌گردید حتما سری به سالن تجربه بنیاد رودکی بزنید و اجرای «بین خودمان باشد» را ببینید. مهم نیست که «بین خودمان باشد» جزو بهترین کارهای آروند دشت‌آرای است، مهم نیست که بازیگرانی جوان دارد که با تمام وجود بازی می‌کنند، مهم نیست که ذره‌بین به دست نقاط ضعف و قوت نمایش را ببینیم، مهم اعتمادی است که گروه به آروند دشت‌آرای و مهم‌تر اعتمادی است که آروند به گروه جوان خود داشته است و این اعتماد ذات تئاتر است. این اعتماد است که اجزای اجرا را روحی صادقانه بخشیده، اگر خوب است صادقانه است و اگر ضعـیف است باز هم صادقانه است. اینجا دروغی در کار نیست اینـجا زندگی است با همه پـستی و بلندی‌هایش.
یادداشت حمید پورآذری درباره نمایش "بین خودمان باشد..."
.
بین خودمان باشد» به کارگردانی «آروند دشت آرای» و نویسندگی «فارس باقری» این نمایش صدای صادقانه گروهی از جوانان اجتماع و روایتگر یک دهه از زندگی آنهاست، به نظرم این کار خوبی بود زیرا از این جنس کارها در کشورمان کم می‌بینیم و این نشان‌دهنده این است که کارگردان خیلی از مسائل را کنار گذاشته است و روی 17 جوان سرمایه‌گذاری کرده و بسیار تاثیرگذار است. این تئاتر به دل می‌نشیند زیرا از دل می‌آید. گروهی که یک سال و نیم کار کردند و بالاخره به نتیجه رسیدند. این نمایش با شروع کامل و کامل‌تر می‌شود و بعد از پایان هنوز هم زنده است. پتانسیل این را دارد که به عنوان یک کار پویا ادامه حیات داشته باشد و مانند برخی از تئاتر‌ها که بعد از پایان در ذهن می‌میرد، نباشد.
رسول حسینی این را خواند
میثم میرزایی و علی خلعتبری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

مبنای کار گروهی پذیرفتن یکدیگر است

بازیگران این نمایش فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراندند و به واقع تمرینات سختی را پشت سر گذاشتند. برخی سختی‌های کار و در واقع برخی همین فراز و نشیب‌ها را گاه خودم به عمد برای آنها ایجاد کردم تا ببینم چه نتیجه‌یی می‌دهد

اگر قرار باشد ما تئاتر کار کنیم فقط از این طریق موفق خواهیم بود فقط با داشتن گروه و کارگروهی کردن و بهتر است بگویم سوپراستار نشدن و تئاتر واقعی کار کردن می‌شود پیش رفت

نگین تبرا: یک بار با یک دخترخانم به شدت چشم در چشم شدیم. این اتفاق همین طور ادامه داشت تا جایی که به هیچ عنوان نمی‌خواستم چشم از او بردارم. ... دیدن ادامه ›› اگر مجبور نبودم تا در صحنه کاری انجام دهم آنقدر به این بازی نگاه ادامه می‌دادم تا ببینم در نهایت چه اتفاقی می‌افتد


شیوا حمیدخانی

تمامی کسانی که اهل تئاتر، دانشجوی تئاتر، هنرمند تئاتر و حتی علاقه‌مند به تئاتر هستند، می‌دانند که پایه اصلی شکل‌گیری یک گروه تئاتری، گروهی که با خلق آثار خاص، موفق و منحصربه‌فرد جاودانه و مانا باشد، متحد شدن اعضای گروه با یکدیگر، تمرینات مداوم و بی‌وقفه کردن، سازگاری با یکدیگر و بهتر است اشاره کنیم داشتن اخلاق گروهی است. به‌طور حتم اگر هر کدام از این خصوصیات را به‌عنوان یک کمبود در گروهی ببینیم با اطمینان می‌گویم که آن گروه در جایی به مشکل برخورده و چرخه پیشرفت آن از حرکت باز می‌ایستد، از زمانی که تئاتر در کشور ما و در 20 سال اخیر شکل تازه‌تری به خود گرفت شاهد تشکیل گروه‌های متعددی بودیم که فعالیت‌های زیادی انجام دادند. مساله مهم این است که چه ارزشی باعث می‌شود هر کدام از آنها ماندگار شوند و با وجود هر مشکلی باز به راه خود ادامه دهند؟

یکی از اتفاقات مهمی که باعث می‌شود یک گروه از پایه و اساس درست شکل بگیرد این است که اعضای آن گروه از ابتدای راه گردهم آمده باشند و همه باهم با هرمیزان توانایی و دانشی که دارند، به یک اندازه برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش خود را آغاز کنند.

آروند دشت آرای، سرپرست گروه تئاتر ویرگول، بااهمیت به تشکیل یک گروه تئاتر جوان و با افرادی دست‌چین شده، گروه «نقطه ویرگول» را تشکیل داد تا به نوعی در زیرمجموعه گروه «ویرگول» به فعالیت‌ها و تمرینات جداگانه بپردازند و آثار خود را ارائه دهند.

ورک شاپ یا بهتر است بگوییم کار گروهی همیشه انرژی خاصی به افراد حاضر در آن گروه می‌دهد. تمامی کسانی که تجربه دست‌کم یک بار حضور در یک کارگروهی تئاتر را داشته‌اند بر این مساله واقفند. چراکه توانسته‌اند به میزان زیادی از توانایی‌هایشان را بشناسند و آن را پرورش دهند. همچنین نقاط ضعف خود را نیز شناخته و با آگاهی از آن به نقاط قوت خود پروبال دهند. دشت‌آرای این بار در تجربه جدیدش با گروهی از جوانان و برخی دانشجویان کم‌تجربه تئاتری و غیرتئاتری که مشتاق حضور در این پروژه بودند، «بین خودمان باشد» را به صحنه برده است. این نمایش محصول کار گروهی 17 بازیگر انتخاب شده پس از گذشت یک سال تمرین و برپایی ورک شاپ از سوی این کارگردان است که لحظات جالب و البته گروه نقطه ویرگول را به وجود آورده است. دشت‌آرای، با اعتقاد به اینکه تئاتر واقعی از دل یک گروه واقعی شکل می‌گیرد به سراغ این جوانان نوپارفته و هم‌اکنون با تلاش آنها نتایج مثبتی دریافت کرده است که البته باید گفت اعتماد قابل توجهی در این راستا از سوی او شکل گرفته که ثمره این اعتماد اثری است که این شب‌ها در پلاتوی تجربه شاهد آن هستیم.

پس از پایان یکی از اجراهای این نمایش با گروه نمایشی، کارگردان و 17 بازیگر به گفت‌وگو نشستیم و آنها از تجربه‌های شنیدنی خود سخن گفتند.

مهم‌ترین مساله‌یی که با حضور و بازی در این اجرا می‌توانید به آن اشاره کنید، چیست؟

امین موحدی‌پور: در ابتدا این مساله که باید در مورد خودم با کسانی که آنها را نمی‌شناسم حرف بزنم برایم خیلی سخت بود اما پس از گذشت چند اجرا متوجه شدم چقدر موضوع جذابی است و باعث نزدیک شدن هرچه بیشتر خودم با دیگران شده است.

نرگس سعیدی‌نژاد: این اولین تجربه تئاتری من است و نمی‌توانم آن را با قبل یا تجربه‌های پیشین مقایسه کنم اما چیزی که در اینجا به آن رسیدم، تفاوت بسیار با آنچه در کلاس‌های بازیگری یاد گرفتم داشت.

فرشته رازقی: مهم‌ترین مساله‌یی که این اجرا برای من داشت، این بود که یاد گرفتم خودم باشم.

دیبا خاتمی: چیزی که در این اجرا برایم بسیار سخت و در عین حال جالب بود، این مساله بود که چطور می‌شود رازهای زندگی شخصی خودم را که شاید تاکنون هم کسی از آنها خبر ندارد برای دیگران بازگو کنم.

صبا ایزدپناه: من از ساعت

5 بعدازظهر تا 9 شب که برای اجرا در سالن حضور دارم خود واقعی‌ام هستم.

نگین تبرا: این موضوع مهمی است که در این اجرا یک ساعت با خودمان هستم و به نظرم برای کسانی هم که به تماشا می‌نشینند این اتفاق می‌افتد که برای مدتی وارد لایه‌های تاریک خودشان بشوند.

نونا نیسی: شروع این پروژه برای من خیلی ترسناک بود. اینکه راجع به خودم حرف بزنم حتی در گروه خودمان برایم سخت بود اما حالا احساس می‌کنم

به تدریج در حال برداشن نقاب خودم هستم.

مینا ملک‌محمدی: این اولین تجربه تئاتری من است و خوشحالم که در اولین تجربه، در رابطه با خودم حرف می‌زنم، هیچ‌وقت در زندگی نتوانسته بودم این کار را با جسارت انجام دهم.

لیلا هاشمی: این اولین تجربه تئاتری من است. به نظرم این موضوع بسیار جالب است که انسان خودش را در چند دقیقه به جای افراد مختلف بگذارد و چنین تجربه‌یی داشته باشد.

علی خلعتبری: در ابتدا کمی اذیت می‌شدم اما حالا فکر می‌کنم شاید این اتفاق باید در این زمان روی می‌داد. اکنون احساس بهتری دارم و به راحتی با آن کنار می‌آیم.

شهریار فرد: مهم‌ترین مساله‌یی که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که خوشحالم این تجربه پیش از 30‌سالگی برایم اتفاق افتاد.

میثم میرزایی: کاری که ما اینجا انجام می‌دهیم به نوعی ترسناک و هیجان‌انگیز است اما لذت کار گروهی را در این اجرا چشیدم.

مهراد ماکویی: این نمایش، تجربه‌یی جسورانه، سخت اما خودمانی و دوست‌داشتنی است.

شهاب عباسیان: برای من اینکه باید در مورد خودم حرف بزنم سخت نبود اما در گروه حضور داشتن و کنار افراد گروه بودن برایم اهمیت داشت و لذت‌بخش بود.

ساناز باقری: این اتفاق به من یک تیم و گروه فوق‌العاده را هدیه داد و همچنین در کنار آن جسارتی داد که هر بازیگری باید داشته باشد و این موضوع از طریق بازگویی واقعی‌ترین رازهای زندگی بود.

امین یزدانی‌نژاد: شروع این کار از ابتدا بر مبنای اعتماد بود. بیرون از این در به ما می‌گویند اعتماد نکن اما اتفاقی که در اینجا می‌افتد درست برعکس این مساله است.

امیرحسین پسندیده: پیش از شروع اجرا اضطراب این را داشتم که مردم پس از دیدن اجرای ما چه فکری خواهند کرد. به‌طوری که از بازخوردهای تماشاگران می‌ترسیدم اما اکنون با نتایج جالبی مواجه شدم.

پاسخ برخی اعضای گروه «نقطه ویرگول» پیرامون تاثیر این اجرا در زندگی تئاتری‌شان خواندنی است.

امین موحدی‌پور: به نظرم اولین لازمه ادامه دادن در این راه و در واقع ادامه دادن به زندگی تئاتری گروه داشتن و گروه شدن است، گروه «نقطه ویرگول» می‌تواند شروع بسیار خوبی باشد.

فرشته رازقی: هر وقت به یاد این می‌افتم که پس از اتمام این اجرا ما ازجمله اعضای یک گروه مشخص هستیم حس اطمینان و امنیت به من می‌دهد که بسیار لذت‌بخش است.

میثم میرزایی: در این تجربه نکات بسیاری یاد گرفتیم که در دیگر جاها به ما یاد نمی‌دهند و بهتر است بگویم تاکنون یاد نگرفته بودیم، انرژی‌ای که بین ما ایجاد شد و حضورمان در صحنه گویای این واقعیت است.

مهراد ماکویی: ما به واسطه زمان طولانی‌ای که با هم بودیم و تمریناتی که پشت سر گذاشتیم با واقعیت‌های مفهوم تئاتر با تمام سختی‌هایش آشنا شدیم و پیدا کردن راه‌های مواجهه با آن از جمله تاثیراتی است که گذاشته است.

شهاب عباسیان: مهم‌ترین اتفاقی که در این تجربه، مسیر زندگی تئاتری ما را شکل می‌دهد «بازی نکردن» و «خودمان بودن» است و مساله بعدی هم این است که من در حال حاضر یک گروه دارم.

ساناز باقری: من از شروع تمرینات و ورک‌شاپ تاکنون چیزهای زیادی راجع به بازیگری یاد گرفتم که در کلاس‌های دانشگاه نیاموخته بودم.

این مساله باعث شد تا ایرادات خودم را بشناسم و سعی در برطرف کردن آنها کنم.

امیرحسین پسندیده: این اتفاق یک نقطه شروع برای ما است و هنوز به پایان نرسیده. بهتر است بگوییم تازه آغاز شده، ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم زیرا دارای یک گروه هستیم.

به نظر شما آروند دشت‌آرای تا چه میزان در شکل‌گیری این پروژه و همچنین جایی که گروه هم‌اکنون به آن رسیده یاری‌رسان بوده است؟

نرگس سعیدی‌نژاد: این مساله مهم را که ما تبدیل به یک تیم و گروه شده‌ایم مدیون او هستیم.

فرشته رازقی: با توجه به اینکه من در دانشگاه رشته کارگردانی می‌خوانم در طول تمریناتی که داشتیم نکات زیادی مربوط به کارگردانی از او یاد گرفتم.

صبا ایزدپناه: به نظرم او در یک فاصله زمانی یک ساله تمامی ما را شناخت و متوجه نقاط قوت و ضعف ما شد و نتیجه این اتفاق مشخص شدن جایگاه درست هر کدام از ما در این اجرا بود.

نگین تبرا: به نظرم او به همان اندازه که در طول کار نظم و انضباط ایجاد می‌کند اعضای گروه را آزاد می‌گذارد و باید بگویم همین مساله باعث می‌شود این نظم ایجاد شده و هر روز بیشتر تبدیل به یک گروه شویم تا کار پیش رود.

علی خلعتبری: او می‌توانست در این پروژه از چهره‌ها استفاده کند اما به ما اعتماد کرد که از این بابت بسیار متشکرم.

مهراد ماکویی: من در این پروژه و کارگروهی از او دوست داشتن و دوست داشته شدن را یاد گرفتم که برایم بسیار باارزش بود.

شهاب عباسیان: به نظرم هیچ‌کس چنین جراتی نداشت که با جوان‌هایی کار کند که تجربه‌یی ندارند او از بازخوردها یا حتی فروش نکردن نمایش نترسید که به نظرم این مساله بسیار مهمی است.

امین یزدانی‌نژاد: من در گروه کارگردانی حضور دارم به دلیل اعتمادی که او به من داشت توانستم جایگاه بالاتری در این راستا داشته باشم و از این بابت سیار خوشحالم.

از اتفاقات جالبی که در حین اجرای این نمایش با آن روبه‌رو می‌شویم ارتباط‌هایی بود که بین بازیگران و تماشاگران رخ می‌داد. برخی آنها با نکات جالب توجهی از این رویدادها روبه‌رو شدند.

مهراد ماکویی: در یکی از شب‌های اجرا دو زن در کنار هم نشسته بودند من روبه‌رویشان بودم و آنها در یک موقعیت خاص و مشترک قرار داشتند و یکی از آنها گریه می‌کرد و دیگری می‌خندید. از دید من که هر دوی آنها را می‌دیدم این اتفاق بسیار جالب بود.

نگین تبرا: یک بار با یک دخترخانم به شدت چشم در چشم شدیم. این اتفاق همین طور ادامه داشت تا جایی که به هیچ عنوان نمی‌خواستم چشم از او بردارم. اگر مجبور نبودم تا در صحنه کاری انجام دهم آنقدر به این بازی نگاه ادامه می‌دادم تا ببینم در نهایت چه اتفاقی می‌افتد.

دیبا خاتمی: یک شب پدرم به دیدن نمایش آمد بارها خواستم با او ارتباط دیداری برقرار کنم اما او به هیچ عنوان مرا نگاه نمی‌کرد و گویی نگاهش را از من می‌دزدید!

هدف اصلی آروند دشت‌آرای در مقام طراح و کارگردان این اثر نمایشی به واقع چه بوده است؟

آروند دشت‌‌آرای: ما بر مبنای یک طرز فکر دور هم جمع شدیم که همدیگر را با ضعف‌ها و قوت‌هایی که داریم بپذیریم و به نظرم این موضوع اصل اول یک کارگروهی به حساب می‌آید. اولین و مهم‌ترین مساله‌یی که هر گروه را شکل می‌دهد همان هدف مشترکی است که همه برای آن دور هم جمع می‌شوند و تصمیم به شروع یک کار می‌گیرند.

تلاش‌هایی که اعضای گروه «نقطه ویرگول» تاکنون داشته‌اند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آروند دشت‌‌آرای: به نظرم آنها راه زیادی در پیش دارند. اما خوشبختانه با این تمرین‌ها به نوعی اولین پایه‌های یک آینده روشن را ساختند و اگر باهوش و زیرک باشند، می‌توانند گروه «نقطه ویرگول» را به یک گروه موفق تبدیل کنند. به نظرم این اتفاق ادامه‌دار خواهد بود عقاید و نظرهایی که اعضای این گروه در رابطه با من و کاری که من انجام داده‌ام دارند تنها دلیلش این است که من تنها و فقط طرز فکری داشتم که روی آن ایستادم. در واقع بهتر است بگویم اتفاقی که هم‌اکنون شاهد آن هستیم و اجرایی که شکل گرفته است نتیجه ایده من و پایمردی خود اعضای گروه است که تلاش و تمرین کردند و اکنون نتیجه آن را دریافت کرده‌اند. آنها فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراندند و به واقع تمرینات سختی را پشت سر گذاشتند. برخی سختی‌های کار و در واقع برخی همین فراز و نشیب‌ها را گاه خودم به عمد برای آنها ایجاد کردم تا ببینم چه نتیجه‌یی می‌دهد. در واقع قصدم این بود که با ایجاد این سختی‌ها و فشارهایی که در تمرینات به آنها وارد کردم آنها را وادار به رفتن کنم یعنی از تئاتر به نوعی دورشان سازم زیرا می‌دانستم که خود تئاتر و شرایط کار در تئاتر تا چند وقت دیگر به نوعی سرخورده‌شان می‌کند و ترجیح می‌دادم این اتفاق نیفتد اما تعدادی که ماندند قصد کار کردن داشتند در واقع آنها ماندند تا حق‌شان را بگیرند.

این عقیده از همان کارگروهی کردن نشات می‌گیرد؟

آروند دشت‌‌آرای: بله به نظرم اگر قرار باشد ما تئاتر کار کنیم فقط از این طریق موفق خواهیم بود فقط با داشتن گروه و کارگروهی کردن و بهتر است بگویم سوپراستار نشدن و تئاتر واقعی کار کردن می‌شود پیش رفت. اتحاد داشتن در گروه و همکاری به شکل تیم ورک‌ در نهایت گروه را به جایی می‌رساند که از یک فضای واقعی تئاتری انتظار می‌رود. تمامی این تفاسیر نتیجه‌اش همین اتفاقی که در این اجرا می‌افتد می‌شود. به این معنی که همه با هم بساطی را پهن و پس از آن همه با هم آن را جمع می‌کنند. تمریناتی که اینجا انجام شد و شکل گرفت شاید به نوعی متفاوت از چیزی بود که در جاهای دیگر تمرین و انجام می‌شود. ما در این نمایش نه روی عضلات بدن و صدا بلکه به نوعی روی فرهنگ‌مان کار کردیم و نتیجه «بین خودمان باشد».

http://www.etemaad.ir/Released/92-10-18/251.htm
رسول حسینی این را خواند
مریم محمدی و Anny7 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هم طناب نمایشی که دوستش داشتم
مطمئنا اگر تعریفتان از بازیگری حرکات خارق العاده و فریاد و جنب و جوش هست نباید به دیدن این نمایش بروید...
اما این نمایش برای من که این روزها خود هم در یک نمایش مستند مشغول به بازی و همکاری هستم و همچنین تجربه کوهنوردی هم دارم بسیار جذاب و عالی بود
فضا سازی و حسی که از سوی بازیگران،کارگردان و طراحی صحنه در سالن تیاتر به تماشاچی منتقل می شود من را گاها به هیمالیا می برد و سرما و سختی را حس میکردم...
فضایی که بازیگران ایجاد می کنند، متنی که پشت آن نقدی دارد به فعالیت تیمی ما که در اکثر مواقع با شکست روبرو می شود... خودخواهی که باعث می شود برای هدفمان تیم و گروه را نادیده بگیریم و.... همه باعث می شود بیش از آنکه هیجان زده شویم، فکر کنیم و فکر کنیم و فکر کنیم...
خسته نباشد به همه اعضای این نمایش

sanaz m.barin و بهرنگ این را خواندند
میثم میرزایی، رعنا جمالی و saeede saee این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"بین خودمان باشد" که....
اجرایی برای دیدن و لذت "دیدن" بردن
کیومرث مرادی

"بین خودمان باشد" نمایشی است شایسته دیدن، دیده شدن و درباره اش حرف زدن. یکی از اصلی ترین دلایل آن این که در هیاهوی نمایش های بسیار با سادگی تمام و پس از طی ماه ها تمرین هدف مند و هوشمند خود را به مخاطبان خود عرضه می کند.
کاری منسجم و گروهی که هیچ چیز از هیچ چیز جلوتر یا عقب تر نیست که این خود مهمترین مزیت نمایش است. که این خود به سرعت ما را به یاد همان تعریف اصلی هنر تئاتر، هنرگروهی فکر کردن، گروهی دیدن، و گروهی رسیدن و اجرا کردن، می رساند. مجموعه ایی همگون که از همان ابتدا به سادگی با نگاه کردن بازیگران به تماشاگران شروع می شود، گویی در جستجوی یافتن کسی یا کسانی هستند که داستان خود را با آنان در میان بگذارند. صحنه هیچ چیز نیست و همه چیز است به سرعت شما را به یاد تعریف درستی از استاتیک در صحنه می اندازد.
استاتیکی که از دراماتورژی متن شروع می شود و آرام آرام با تقسیم درست انرژی ، حرکت و حس توسط گروه ... دیدن ادامه ›› به همه جا تسری پیدا می کند. ثمره این کار منسجم گروهی تبلور زیبایی دارد. تماشاگر در ابتدا در انبوهی از نگاه و توجه ، انرژی و احساس که بی هیچ کلامی به سوی او پرتاپ میشود، روبرو می شود. این صحنه شوک توام با این سوال بزرگ را برای بیننده به همراه دارد که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ و جذاب این که اصلا قرار نیست چیز عجیبی در صحنه رخ دهد، آن اتفاق عجیب در قدم قدم همراه شدن با ترس بازیگری است که با هر افتادن تخم مرغ بر صحنه بخشی از درون او عریان می شود و ما آرام آرام این سادگی عجیب را در نمایشی ترین شکل آن می نگریم. نمایشی که عریانی داستان های آدم های خود را به نمایش می دهد. ما آرام آرام با جهان اجرا به وسیله قرارداد های خوب اجرا ، آشنا و همراه می شویم و از اینجاست که ما در این همراهی با یازیگران و قصه های آنان زندگی می کنیم. کارگردان و دراماتورژ کار اصلا قصد خودنمایی در هیچ رکن اجرا را نداشته اند که این از دیگر مزایایی این اجراست.
امیدوارم این گروه در ادامه کار خود به دور از هیاهویی پوچ در مسیر اجراهایی خلاق و نو گام بردارد و در این مسیر گونه ایی دیگر از نمایش را برای تماشاگران خود به تصویر بکشد..
حسین ایرجی و ترنم لواسانی این را خواندند
میثم میرزایی و farzad emami این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
چند خط خودمانی
بین خودمان باشد....
امروز نزدیک 5 ساعت از این اتاق به آن اتاق بدون جوابی روشن...
میدونید مشکل کجاست، این است که برخی درس نمی گیرند، برخی نبوده اند و ندیده اند...
این گروه یک سال و نیم کنار هم ایستاد، عزیزانی را از دست داد و دوستانی را بدست آورد، و کنار هم زندگی کرد،اشک ریخت و خندید تا ایستادگی را یاد گرفت
حالا هی بالا پایینش کنید، از این اتاق به آن اتاق، آنقدر بدوانید به امید آنکه خسته شوند
نه به قول دوستمان It Is Iran
و ما هم ایرانی، یاد گرفته ایم بایستیم، درس گرفته ایم بجنگیم،
سنگ می اندازند ، نمیدانیم دقیقا این سنگ اندازی ... دیدن ادامه ›› از کجاست، بهتر است تهمت ناروا هم نزنیم...
این سنگ اندازی ها شاید کار ما را عقب بیندازد اما اراده ما را کم نمی کند
شاید جلوی تبلیغات ما را بگیرد...
اما آنچه ساخته ایم با تکیه بر نیروی خود و کمک دوستانمان بوده
همان دوستانی که مطمئنا ما را تنها نخواهند گذاشت
ما تمام تلاش خود را برای اجرای این نمایش میکنیم
و مطمئنا دوستان ما هم تمام حمایت خود را از ما...

ما در حد توان حامی تو هستیم امین و با تمام وجود می خوایم که هنوز بایستی و موفق تر باشید همگی. تنها تکیه گاهت خدا؛ در پناه حق. .
۰۵ آذر ۱۳۹۲
به به آقای یزدانی... ایشاا... میایم و کارتونو میبینیم
۰۹ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید