اجرای «تلقین» رو دیدم؛ کاری از یک تیم جوان از مشهد.
بدنهای آماده، حسهای قوی، هماهنگی کم نظیر، طراحی خوب نور و دکور،
و تسلطی چشمگیر در سبکهای برکینگ و هیپهاپ و مدرن.
تا اواخر اجرا، باهاشون همراه بودم و لذت بردم.
ترکیبی از تلاش، ذوق، و جسارت در بازآفرینی آثار الهامبخش خارجی.
فقط در پایان، حضور روبان کمی بیربط و ناگهانی بود…
انگار تنها برای نمایش مهارت اضافه شده بود.
اما فارغ از این نکته،
تماشای این اجرا برای هر کسی که در حوزهی بدن کار میکنه، الهامبخشه.
و برای من، تحسینبرانگیز بود که این سطح از کار، از دل مشهد بر اومده.
دیشب فرصتی دست داد تا به تماشای نمایش ایرج، زهره و منوچهر بنشینم، اجرایی که از همان لحظات نخست، با هوشمندی کارگردان و انسجام اجرا مرا مجذوب خود کرد.
مهرداد آبجار عزیز در دورانی که کمدیهای سطحی و هجو بازار را تسخیر کردهاند، نمایشی را روی صحنه برده که هم میخنداند و هم میاندیشاند. کمدیای که از مرزهای ابتذال عبور نمیکند و در عین حال، مخاطب را از دل لحظات شیرین، به عمق معنا میبرد.
موسیقی زنده، هماهنگی در حرکات، و بازیهای درخشان—همگی یک تجربه کمنظیر را رقم زدند. در میان بازیگران، مهدی رکنی عزیز با اجرایی بینقص، روح تازهای به صحنه بخشید و بیشک یکی از نقاط عطف نمایش بود.
ریتم درست، روایت جذاب، و محتوای غنی باعث شد یک ساعت و نیم، نهتنها سرگرمکننده، که عمیقاً لذتبخش باشد.
سپاس از تمام عوامل این نمایش که چنین اثر ارزشمندی را به صحنه آوردهاند.