در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | بازی ابزار و تصویر برای خلق شگفتی صحنه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:03:58
نمایش نِکراسوف |  بازی ابزار و تصویر برای خلق شگفتی صحنه | عکس

شهرام کرمی: ژان پل سارتر (۱۹۰۵-۱۹۸۰) فیلسوف و نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس و منتقد بزرگ فرانسوی از نویسندگان و متفکران بزرگ پیشرو در سده بیستم شناخته می‌شود. علاوه بر داستان و رمان و نمایشنامه رساله‌های فلسفی این نویسنده و متفکر تصویری بدیع از ماهیت انسان ارائه می‌دهد و در فلسفه «اگزیستانسیالیسم» و پدیدارشناسی از چهره‌های مهم و کلیدی قرن شناخته می‌شود.
نمایشنامه‌ها و داستان‌های موفق «ژان پل سارتر» بینش فلسفی او را در جنبه‌های داستانی و نمایشی به خوبی آشکار می‌کند. از مهم‌ترین نمایشنامه‌های این نویسنده می‌توان به آثاری چون «زنان تروا» و «گوشه نشینان آلتونا» و «نکراسوف» و «شیطان و خدا» و «دست‌های آلوده» و «روسپی بزرگوار» و «مرده‌های بی‌کفن و دفن» و «خروج ممنوع» و «مگس‌ها» اشاره نمود.
«نکراسوف» نمایشنامه طنز و هجوآمیز در سال ۱۹۵۵ توسط «ژان پل سارتر» نوشته شده است. این اثر با سایر آثار نویسنده در سبک و مضمون بسیار متفاوت بوده و داستان نمایشنامه که در هشت صحنه نوشته شده در شهر پاریس اتفاق می‌افتد. نمایشنامه درباره شخصیتی به نام سیبیلو روزنامه‌نگار است که در یک روزنامه متعلق به جناح راست فرانسه کار می‌کند. اوضاع کاری سیبیلو خوب نیست و در کارش یعنی نوشتن تبلیغات ضد کمونیستی نمی‌تواند رضایت صاحب کارش ژول پالوتین را جلب کند. آقای ژول پالوتین به سیبیلو اخطار می‌دهد که اگر نتواند خبر مهمی پیدا کند و روزنامه را رونق دهد او را اخراج خواهد کرد.
سیبیلو دچار دردسر می شود و در این شرایط دنبال یک راه برای فرار از این موقعیت رنج‌آور است. او باید یک ایده و خبر مهم پیدا کند و به شکل اتفاقی با شخصی شیاد و کلاهبردار به نام ژرژ دی والرا آشنا می‌شود که تحت تعقیب پلیس است. این فرد شیاد به خانه سیبیلو می‌آید و به او می‌گوید در ازای مخفی شدن خود حاضر است به او کمک کند. با حقه و کلک‌های ژرژ که سیبیلو ناظر کارهای او است این مرد خود را به عنوان نیکیتا نکراسوف وزیر کشور فراری شوروی معرفی می‌کند. در این شرایط او تبدیل به یک قهرمان ملی فرانسه می‌شود و دیگران او را با این دروغ بزرگ باور می‌کنند.
نمایشنامه به زبان هجو و طنز و براساس فلسفه و عقاید «اگزیستانسیالیسم» و تفکرات «ژان پل سارتر» نوعی کنایه و انتقاد درباره زمان تاریخی نویسنده یعنی دوران عقاید کمونیستی است. از این منظر نمایشنامه پر از طعنه و کنایه‌های شعاری و سیاسی متعلق به آن زمان و دوران است. هویت پوچ شخصیت نکراسوف که خود را ناجی و قهرمان نشان می‌دهد اما یک شیاد بیشتر نیست نمادی از وضعیت جهان و عقاید افراطی کمونیستی در آن دوران است.
به شکل آشکار در سراسر نمایشنامه بر ماهیت جهان و عقاید و شعارهای کمونیستی اشاره می‌شود. نمایشنامه می‌خواهد تفسیری فلسفی درباره روابط انسانی و ماهیت هستی ارائه دهد که چونه در هیاهوی شعار و رسانه گرفتار شده است. سرکوب و زورگویی در سیستم و ساختار اجتماعی و روابط مادی‌گرایانه فردی که به بی‌عدالتی منجر می‌شود مضمون اصلی نمایشنامه است.
درسبک و مضمون و شیوه نگارش عمده آثار «ژان پل سارتر» نویسنده پرکار فلسفی، مفاهیم آزادی انسان، هستی و آگاهی، پیچیدگی رفتار و ماهیت وجود انسان مدنظر قرار دارد. در نمایشنامه‌های «ژان پل سارتر» روابط پیچیده انسانی و معضلات فکری و اخلاقی در بستر طبقات مختلف اجتماعی اشخاص شکل می‌گیرد. با وجود نگاه فلسفی نویسنده اما در آثار هنری او با انتخاب داستان و اشخاصی که در موقعیت تضاد و تقابل قرار می‌گیرند روان انسان به عنوان یک موجود آگاه کنکاش می‌شود و همین ویژگی باعث استقبال از نمایشنامه‌های ‌او شده است.
«کلایو جیمز» منتقد و شاعر معروف درباره «ژان‌پل سارتر» می‌گوید: «سارتر نمی‌توانست به عنوان یک متفکر تحلیلی کاری را که به عنوان یک هنرمند خلاق موظف به انجام آن بود، برای خودش انجام دهد. برای همین باید با بدخواهی خود کنار می‌آمد. سارتر در فهرست نویسندگان فیلسوف است که بیشتر نویسنده بودند تا فیلسوف و ژان پل سارتر در صدر همه آنها قرار دارد.»
نمایش «نکراسوف» با اقتباس و کارگردانی «مصطفی کوشکی» در تماشاخانه ایرانشهر اجرا می‌شود. مصطفی کوشکی نویسنده و کارگردان و بازیگر و طراح صحنه پرکاری است که نمایش‌های متعدد را در جایگاه نویسنده و کارگردان اجرا کرده است.  نمایش‌هایی چون «کوریولانوس» و «سیزده» و «رومولیت» و «باد شیشه را می‌لرزاند» و «رویای نیمه شب تابستان» و «توفان» بخشی از آثار و اجراهای این هنرمند است که عمده آنها نمایش‌های اقتباسی می‌باشد.
چند ویژگی مهم در آثار و اجراهای مصطفی کوشکی وجود دارد که لازم است به آنها اشاره شود. اقتباس و بازخوانی نمایشنامه‌های شناخته شده و مهم یکی از مولفه‌ها و شیوه کار این هنرمند است. مصطفی کوشکی بیشترین اقتباس را از آثار «ویلیام شکسپیر» داشته و این روزها با اجرای نمایش «نکراسوف» به سراغ «ژان پل سارتر» رفته است. نمایش‌های «کوریولانوس» و «رومولیت» و «رویای نیمه شب تابستان» از آثار «ویلیام شکسپیر» اقتباس شده که از اجراهای موفق این نویسنده و کارگردان شناخته می‌شود.
اقتباس و بازخوانی مستقیم از آثار ادبی و هنری چندین سال است به عنوان یک رویه متداول در تئاتر ایران رایج شده است. این رویه به چند جهت در تئاتر ما ضرورت دارد. فرصت اجرای به روز شده آثار شاخص و شناخته شده و از طرف دیگر امکان بازخوانی و ظهور اثری جدید، که اینها از مزایای رونق اقتباس آثار ادبی و هنری است. شیوه و روش کار هنرمند برای اقتباس چندان اهمیت ندارد بلکه مهم این است که از طرف هنرمند به یک اثر هنری شاخص و مطرح برای خلق اثری جدید رجوع ‌شود.
در اجرای نمایشنامه «نکراسوف» با اقتباس و دراماتوژی «مهدی کوشکی» پلات نمایشنامه و اشخاص همان است که در نمایشنامه اصلی وجود دارد. مضمون نمایشنامه با توجه به شرایط اجتماعی و فکری زمان نویسنده به شکل آشکار به موضوع روابط و زندگی آن دوران تحت تاثیر عقاید کمونیستی می‌پردازد که در سراسر نمایشنامه کنایه‌های نویسنده واضح و آشکار است. موضوعی که در بازخوانی این اثر مهدی کوشکی به عنوان دراماتورژ آن را تغییر داده و بیشتر به روابط اجتماعی زندگی اشخاص در جهانی می‌پردازد که منفعت و مادی‌گرایی، زندگی را دستخوش تغییر کرده است.
هرچند شعارهای سیاسی نمایشنامه همچنان در بسیاری از بخش‌های نمایش حذف نشده و همچنان نمود دارد اما لحن و پرداخت نمایشنامه برای خلق فضای فانتزی و خیالی تغییر کرده و اتمسفر نمایشنامه در جهان سوررئال سیر می‌کند. این ویژگی در کلیت نمایش مدنظر قرار گرفته و صحنه کره ماه و دو نفر که با لباس فضانوردی معلق هستند برآیند جهان ذهنی کارگردان است.
«خواب دیدم که یه شهاب سنگ خورده زمین!... مردم تو صف مریخ جمع شده بودند. یه شاتل داشت می‌رفت سمت مریخ. خلبان اون شاتل ژرژ دوواله را بود.»
نمایش «نکراسوف» در فضایی غیرواقعی و هجوآمیز چند مشخصه آشکار دارد. واقعیت و خیال در جهان نمایش با هم یکی شده است. آدم‌ها به شکل سیال و خیالی در حرکت هستند. گاهی پارچه‌ای واقعی را دست یک کاراکتر می‌بینیم و وقت دیگر خوردن و نوشیدن آنها به شکل پانومیم اجرا می‌شود. یا اینکه گلوله‌ای شلیک می‌شود ولی کسی نمی‌میرد!
اریک دو کوئیپر درباره اقتباس می‌گوید: « اقتباس کردن از یک اثر یعنی اختیار داشتن آن. یا خود را در اختیار آن گذاشتن.»
نمایش نکراسوف اثری گروتسک (Grotesque) است. مفهومی چندوجهی و گاه متناقض دارد. ترکیبی از خنده و ترس و زشتی و طنز و اغراق که به شکل کابوس‌گونه شکل می‌گیرد. این ویژگی در کلیت اجرا رعایت می‌شود. در جهان نمایش اشخاص اسیر حقه و سیاست و دروغ هستند. زن و مرد بی‌خانمان در برابر مرد که می‌خواهد خود را داخل رودخانه غرق کند درباره این موضوع بحث می‌کنند که آیا به او این فرصت را بدهند یا مانع او شوند.
- من می‌خواستم خودم را بکشم.
- اما حالا نمردی.
- چون شما به آخرین اراده من تجاوز کردین.
- کدام اراده؟!
- اراده مردن.
در نمایشنامه اصلی روابط اشخاص جنبه واقعی دارد ولی دراماتورژی نمایشنامه به شکل هجوآمیز فضای دیگری در نمایشنامه ایجاد کرده تا مضحکه‌ای در خصوص موقعیت آدم‌ها ساخته شود. در جهان پرهیاهو و تبلیغات و رسانه امروز زن و مرد بی‌خانمان به عنوان انسان‌های عادی فقط به دنبال یک زندگی آرام هستند. تعلق آنها به این جهان و زندگی که مطابق میل آنها نیست نیاز به دگرگونی دارد برای همین به این نتیجه می‌رسند که باید با دنبال ماه باشند!
یکی از ویژگی‌های اجرای نمایش «نکراسف» تغییرات درام مطابق شیوه اجرایی است که کارگردان به عنوان ایده و تصویر ذهنی در اجرای نمایش دنبال می‌کند. وقتی شخصیت ژول از سیبیلو درباره صفحه حوادث روزنامه سوال می‌کند او جواب می‌دهد: «حوادث دیگه با من عشق‌بازی نمی‌کنه.»
در اجرا و کارگردانی اشاره داشتم که مصطفی کوشکی پس از چند تجربه مختلف هنری، مولفه‌های ذهنی و اجرایی خود را کشف کرده که در راستای شیوه آثار قبلی در اثر جدید خود این ویژگی را محفوظ داشته است. یکی از این مولفه‌ها توجه به سازه کاربردی به عنوان ابزار بازی و صحنه است. ژاک کوپو می‌گوید: «از قوه به فعل در آوردن نوشته و تبدیل آن از صورت غیرمرئی به شکل مادی و مرئی، به وسیله آنچه طراحی صحنه نام دارد انجام می‌گیرد.»
مصطفی کوشکی در کارگردانی به تصویرسازی با ابزار صحنه بسیار علاقه دارد. این تکنیک به شیوه کار او تبدیل شده و این ویژگی صحنه و اجراهای او را در فضایی جادویی قرار می‌دهد. در نمایش «توفان» سازه‌ای مدور شبیه کشتی استفاده می‌شد که در جهت های مختلف حرکت می‌کرد. در اجرای «رمولیت» سازه‌ای مدور وجود داشت و این ابزار طوری بود که با چرخش آن شکل‌ها و تصاویر متنوع خلق می‌شد.
در نمایش «رویای نیمه شب تابستان» سازه‌ای نعل اسبی با در و سوراخ‌های مختلف طراحی شده بود که بازیگران از همه جا به راحتی رفت و آمد می‌کردند. در «کوریولانوس» یک تسمه نقاله تنها ابزار صحنه بود که بازیگران بر روی آن بازی می‌کردند.
ابزار، حرکت، تصویر، در جهت خلق بصری و گاهی شگفتی تکنیکی، مشخصه آثار و نمایش‌های مصطفی کوشکی شده است. بازی ابزار و تصویر برای خلق شگفتی صحنه را باید ویژگی اجرای نمایش «نکراسف» شناخت. در نمایش «نکراسف» از یک صفحه معلق که به کف صحنه آویزان است و در صحنه‌های مختلف به حرکت در می‌آید و اشکال مختلف شامل طبقات و سایبان و فضا و شیب و غیره را می‌سازد استفاده می‌شود.
معلق بودن این صفحه و طراحی نور در وضعیت‌های مختلف این سازه، اشکال بصری زیبایی را خلق می‌کند. از این منظر خلاقیت کارگردان در تصویرسازی صحنه بسیار ستودنی و جذاب است. در هر صحنه با تصاویری روبرو می‌شویم که از همه عناصر و امکانات به خوبی و جادویی استفاده می‌شود.
در تئاتر معاصر که تجربه‌های نو و جدید دریچه دیگری بر جهان صحنه باز کرده استفاده از روش و تکنیک‌های مختلف موجب گستردگی دامنه خیال مخاطب شده و روش متداول و موثری است. «دیوید ممت» نمایشنامه‌نویس در این خصوص نظر جالبی دارد: « وقتی وارد سالن می‌شوید می‌بایست از سر رغبت بپذیرید که ما اینجا هستیم که یک اتفاق مشترک را از سر بگذرانیم تا بفهمیم در این دنیا چه خبر است. اگر رغبتی برای پذیرش این امر نداشته باشید، چیزی که به جای هنر نصیب شما خواهد شد سرگرمی است، آن هم از نوع نامرغوب»
کارگردانی و طراحی و هدایت بازیگران یعنی به عمل آوردن نمایشنامه. ارتباط و زبان بصری و عینی کردن نمایشنامه هنر کارگردان است. این فن و قابلیت اجرا مبتنی بر یک اصل روشنگر یعنی همه فهم بودن نمایش شکل می‌گیرد. در اجرای یک نمایش صورت‌بندی اشیاء و جلوه دیداری نمایش باید به خوبی برای مخاطب قابل درک و دریافت باشد. این ویژگی به امکانات صحنه بستگی دارد که در کارگردانی نمایش، مصطفی کوشکی در مقام کارگردان تلاش کرده این کار را انجام دهد.
باید توجه کرد که طراحی صحنه تصویر دیداری نمایش را عیان می‌کند. صحنه و ابزار کاربردی، مولفه بیشتر اجراهای مصطفی کوشکی در مقام کارگردان است. در نمایش «نکراسف» با همین ابزار تصاویر زیبایی در صحنه خلق می‌شود. یکی از بدیع‌ترین این تصاویر صحنه دو نفره اشخاص با لباس فضایی است که در تناسب با فضای کلی نمایش، اتمسفر دیگری از کلیت نمایش را تجسم می‌کند.
در نمایش «نکراسوف» بازی بازیگران به تناسب فضای گروتسک نمایش تصویری هجوآمیز از شخصیت‌ها ارائه می‌دهد. شخصیت‌های کاریکاتوری نمایش هر کدام با یک ویژگی خاص برجسته شده‌ و کاراکترها مشخصه فکری و رفتاری خود را دارند. مامور پلیس با رفتار ناشیانه و سردبیر مجله با وسواس افراطی رفتار می‌کند. اما کاراکتر ژرژ که «داریوش موفق» آن را بازی می‌کند با سایر شخصیت‌ها تفاوت دارد. او یک کاراکتر مرموز و حقه‌باز است که دیگران تحت تاثیر حرف‌های او قرار می‌گیرند. در چالش سایر اشخاص او می‌گوید: «من که نمی‌خواهم تاریخ را متوقف کنم، فقط دنبال یه راه فرار می‌گردم.»
تفاوت این کاراکتر با ویژگی رفتاری سایر شخصیت‌ها بازی متفاوت را طلب می‌کند.
«داریوش موفق» در بازی و خلق این شخصیت با جزئیات و پیچیدگی رفتاری بسیار با تجربه عمل می‌کند. بازی روان و تاثیرگذار این بازیگر قابل توجه است. داریوش موفق بازیگر بی‌هیاهو و موفقی شناخته می‌شود که در هر نمایشی که بازی می‌کند درخشان است.
«مهدی کوشکی» شخصیت هجوآمیز سیبیلو را با ظرافت و طنزی خوب بازی می‌کند. مردی با سبیل بلند که در موقعیت‌های مختلف گاهی رفتار ناشیانه دارد و گاهی زرنگ‌بازی می‌کند. نوع بیان و رفتار این شخصیت برای مخاطب شیرین و جذاب است. تیپ آدم‌های سرگشته و ناتوان که در سیستم و طبقه فکر و اجتماعی، مستاصل و بلاتکلیف است. این کاراکتر در جایی از نمایشنامه می‌گوید: «من به خاطر فشار کار تقریباً زندگی نکردم. حساب که می‌کنم می ‌بینم در ازای هیچ و پوچ سلامتیم، خانواده‌م، اخلاق خوبم، و حتی موهام رو از دست دادم.»
این کاراکتر برخلاف شخصیت ژرژ پیچیده نیست اما شخصیت او ترکیبی از رفتار طبیعی و غیرطبیعی و یا خیالی و جادویی را دارد که «مهدی کوشکی» به عنوان بازیگر از این کاراکتر شخصیتی جذاب و باورپذیر خلق کرده است. لحن صدا و حرکت‌ و رفتار گیج و سرگشته این شخصیت با بازی این بازیگر یک تیپ جذاب در نمایش ساخته است. مهدی کوشکی بازیگر خوش قریحه و با استعدادی است و یکی از بهترین بازی‌های خود را در این نمایش انجام داده که برای مخاطب جذابیت دارد.  
یکی از عناصر خوب اجرا بازی خوب بازیگران است. تاکید کارگردان بر تصویرسازی نمایش در موقعیت‌های مختلف، بازیگران را چون رنگ بر بوم نقاشی در کلیت نمایش به شکل متحرک فعال ساخته و فارغ از احساسات و رفتار کاراکتر هر کدام از بازیگران یک نقش و تصویرذهنی بصری برای ما ایجاد می‌کنند. نوع لباس و تیپ رفتار و حرکت شخصیت سفیر داغستان، زن و مرد بی‌خانمان که بعدتر همان اشخاص لباس فضانوردها را به تن می‌کنند و یا مامور پلیس که با هر بار حضور تفنگ او بی‌اختیار شلیک می‌کند و غیره ، نمونه‌های رفتاری متفاوت کار بازیگران است. در اجرای یک نمایش این موضوع اهمیت دارد که بازی بازیگران فارغ از میزان حضور و اثربخشی و یا شخصیت اصلی و فردی به عنوان یک کاراکتر چگونه به ما معرفی شود. برای همین «ریمون دورگنات» منتقد معروف انگلیسی در نظریه قابل توجه خود می‌گوید: «صحنه متعارف خواهان فرافکنی فعال بازیگر به کمک چهره و بدن و احساس است.» آنچه در نمایش «نکراسوف» بازیگران انجام می‌دهند در یک تعادل و هماهنگی هدف و مقصود کارگردان برای ایجاد تعادل بصری در صحنه شکل می‌گیرد.
نمایش «نکراسوف» با آنکه در برخی شوخی‌ها و گفتگوهای اشخاص با طعنه و دیالوگ‌های مستقیم درباره رسانه و جعل اخبار و سیاست فضای سوررئال نمایش را دچار شعار می‌کند اما یک اجرای موفق در کار مصطفی کوشکی شناخته می‌شود.

منبع: ایران تیاتر

درباره نمایش نِکراسوف
۱۶ خرداد ۱۴۰۴