در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهرداد مختاریان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:18:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خون خفته رو دیشب در چهارسوی تیاتر شهر دیدم
همه چیز روال عادی داشت تا وقتی اژدها وارد شد

در مورد اژدها فعلا حرف نمیزنم ( پیمان محسنی )
باشه برای حسن ختام

شروع میکنم با تقدیر از مهیار رضاخانی بخاطر تیمپوی عالی کار که تماشگر رو روی صندلی میخکوب میکنه
از جعفر غلامپور و علیرضا قاسمی که متن عالیشون روی بازی نشست و حال ما رو خوب کرد

از سمیرا حاجی فتحعلی بگم
قبل از بازی
طراحی لباسش ... دیدن ادامه ›› جای تقدیر داشت به غیر از کفشای رضا که هم راه رفتنش رو سخت میکرد هم زیادی نویز میداد
بازی روان سمیرا خوب بود اما عالی نه
با صدا و بیان در خور تحسینش و نگاه های عمیق مفهومیش حسابی لذت بخش بود

از ایرج افق بگم
خوب بود اما عالی نه . صدای ایرج بسیار زیبا بود
با ایرج اینجا زیاد کاری نداریم تا بخش نقد

از سحر باقرآبادی بگم
خوب بود اما عالی نه . نگاه هاش توی آینه رو دوست داشتم . بیانش رو دوست داشتم .صحنه پایانیش با بچه عالی بود .

بریم سر نقد
متن برای ایرج و سمیرا جا نیفتاده بود . هنوز 50 درصد کار داشت تا برسند به عمق متن . پاسکاری و پینگ پنگ دیالوگهاشون زمانبندی مناسب نداشت . خطور ایرج خیلی کم بود نگاه هاش رو میدزدید از تماشاگر و منتظر نمیموند تا تایم طلایی دیالوگش برسه فقط مونو لوگ پشت هم بدون احساس میگفت میرفت جلو که کار پیش بره و همین باعث شد صدای به اون خوبیش با بیان بد شنیده نشه
ایرج و سمیرا در حد هم پارتنرهای نزدیکی بودند اما کاملا سمیرا احاطه داشت روی کار به نسبت ایرج
ایرج چرا هی میری لباس جمع میکنی تو چمدون ؟ مگه داری میری قهر ؟ لباس بچه رو ندیدی که وقتی اسم بچه اومد اون همه جا خوردی ؟
چرا رباتیک راه میری رو صحنه؟ چرا انقد میدویی الکی ؟ چرا صبر نمیکنی دیالوگ پارتنرت منعقد بشه بعد واکنش بدی هی میای تو دیالوگش؟
چرا هیچ حسی تو صورتت نمیاری؟ چرا پشت در که وایسادی صبر میکنی لیا بیاد تو بعد که دیدیش اسلحه میگیری سمتش؟ زمانبندیت چرا درست نیست؟ ایرج چرا با لباسا فرمالیته میکنی به جای جمع کردن توی چمدون ؟ چرا مدارک از شکمت زده بیرون همه دارن میبینن من دارم میبینم ولی بازیگرای همراهت نمیبینن؟ چرا دستتو اسلوموشن و بی هدف میبری سمت صورت لیا برای ناز کردن ؟ چرا خطور نداری ایرج جان ؟
سمیرا چرا انقدر ابراهیم رو غلیظ تلفظ میکنی مگه بازی تو ادبیه ؟ متن که نیست تا به ابراهیم میرسی ادبی میشی . ه رو انقد غلیظ میگفتی ما منتظر شعر بودیم بعدش . گویش دیالوگهای تو قاطی میشد بین ادبی و عامیانه . با خودت توافق نداشتی عامیانه بگی یا ادبی کتابی
اسلحه گرفتنت رو سر لیا و سمت رضا انقدر غیر طبیعی بود که منم میدونستم نمیزنی چه برسه به اونا . اسلحه باید پشتش قصد باشه . باید نشون بدی قصد داری بزنی و برای اینکار نباید آرنجت خم باشه و مچ دستت . اون مال وقت مذاکره ست نه تهدید .
سحر جان شما همش حالاتت قهر بود تا استرس و عصبانیت و اضطراب . پشت به تماشگر زیاد میکردی و مسیر نگاهت به دوردست سنخیت با محیط خونه نداشت . تراس رو نشون ما ندادی عمقش سطحش و فضاش رو خوب ترسیم نکردی . سرمه رو نکشیدی فرمالیته کردی کاش مث رژ ، اونم میکشیدی ما ببینیم واقعیه.

نقدم هنوز به نصف نرسیده اما ترجیحا مابقی نقد باشه برای سر میز گفتگو با عوامل

بریم سراغ اژدها
پیمان محسنی . تو چنین خوب چرایی ؟
همه بازیها در کلاس بیسیک بود تا وقتی پیمان وارد شد و سطح بازی همه رو تا حد پروپلاس خودشون برد بالا
نگاه اولش به لیا منو میخکوب کرد رو صندلی و بازی روان و خطور آمیز و حرفه ای و شیک پیمان شروع شد و خون به پا کرد در خون خفته
از پیمان نه میتونم تعریف کنم نه میتونم نقدش کنم
چون خوب نیست . عالیه . بینظیره . نامبروانه . استاده
پیمان وزن نمایش رو بالا برد و صحنه رو پر کرد و همه بازیگرا رو کشید بالا
وای از صدا و بیان و انتقال احساساتش
وای از خطور و اکت و بدنش و وای از رزونانس و آرتیکولاسیون در صدا و بیانش
پیمان محسنی حون خفته رو توی بدن ما جاری کرد و تمام

راستی یادتون نره
من فقط یه تماشاگرم
امیر مسعود، محمد فروزنده و فرزاد مختاریان این را خواندند
مهرناز خلیلی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عمو مهرداد:
قلاب نمایش از اولین کلمه دیالوگ کیمیا جواهری مخاطب رو درگیر نکرد

از حالت نگاه و ایستادن و نفسهاش درگیر کرد
تا یهو صدای قوی و محکمش همه رو به خودشون آورد
پینگ پنگ دیالوگها بین کیمیا و مهتاب باجلان شروع شد
دوتا صدای قوی و بیان تعلیم دیده که انگار با یه نمایش دیگه پشت صحنه خودشونو گرم کرده بودن حالا اومدن روبروی ما ایستادن

کیمیا وارد قلبمون و مهتاب وارد مغزمون شدن و ما شدیم این دوتا
بیان ، رزونانس و آرتیکولاسیون ، اکت ، بدن و زیست این دوتا کافی بود ... دیدن ادامه ›› که مسخمون کنه
که یهو صدای خش خش پای علیل طاها احمدی فوکوس کشید که یه خبری یه گوشه صحنه هست
طاها اومد رو صحنه
فهمیدیم که حسین برنامه ریزی سنگینی واسه صندلیهای سبک و ناخوش بوتیک کرده
یه زامبی مهربون خودشو کشید رو صحنه و ما دیدیم یه بازیگر دیگه که تمام بدن و سلولهاش رو وقف کار کرده و تا صحنه آخر قراره بدون دیالوگ ما رو با خودش کشون کشون ببره طاهاست

باورود محمد نیازی و آناهید ادبی پازل حسین تکمیل شد
یه هیبت بلند و شلاق خورده تیاتر وایساد جلومون که نگاهش مث دریل میرفت تو مخ و صداش عینهو مته مغزمون رو رزوه میکرد که هنر رو توی سلولهای خاکستریمون تزریق کنه
محمد نیازی با اون کراوات قرمزش که المانش بود هیکلی که عین چوب لباسی بابابزرگم بلند و محکم بود رو مث آب شاپالاق ریخت وسط زمین که همه ببینن بدن بازیگر تا چه حد میتونه منعطف باشه

آناهید ادبی که سرماخوردگیش هم حریف هنرش نشد با لرزشها و حس گیری ها و میمیک صدا و صورتش نشون داد ادبی ها همشون هنرمندن ، زیست رئال و صدای قدرتمند و حرکاتش روی صحنه کار نویسنده رو یکسره کرد که عاره ه ه ه ، اینه ه ه ه سوتفاهم

حسین کشفی اصل میدونست چی و کی رو بیاره تو بوتیک که فضا رو از اونی که بود برامون تنگ تر کنه ولی دلمون نخواد از جامون تا یکساعت تکون بخوریم تا مبادا حتی یه دیالوگ رو از دست بدیم
پکیج کاملی از هیچ ها به عنوان میزانسن
نشون میداد نیازی به آکسسوار زیادی نیست برای نگه داشتن تماشاچی روی صندلی
ممنون از همتون

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

بریم سر نقد

نقد اینکار سخته
با احترام و احتیاط اینکارو میکنم
توجه : نقد من ابدا ارزش این کار رو زیر سوال نمیبره و فقط نگاه و نظر منه به عنوان تماشاگر

اگه قصد دختر در شب اول یکسره کردن کار برخلاف نظر مادر هست ، چرا چای رو نگذاشت و بره و منتظر بمونه
اگر مرد چای رو رد میکرد پلن بعدی چی بود برای اون شب که فردایی هم وجود نداشت؟

مادر از کجا وارد شد و در مورد چای سوال کرد ؟ از بالاسر مرد ؟ بدون در زدن ؟ مگه در زیر پای مرد نبود ؟ یهو مادر از کجا بی هوا پیداش شد ؟؟؟؟

دو مدل مسموم کردن داریم
سریع
تدریجی
اگر مرد یهو نقش زمین شد یعنی سم سریع بوده که کارشو ساخته ، چرا باز پاشد رفت رو تخت که راحت بتونن حملش کنن از صحنه ببرنش بیرون ؟
اگر سم تدریجی عمل میکنه چرا غش کرد ، زیست رو ادامه میداد تا روی تخت و فضای دیالوگ میداد به خودش و مادر

منتظر صدای تقلای قاتلها و پرتاب جنازه مرد توی دریا بودیم !
چی شد ‌صداش میون صدای موجها ؟
مادر که رفت خودکشی کنه چی ؟
صدا !!!!! فرایند !!!!

زمان شب تا صبح که مادر و پسر از داستان خارج شدن و همسر مرد اومد دنبالش با چی نشون داده شد ؟ دختر که در حال دیالوگ گفتن بود همه این اتفاقات رخ داد
زمان ؟! نماد گذر زمان چی بود ؟

یه خاموشی و خروج دختر رو میدادید و مجدد ورود دختر و همسر پسر

غش کردن دوم
دختر از خستگی روح و جسم افتاد زمین
نباید یهو ولو میشد کف زمین مث لحظه مسموم شدن پسر
چون بعدش با صدای عروس پاشد
پس غش نبود ، استراحت بود
ناتوانی بود برای ادامه

غش کردن سوم
عروس توسط دختر به جایی از مسافرخونه برده شد
چرا دوباره غش ؟ نور میرفت و میومد و جای دختر عوض میشد که نماد تغییر وضعیت باشه

سه تا غش اونم یه شکل !!!!

عروس دوبار تهدید کرد که همین دستام میکشمت ، بار دوم گفت ببین دستام چه قدرتمنده ! ولی هیچ اکتی نکرد فقط تهدید از سر ترس بود ، در صورتیکه از نظر قدرت بدنی به خواهر سر بود یه تلاش یا اکت که توسط خواهر خنثی بشه کم بود اینجا

وقتی عروس داد زد عشق
چرا یهو خواهر منفعل شد ؟ بدون اتلاف وقت و دیالوگ مقدمه برای انفعال
مگه ما با شخصیت دختری که هیچ احساسی نداره طرف نیستیم ؟ پس اشک چی بود اون لحظه ؟ دیالوگ کم داشت تا به انفعال برسه . البته میدونم تاثیر لحظه ای بود ولی بازم زمان کم بود برای انفعال

اگر شخصیت کارگر میتونست حرف بزنه که در صحنه آخر زد ، پس چرا وقتی نصف شب پسر زنگ زد و کارگر اومد تو اتاقش هیچ دیالوگی نگفت و با سر حالت لال گفت چیکار داری ؟ میتونست یه دیالوگ بگه که خوف پسر رو تشدید کنه

اگر کارگر خدا بود که در جواب عروس گفت بله ، چرا از المان خود پسر که کراوات بود برای تموم کردن کار استفاده نکرد ؟ اون المان میتونست نقش سرانجام رو برای عروس داشته باشه که گریبانگیرش شد

گفتنیهایی هم دارم که انشالا در نشست دوستانه با عوامل مطرح خواهم کرد
خیلی ممنونم بابت نقد دقیقتون. فقط اگه امکانش هست گزینه خطر اسپویل رو بزنید برای اون عزیزانی که اجرا رو ندیدن و نمایشنامه آلبر کامو رو هم نخوندن.
۲۳ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهرداد مختاریان (amumehrdad)
درباره نمایش یخ زده i
دوبار رفتم سالم هامون
یکبار برای نمایش ( پس از )
و یکبار دیشب برای نمایش ( یخ رده )
انگار مرتضی کوهی میدونه من چطور اشکم درمیاد
چون هر دوبار با اشک از سالن خارج شدم

علتش شناخت این هنرمند از موضوع تروماست و خوب بلده چطور تروما رو به تصویر بکشه
اونم لایه به لایه و جز به جز و مبسوط و قابل فهم
لحظاتی که مرتضی کوهی با فراز و فرودهای اکت و بیان و بدنش خلق کرد

نسیم عربانی
چه ... دیدن ادامه ›› سوییچ قوی کردی از نقش دختر سرکش به سالک حمایتگر
پرفورمنست بی نظیر بود
اکت بدن و بیانت تاثیر گزار بود

روژینا ابراهیمی
دیوار چهارم رو خیلی مسلط و حرفه ای شکستی
زیستت روی صحنه ، زندگی واقعی بود و از میمیک صورتت
نهایت استفاده صحیح رو میکردی
اکت و بیانت رو زیر ذره بین داشتم و لذت بردم از هنرت

علی ایزدی سفیددشتی
قبل از اینکه دیالوگ بگی متوجه شدم قراره ازت یه بازی خوب ببینم
چون اکت و بدنت داشت دیالوگ میگفت
چقدر راحت و رها بودی روی صحنه و راکوردت رو عالی نگه میداشتی
من لذت بردم از هنرت

ریحانه سلامت
مفهوم زیبایی از حضورذهن و خطور و اکت و بیان و انتقال احساسات
رو به نمایش گذاشتی و بیش از همه چیز از نگاه عمیقت لذت بردم

بریم سر نقد ..................................................................................


ابتدا ریتم کار سینوسی بود . انگار بازیگرا از ابتدا تا انتهای نمایش توی کارشون پیشرفت کردن
اول کار تیاتر دبیرستانی بود تا وقتی اینگرید از سفر برگشت و ریتم کار رفته رفته حرفه ای شد و صعودی

میزانسن رو از نگاه مخاطب دابل چک نکردید . به عنوان نمونه گلدونتون دقیقا وسط زاویه دید من بود

صحنه ماستروبیشن به نظر من میتونست حذف بشه چون هنجارشکنی کاذب بود
اما حالا که اصرار داشتید به اجراش سوال دارم !
چرا اگنتا وقتی کارت آلوده رو گرفت دست خودشو با لباس خودش پاک کرد ولی یه دستمال
درآورد داد به رالف ؟ میزان اکت چندش و قبیح بودن این کار توسط اگنتا خیلی کم و عادی بود
چرا جیک واکنشی برابر قباحت موضوع نشون نداد؟ در صورتیکه برابر رفتارهای بی ادبانه رالف واکنش خشن داشت !

خاموشیها خیلی دیگه زیاد شد و خسته کننده برای مخاطب و مفهوم خاموشی گم شد

اکت رالف توی سلولش مثل زمانی بود که دسته پلی بازی رو میزاری زمین بری آب بخوری
و کاراکتر جی تی ای توی بازی بیکار میمونه وفقط تکون میخوره تا بیای یه کاری باهاش کنی
زیست طبیعی نداشت

روشا صدیقیان نیاز به آموزشی در سطح بازیگران دیگه داره که زیست و تعاملش با بقیه بالا بره
سطح بازیگر در یک کار باید نزدیک به بقیه باشه تا ریتم نیفته
بهادر باستان حق تعامل با گروه نداشت و شخصی بازی میکرد و پارتنر مناسبی برای ریحانه سلامت
نبود چون پینگ رو پونگ نمیکرد و زیستش طبیعی و باورپذیر نبود
دراماتورژی روی روشا صدیقیان و بهادر باستان حق در سطح بقیه بازیگران نبود

روژینا ابراهیمی عزیز و زیبا
ناز و دلبریت رو کمتر کن توی زیستت . تو نباید وایب موافق با ترومای رالف رو به تماشاگر بدی و تا حدی هم
I am queen رو زیرپوستی داری توی شکستن دیوار چهارم

نسیم عربانی عزیز و زیبا
دیالوگهات با پدر و مادر رو موقعی که راه میری با نگاهت منطبق کن
سرت زود میچرخه نگاهت میره دیالوگت خورده میشه
بی اهمیتی رو با بیانت نشون بده بزار ما ببینیم و بشنویم

هنوز کلی حرف نگفته دارم ولی دیگه فکر میکنم بقیش رو بهتره پای میز گفتگو با عوامل عزیز مطرح کنم


در مورد آقای تفتی
بیان عالی . انتقال مطلب عالی . اکت عالی .سناریو عالی . شکستن دیوار چهارم متوسط
یه حس برتری و چیرگی بر مخاطب القا میشد از ایشون که مرز بین اعتماد به نفس و به رخ کشیدن تواناییها رو گاهی رد میکرد و اگر متعادلتر بشه بهتره از نظر من . یهو از حالت دوست و همدل به حالت والد سرزنشگر در مقابل تماشاگر با شکستن دیوار چهارم تبدیل میشد که خوشایند من نبود

در مورد خانم حمزه
بیان عالی . احساس عالی . تسلط بر مطلب و اجرا عالی . نوازندگی عالی یه پکیج تمام عبار ... دیدن ادامه ›› بود ایشون

در مورد نمایش
مست میشید از دیدنش . یادتون نمیره اونشب رو دیگه . تراپی با سعدی میدونی ینی چی ؟ ینی که من آن روز نبودم که تو در دلم نشستی
توی پیجم امشب دربارش حرف میزنم ببینید . آدرس پیجم amu_mehrdad
محمد فروزنده، حسین بهمنش و امیر مسعود این را خواندند
عمار تفتی و فردین چراغ داره این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهرداد مختاریان (amumehrdad)
درباره نمایش خروج i
مرتضی فروزانفر منو یاد جیم کری با اون انعطاف و شکل پذیری عالی بدنش انداخت و صدای و بیان رسای بینظیرش برای من شگفت انگیز بود

صحرا اسدالهی عمیق بود . خودمونی بود . با احساس بود و واقعی . دوستش داشتم

وحید نیک راد مسلط بود و روی صحنه راحت حرکت میکرد و حس میکردم دنیای واقعی رو میبینم

اهورا ایمان پرتابم کرد وسط دریا و خیس اشک بیرون اومدم قبل از اینکه غرق بشم

ممنونم از تمام گروه . خروج دیدن داشت
نگار امیری (negaramiri)
سپاس از این همراهی و وقتی که برای تماشای نمایش و نوشتن نظرتون در اختیار ما قرار دادید
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

موسیقی
تئاتر

تماس‌ها

amu_mehrdad