در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
همراهان گرامی، اگر در روند اجرای برنامه‌های هنری در تاریخ امروز (دوشنبه ۸ اردیبهشت) تغییری رخ دهد، از سوی پشتیبانی تیوال با پیامک اطلاع‌رسانی خواهد شد. در غیر این صورت برنامه‌ها طبق روال برگزار خواهند شد و عدم حضور شما به منزله باطل شدن بلیت خواهد بود.
تیوال | مهرداد مختاریان درباره نمایش خون خفته | اجرای دور دوم: خون خفته رو دیشب در چهارسوی تیاتر شهر دیدم همه چیز روال عادی داشت تا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:11:59
خون خفته رو دیشب در چهارسوی تیاتر شهر دیدم
همه چیز روال عادی داشت تا وقتی اژدها وارد شد

در مورد اژدها فعلا حرف نمیزنم ( پیمان محسنی )
باشه برای حسن ختام

شروع میکنم با تقدیر از مهیار رضاخانی بخاطر تیمپوی عالی کار که تماشگر رو روی صندلی میخکوب میکنه
از جعفر غلامپور و علیرضا قاسمی که متن عالیشون روی بازی نشست و حال ما رو خوب کرد

از سمیرا حاجی فتحعلی بگم
قبل از بازی
طراحی لباسش ... دیدن ادامه ›› جای تقدیر داشت به غیر از کفشای رضا که هم راه رفتنش رو سخت میکرد هم زیادی نویز میداد
بازی روان سمیرا خوب بود اما عالی نه
با صدا و بیان در خور تحسینش و نگاه های عمیق مفهومیش حسابی لذت بخش بود

از ایرج افق بگم
خوب بود اما عالی نه . صدای ایرج بسیار زیبا بود
با ایرج اینجا زیاد کاری نداریم تا بخش نقد

از سحر باقرآبادی بگم
خوب بود اما عالی نه . نگاه هاش توی آینه رو دوست داشتم . بیانش رو دوست داشتم .صحنه پایانیش با بچه عالی بود .

بریم سر نقد
متن برای ایرج و سمیرا جا نیفتاده بود . هنوز 50 درصد کار داشت تا برسند به عمق متن . پاسکاری و پینگ پنگ دیالوگهاشون زمانبندی مناسب نداشت . خطور ایرج خیلی کم بود نگاه هاش رو میدزدید از تماشاگر و منتظر نمیموند تا تایم طلایی دیالوگش برسه فقط مونو لوگ پشت هم بدون احساس میگفت میرفت جلو که کار پیش بره و همین باعث شد صدای به اون خوبیش با بیان بد شنیده نشه
ایرج و سمیرا در حد هم پارتنرهای نزدیکی بودند اما کاملا سمیرا احاطه داشت روی کار به نسبت ایرج
ایرج چرا هی میری لباس جمع میکنی تو چمدون ؟ مگه داری میری قهر ؟ لباس بچه رو ندیدی که وقتی اسم بچه اومد اون همه جا خوردی ؟
چرا رباتیک راه میری رو صحنه؟ چرا انقد میدویی الکی ؟ چرا صبر نمیکنی دیالوگ پارتنرت منعقد بشه بعد واکنش بدی هی میای تو دیالوگش؟
چرا هیچ حسی تو صورتت نمیاری؟ چرا پشت در که وایسادی صبر میکنی لیا بیاد تو بعد که دیدیش اسلحه میگیری سمتش؟ زمانبندیت چرا درست نیست؟ ایرج چرا با لباسا فرمالیته میکنی به جای جمع کردن توی چمدون ؟ چرا مدارک از شکمت زده بیرون همه دارن میبینن من دارم میبینم ولی بازیگرای همراهت نمیبینن؟ چرا دستتو اسلوموشن و بی هدف میبری سمت صورت لیا برای ناز کردن ؟ چرا خطور نداری ایرج جان ؟
سمیرا چرا انقدر ابراهیم رو غلیظ تلفظ میکنی مگه بازی تو ادبیه ؟ متن که نیست تا به ابراهیم میرسی ادبی میشی . ه رو انقد غلیظ میگفتی ما منتظر شعر بودیم بعدش . گویش دیالوگهای تو قاطی میشد بین ادبی و عامیانه . با خودت توافق نداشتی عامیانه بگی یا ادبی کتابی
اسلحه گرفتنت رو سر لیا و سمت رضا انقدر غیر طبیعی بود که منم میدونستم نمیزنی چه برسه به اونا . اسلحه باید پشتش قصد باشه . باید نشون بدی قصد داری بزنی و برای اینکار نباید آرنجت خم باشه و مچ دستت . اون مال وقت مذاکره ست نه تهدید .
سحر جان شما همش حالاتت قهر بود تا استرس و عصبانیت و اضطراب . پشت به تماشگر زیاد میکردی و مسیر نگاهت به دوردست سنخیت با محیط خونه نداشت . تراس رو نشون ما ندادی عمقش سطحش و فضاش رو خوب ترسیم نکردی . سرمه رو نکشیدی فرمالیته کردی کاش مث رژ ، اونم میکشیدی ما ببینیم واقعیه.

نقدم هنوز به نصف نرسیده اما ترجیحا مابقی نقد باشه برای سر میز گفتگو با عوامل

بریم سراغ اژدها
پیمان محسنی . تو چنین خوب چرایی ؟
همه بازیها در کلاس بیسیک بود تا وقتی پیمان وارد شد و سطح بازی همه رو تا حد پروپلاس خودشون برد بالا
نگاه اولش به لیا منو میخکوب کرد رو صندلی و بازی روان و خطور آمیز و حرفه ای و شیک پیمان شروع شد و خون به پا کرد در خون خفته
از پیمان نه میتونم تعریف کنم نه میتونم نقدش کنم
چون خوب نیست . عالیه . بینظیره . نامبروانه . استاده
پیمان وزن نمایش رو بالا برد و صحنه رو پر کرد و همه بازیگرا رو کشید بالا
وای از صدا و بیان و انتقال احساساتش
وای از خطور و اکت و بدنش و وای از رزونانس و آرتیکولاسیون در صدا و بیانش
پیمان محسنی حون خفته رو توی بدن ما جاری کرد و تمام

راستی یادتون نره
من فقط یه تماشاگرم
امیر مسعود، محمد فروزنده و فرزاد مختاریان این را خواندند
مهرناز خلیلی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید