در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد باغی: قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود .. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:31:51
قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم
کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!
کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
باز هم بهش نگاه نکردم …
اینبار پرسید : عاشقمی؟؟ سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید ... دیدن ادامه ›› : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه
گفت : ” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه …
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدا رو شکر که هستی
میان باغی و مشغول خوابی***ندارد عاشقی اصلا کتابی

اگر با عشق خود داری حسابی*** ...محمد..!نگفتم من که خوابی ؟!

............................
:)
اینم یه شعر مال شما*
از این به بعد آرزوهای بزرگ بزرگ کن!
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
مرسی امیر جان . خیلی زیبا بود .
واقعا فک نمیکردم انقد زود برآوره بشه .
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید