در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | خشایار کیان وند درباره نمایش مسخ: تماشاچی تیاتر امروز به چیزی عادت می کند فرای هنر: به شوخی های جنسی، گف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:01:54
تماشاچی تیاتر امروز به چیزی عادت می کند فرای هنر: به شوخی های جنسی، گفتگوهای خنده آور، متن های پرطمطراقی خارجی با اجراهای سطحی و ... بنابراین طبیعی است که افرادی با تیاتر مسخ این گونه برخورد کنند. امروز، عادت های تماشاچی ما زوال سلیقه ی هنری او است. بعضی ها گوش ها و چشم هاشان را می بندند و هر آنچه را که خرق عادت باشد ملال آور قلمداد می کنند. دوستی به نام آقای شکیبا در اینجا نوشته اند: "کسی را دیدم در تئاتر داشت از همراهانش معذرت خواهی میکرد بخاطر تئاتر!!!" لزوم نوشتن چینین چیزی را در یک سایت عمومی درک نمی کنم. این متن بیش از هر چیز یک درد و دل ِ بی معنی است. انگار آدم حواس پرتی دارد با خودش حرف می زند: "راضی نبودم، خوشم نیومد، چیز خاصی در کل نداشت..." من قصدم از نوشتن صرفا این بود که بگویم بخشی از مخاطب عمومی تئاتر ما متاسفانه دچار نوعی دگم اندیشی است، طوری که هر گونه تجربه ی تازه را پس می زند. جدا از این فضای نقد مملکت ما هم دچار همین خصیصه ها هست، طوری که پیش از اینکه نمایش شروع شود آماده اند که به آن چنگ بیندازند. بعضی ها آماده اند مثل بختک روی اثر بیفتند و راه هر گونه ارتباط با اثر را ببندند. این چنین است که هنر تجربی نو قلع و قمع می شود. من می خواستم به دوستمان بگویم مسخ تجربه ی ناب یک تیاتر تجربی است، با این تفاوت که از اداهای مد روز مصون است و به نحوی از تجربه ی تاریخی خودمان بر می آید. این ناب بودن و این هنر مولف محور چیزی است که حتی از معروف ترین و پر مدعی ترین کارگردانان امروز تیاتر ما بر نمی آید. این اجرای یک متن بزرگ اروپایی نیست، این تولد یک تیاتر است. گذشته از این ها هیچ کس مجبور نیست افکار پراکنده اش را در یک فضای عمومی در اختیار دیگران بگذارد و این لحن و ادبیات که "انگاری کدو قل قله زن را با فلسفه افلاطونی بخواهی شرح دهی" حاکی از کژفهمی است و در شان مخاطب تیاتر نیست.
آفرین بر شما که با نوشتارتان تماشاگران با نظری متفاوت از شما را سخیف قلمداد کردید.

آفرین بر شما که لزوم عبارات در نوشتاری را تعیین میکنید!!!!

آفرین بر شما که تفسیر به رایتان ، تفکر عمیقتان است و نظر شخصی من کژفهمی.

متاسفانه من به اندازه شما درک مفاهیم نهفته در نشانه ... دیدن ادامه ›› های مستتر در جای جای هنر را ندارم ، و فقط در شان پایین خودم نظر دادم.


میدانید، همین ایست که سالهاست سالنهای تاتر جای افراد خاص(!) با تفکرات خاص و ذهنهایی با چهارچوب مستطیل میشود.


جناب ملکی جو اگر میخواستند فقط مخاطب خاص و فهیمی داشته باشند و کژ فهم هایی چون من را نادیده بگیرند ، میبایست اعلام دارند، برای مخاطبان خاص ....


اینکه بنده ایده را خاص برداشت نکردم ، به این همه کلمات ناب شما دچار شدم.

وای به حال وقتی که بخواهم چرایی هر کدام را از دید خودم پرس و جو باشم.آنوقت حتما بی سوادی من را بیان میکند.


نه آقای کیان وند ، وجد شما از اجرا و ایده ، به شما این اجازه را نمیدهد نسبت به تماشاگری که شاید در کنار شما به همان ترتیبی که شما (خرید بلیط،رعایت اصول اجرا) در سالن حضور پیدا کردید و او هم همین منوال را طی کردهف خرده بگیرید و او را اینگونه خاک و خود را آسمان انگارید.


در مورد عبارت آخر ، همانطور که میدانید نویسنده کدو قل قله زن ، داستان عبرت آموز را با کلمات و داستانی در خور کودک بیان کرده ، و اینکه من آن هدف را با چند درجه بالاتر و با بیان فلسفه ایی خاص بیان کردم، منظورم رنگ و لعاب سخت به یک سری بدیهیات بود.


خوشحالم که هنر (تاتر عضوی از هنر هست و هیچ هنری بر دیگری برتری ندارد) مخاطبانی چون شما هم دارد.


پیروز باشید و ثابت قدم.
۱۷ خرداد ۱۳۹۳
اما در یک جا با شما موافقم ، که ناراحت شدید از بیان اینکه گفتم ، چیز خاصی زیاد نداشت.
نه حقیقتا داشت ، نمیدانم آن موقع شاید کلمه درستی را پیدا نکردم برای ابراز نظرم .
هم چیز خاص داشت هم المان های جالب، اما در کل هنوز میگم ، راضی نبود.
(در حد سواد پایین و فهم ناچیز خودم ، که شما بهتر از خودم میدانید)
متشکر
۱۷ خرداد ۱۳۹۳
نمی دونم چرا وقتی یه نفر خیلی از یه کار تعریف می کنه اولین کاری که می کنم اینکه برم ببینم پروفایلش چند وقته درست شده ! شاید بگین عادت بدی هست, باید حرف ها رو شنید بعد موضع گیری کرد ! ولی خوب راحت تره !از این تیپ اکانت ها که برای یک اجرا ایجاد می شن و بعد هم می رن زیاد دیدم که بخوام براشون وقت زیادی بزارم ...
۱۷ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید