در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد خلیل زاده درباره کنسرت-نمایش بهارنامک: بهارنامک؛ گفت‌وگوی موسیقی و تاریخ بر صحنه‌ای که جغرافیای امروز ایران ا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:48:53
سجاد خلیل زاده (sajjadkhalilzadeh)
درباره کنسرت-نمایش بهارنامک i
بهارنامک؛ گفت‌وگوی موسیقی و تاریخ بر صحنه‌ای که جغرافیای امروز ایران است

در جهانی که مفهوم تئاتر بیش از هر زمان دیگری در دامان فرم، زیبایی‌شناسی و جلوه‌های تکنولوژیک اسیر شده، کنسرت-نمایش «بهارنامک» به کارگردانی گووان مهر اسماعیل‌پور، جسورانه در مسیری قدم می‌گذارد که تئاتر را به اصالت اولیه‌اش بازمی‌گرداند؛ اصالتی که نمایش را نه صرفاً روایتی دراماتیک، بلکه «مناسبتی فرهنگی و اجتماعی» تعریف می‌کند. بهارنامک، از آن جنس آثاری است که مخاطبِ امروز را با تاریخِ دیروز مواجه می‌کند، اما نه در قالب نوستالژی و مرثیه‌خوانی، بلکه با نگاه انتقادی و زنده‌ای که تاریخ را به مثابه ابزاری برای خوانش اکنون درک می‌کند.

بهارنامک؛ نه بازسازی تاریخ، که احضار یک وضعیت ... دیدن ادامه ›› ذهنی است

بسیاری از نقدهایی که پیرامون بهارنامک نوشته شده‌اند، بر پیوند آن با تاریخ ایران، از فردوسی تا مغولان، تأکید کرده‌اند. اما آنچه گووان مهر اسماعیل‌پور در این نمایش رقم می‌زند، فراتر از بازنماییِ یک «دوره تاریخی» است؛ او تاریخ را به عنوان یک وضعیتِ ذهنی (Mindset) احضار می‌کند. این نمایش بیش از آنکه درباره‌ی گذشته باشد، درباره‌ی مواجهه‌ی فرد ایرانی با «میراث ذهنی تاریخی» خویش است.

در بهارنامک، تاریخ نه خطی است و نه ایستا. گذشته و حال در هم تنیده‌اند و دیالوگ‌ها و موسیقی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که مخاطب گاه نمی‌داند صدای تاریخ را می‌شنود یا پژواک امروز خود را. این نقطه، همان لحظه‌ی خاصی است که تئاتر از سطح روایت عبور کرده و به سطح «تجربه‌ی زیسته» مخاطب نفوذ می‌کند.

فرم اجرایی؛ تلفیق به معنای واقعی و نه در سطح فرم

در تئاتر ایران، واژه‌ی «تلفیق» معمولاً به معنای کنار هم نشاندن دو یا چند مدیوم (مثلاً موسیقی و تئاتر) در یک اجرا استفاده می‌شود. اما در بهارنامک، تلفیق به معنای واقعی و فلسفی آن رخ داده است. موسیقی، نه به عنوان عنصری زینتی، بلکه به عنوان «بافت» اجرایی نمایش عمل می‌کند. سازها و آوازها در لحظاتی روایتگر داستان‌اند و در لحظاتی دیگر، روایت را به چالش می‌کشند و حتی فضا را تا مرز تعلیق پیش می‌برند.

این اثر از موسیقی به عنوان Narrative Engine استفاده می‌کند؛ موتور روایتی‌ای که بافت و لحن صحنه را تغییر می‌دهد. بدین ترتیب، موسیقی در بهارنامک از سطح «همراهی» با نمایش عبور کرده و به سطح «هدایت‌گری» آن می‌رسد. فرید حامدی، آهنگساز اثر، با درک عمیق از نقش موسیقی در تئاتر مفهومی، موفق شده است تا هر قطعه را همچون یک بازیگر مستقل و زنده در صحنه جای دهد.

بازیگری؛ برساختن بدن‌های تاریخی، نه تکرار کلیشه‌ها

در مورد بازیگران نمایش بسیار سخن گفته شده؛ از مهرداد ضیایی تا کرامت رودساز و گیلدا حمیدی. اما آنچه در نگاه نخست به چشم می‌آید، رویکرد متفاوت کارگردان در هدایت بازیگران است. بازی‌ها در بهارنامک نه به دنبال خلق تیپ‌های تاریخی‌اند و نه در دام تئاتریسم کلیشه‌ای گرفتار آمده‌اند. بازیگران، بدن‌هایی را به نمایش می‌گذارند که در آن، «تاریخ» به صورت ارگانیک جاری است.

بدن بازیگران نه ابزار بازنمایی صرف، بلکه محل درگیری و کشمکش تاریخ و معاصر است. مهرداد ضیایی در نقش خلیفه، بیشتر از آن‌که نماد یک حاکم عباسی باشد، نماد یک روان‌شناسی قدرت است؛ قدرتی که دچار «پوسیدگی درونی» شده و این پوسیدگی را در قالب بدنِ بازیگر به تصویر می‌کشد. کرامت رودساز، با کنترلی تحسین‌برانگیز بر میزانسن و میمیک، نقشی را بر صحنه می‌آورد که در آن، صداقتِ یک وزیر ایران‌دوست به تضاد و چالش‌های درونی‌اش گره می‌خورد.

مفهوم «مکان» در بهارنامک؛ تالار حافظ به مثابه بخشی از اجرا

یکی از ویژگی‌های کمتر دیده‌شده در بهارنامک، بهره‌گیری هوشمندانه از ظرفیت‌های تالار حافظ است. بهارنامک از «معماری تالار» و محدودیت‌های فیزیکی آن به عنوان جزئی از میزانسن بهره می‌برد. نورپردازی‌ها، عمق صحنه و جایگاه نوازندگان به شکلی تنظیم شده‌اند که گویی معماری سالن نیز در روایت حضور دارد. به همین دلیل، اجرای بهارنامک در هر سالن دیگری، بدون بازطراحی کامل، بخشی از هویت اجرایی خود را از دست خواهد داد.

زبان اثر؛ فراتر از بلاغت و مسجع‌گویی

گرچه در برخی نقدها به دشواری‌های زبانی متن اشاره شده، اما حقیقت آن است که گووان مهر اسماعیل‌پور در نگارش نمایشنامه به دنبال بلاغت زبانی صرف نبوده است. زبان در بهارنامک، بیش از آنکه وسیله انتقال معنا باشد، یک «نیروی ایستا و مقاوم» است؛ زبانی که با ایستادگی خود در برابر ساده‌سازی‌های امروز، مخاطب را وادار به شنیدن و مکث می‌کند. در دنیایی که سرعت مصرف فرهنگی بی‌وقفه در حال افزایش است، اسماعیل‌پور آگاهانه انتخاب می‌کند که تماشاگرش را با سرعت بالای دیالوگ‌گویی خسته کند؛ چرا که این خستگی شنیداری، بخشی از مقاومت در برابر Fast Culture است.

ایرادات؛ تناقض‌های کوچک در لابلای پروژه‌ای بزرگ

البته بهارنامک نیز از برخی ایرادات خالی نیست. مهم‌ترین آن‌ها، در «نامتقارن بودن طراحی لباس‌ها» مشهود است؛ جایی که بالاتنه‌ها با وفاداری به حال و هوای تاریخی طراحی شده‌اند، اما پایین‌تنه‌ها به ناگاه مدرن و از ریتم بصری اثر جدا می‌شوند. این عدم توازن، ضربه‌ای به انسجام تصویری نمایش وارد می‌کند.

همچنین، رابطه‌ی عاشقانه‌ی زن و مرد نمایش، با وجود شاعرانه بودن، به اندازه سایر لایه‌های روایی قوام نمی‌یابد و در لحظاتی به نظر می‌رسد که صرفاً به عنوان یک عنصر احساسی برای تعدیل خشونت فضای تاریخی گنجانده شده است.

جمع‌بندی؛ بهارنامک، تئاتری برای بازخوانی مسئولیت اجتماعی تماشاگر

بهارنامک از آن دسته نمایش‌هایی است که نه به ستاره‌های تجاری سینما نیاز دارد و نه به پروپاگاندای تبلیغاتی وابسته است. قدرت این اثر در احضار مخاطب به عنوان یک «شاهد تاریخی» و نه صرفاً تماشاگر است. گووان مهر اسماعیل‌پور و تیمش، با نگاهی مسئولانه و هنری جسور، تئاتری را خلق کرده‌اند که در هر ثانیه‌اش، مسئولیت فرهنگی و اجتماعی خود را فریاد می‌زند.

این نمایش، بیش از آن‌که صرفاً نمایشی از گذشته باشد، پیشنهادی است برای بازاندیشی در اکنون؛ پیشنهادی که اگر از سوی مخاطبان جدی گرفته شود، می‌تواند نقطه آغازی برای بازخوانی نقش مردم در تاریخ معاصر ایران باشد.

بهارنامک را باید دید؛ نه به عنوان یک نمایش، بلکه به عنوان یک ضرورت فرهنگی. این اثر، تئاتر را از سطح سرگرمی عبور داده و آن را به یک Act of Resistance تبدیل می‌کند؛ مقاومتی در برابر فراموشی، در برابر بی‌عملی، و در برابر تسلیم شدن به جریان‌های مبتذل روزمره.
حسین چیانی، محمد علی حسینعلی پور و امیر مسعود این را خواندند
مهشاد نیکزاد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید