رقص خون بر ویرانهی عشق: نقد فیلم «پیر پسر» ساخته اکتای براهنی
(قسمت دوم)
تحلیل ارتباط آهنگ «کورتانیدزه» با فیلم «پیر پسر»
نکته دیگری که اینجا به کمک این برداشت میآید آهنگ «کورتانیدزه» محسن نامجو است و آنرا در جایی میشنویم که غلام در حال رقص شمشیر (رقصی عربی) برای پیروزی اش در بدست آوردن رعناست. اینجا از تحلیل فیلم خارج میشوم و به تحلیل موسیقی کورتانیدزه میپردازم. کمتر دیده شده که کسی نقد موسیقی بنویسد اما اینجا در ترکیب این آهنگ و فیلم لازم است که موسیقی نیز تحلیل شود.
متن این آهنگ سه زبان دارد. زبان مردی ایرانی که در حال هم آغوشی با خاتونی گرجی است. زبان سربازی از ارتش عباس میرزا. زبان ایرانیانی که
... دیدن ادامه ››
دچار عقده حقارت از شکست های پی در پی در مقابل کورتانیدزه، کشتیگیر گرجی شده اند. تحلیل متن آهنگ چندان پیچیده نیست و قابل فهم است. از آن همه عبارت های حقارت بار مانند بفشارم، لهم کن، خاکم کن، فتح الفتوح تو ام یا جایی که میگوید «به یک انگشت در خزر فرویم بر، باز درآر و فرویم بر مثل غسل شهادت» با آن حس حقارت که بالاتر گفته شد همخوانی پیدا میکند.
اما موسیقی کورتانیدزه چطور آغاز میشود؟ چیزی شبیه به پرشین مارچ یوهان اشتراوس است. مثلا مارش نظامی است اما در دلش یک کمدی مضحک نهفته است. مارش های جنگی دوره قاجار به همین مسخرگی ساخته میشدند. مشخص نیست که یوهان اشتراوس صرفا این آهنگ را با برداشت از مارش های نظامی دوره قاجار ساخته یا قصدش مسخره کردن و تحقیر ایران بوده. گفته میشود در یک مراسم سیاسی که همه کشورهای دنیا در فرانسه حاضر بودند میگویند هر کشوری باید نت سرود ملی خودش را به ارکستر نظامی حاضر در مراسم بدهد تا هنگام ورود هر کشوری آنرا بنوازند. ایران سرود ملی نداشته و این اشتراوس را بفکر میاندازد که برای ایران یک مارش بسازد. خبر از صحت این ماجرا ندارم اما با چهره ی عقب مانده ی حکومت قاجار بی ارتباط نیست. خصوصا که موسیقی هم به حکم علمای آن دوران حرام بوده و بعید نیست که گفته باشند برای حکومت ظل الله سلطان، سرود ملی قباحت دارد! همانطور که فردوسی در آغاز ماجرای حکومت ضحاک میگوید:
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
کورتانیدزه هم به همین شکل آغاز میشود. ابتدا صدایی شبیه به صدای سم اسبان است که ترکیب میشود با صدای دهل که با ریتم جنگ پیوند میخورد و سپس با صدای بسیار زیر سه تار که علاوه بر صدای بسیار زیرش جزو ضعیف ترین و شکننده ترین سازهاست. در اینجا ارتباط اروتیک موسیقی با متن هم برقرار میشود. صدای دهل بم، مردانه و خشن با ضربات سنگین است که حتی صدای ناله ی مردانه در هنگام هم آغوشی را تداعی میکند و صدای زیر سه تار زنانه که روی صدای دهل پخش میشود. جا دارد به استفاده از ساز دهل در این آهنگ اشاره شود. صدای این ساز بم است اما در انتهایش یک زنگ زنانه نیز دارد. با صدای طبل که بم خالص است تفاوت دارد. این موضوع در صدای انسان اصطلاحا تنور است که محدوده ی صدای خود نامجو را نیز شامل میشود.
با ظرافت خاصی در ابتدای آهنگ ریتم 4/4 که مارش جنگی است تبدیل به 6/8 میشود که نماینده ی کمدی در این موسیقی است. آنجایی صدای سه تار آغاز میشود که ریتم 6/8 شده است. این تغییر میزان را جلوتر هم در چند نقطه دیگر میشنویم. میشود آنرا تغییر حالت از جنگ به رقص (یا سکس) و برعکس تعبیر کرد. حالتی نیمه مارش که وقتی در کنار محتوای متن آهنگ قرار میگیرد شکست یا آشفتگی و سردرگمی بعد از شکست را نیز تداعی میکند. در تکرار این بخش، بجای ساز سه تار گیتار الکتریک قرار میگیرد که نشانه ی مدرن بودن و بیان این آهنگ در دوره معاصر است. به نظر میرسد در اواسط آهنگ، همین قسمت با ساز بالالایکا نواخته میشود که سازی معادل سه تار اما روسی است.
در طول آهنگ چندین بار صدای گیتار الکتریک با یک دزونانس (هارمونی ناخوشایند عمدی) شنیده میشود که موتیفی کمیک میسازد. تقریبا در دقیقه یکم آهنگ پس از اینکه خواننده میگوید «گرجستانم را پس بده» چنین دزونانسی وجود دارد. انگار سرباز ایرانی میگوید گرجستانم را پس بده و نظام مدرن موجود به این رویای تلخ میخندد. حدود سیزده ثانیه جلوتر نیز مجددا دزونانس صدایی شبیه به پوزخند خلق میکند که در پاسخ به «گرجستانم را پس بده» شنیده میشود. جلوتر که مجددا همین کرس خوانده میشود و در حدود دقیقه ی سه و بیست ثانیه نوای گیتار الکتریک، دیگر کمیک نیست و همراه با دکلمه ی خواننده، سوزی تراژیک دارد. اینبار صدای گروه کر نیز همراه با ناله و التماس است. دکلمه از شکست سپاه عباس میرزا میگوید که ترکمانچای را من ننوشتم و من ندادم این سرزمین را.
در قسمت های مختلف آهنگ، دینامیک تغییر میکند. آنجا که میگوید «قدر قدرت، بفشارم» دینامیکی تند دارد که خشم را تداعی میکند و آنجا که میگوید «خاکم کن گرجس جرجیا» دینامیکی کند دارد و انفعال را نمایندگی میکند.
عنصر مهم و قابل توجه در خلق این آهنگ تکرار است. در متن مدام «ای گرجس گرجیا» و «گرجستانم را پس بده» با لحن های مختلف تکرار میشود. بخش های مختلف آهنگ نیز مدام در حال تکرار شدن هستند. منتها یکبار با سه تار، یکبار با گیتار الکتریک. ضرباهنگ مارش نظامی با دهل چندین بار تکرار میشود. یکبار در ابتدای آهنگ است که فضای اروتیک را بسازد. در میانه آهنگ و آنجا که میگوید «کورتانیدزه» تکرار میشود که زبان سوم آهنگ را نمایندگی کند. یعنی عقده حقارت ناشی از شکست های پی در پی از کورتانیدزه گرجی و خلق فضای زورخانه ای و پهلوانی کشتی. همچنین در جایی که دکلمه دارد از شکست عباس میرزا میگوید. تکرارهای موزیکال و وکال حالتی اسپاسمودیک به خود میگیرد و بیشتر شبیه به تکرار یک حرف توسط یک ذهن آشفته است که یک چیز را از دست داده و آنرا میخواهد اما ابدا نه توان بازپسگیری آنرا را دارد نه راه حلی به ذهنش میرسد و مدام آنرا دیوانه وار تکرار میکند.
پایانبندی این موزیک نیز در نوع خودش شاهکار است.صدای سازها به تدریج تحلیل میرود. صدای دهل دور میشود و یادآور این ضرب المثل است که «آواز دهل شنیدن از دور خوش است» و یک سرنای بسیار غمگین و تراژیک که روی صداهای وکال نواخته میشود و وکالی که خودش هم کم کم دارد ساکت میشود و صدایش تحلیل میرود. صدای خواننده اصلی با آن فریادهای میانه ی آهنگش به زمزمه ای تبدیل میشود. سازها نه تنها از نظر قدرت صدا، بلکه از نظر هماهنگی هم فرومیپاشند که نشانه فروپاشی و تضعیف سپاه ایران است.
در نهایت باید گفت این آهنگ یک سند صوتی از شکست هایی تحقیرآمیز است و هربار که شنیده میشود زخم هایی تاریخی را باز میکند. از زخم پیمانهای تحقیر آمیزی چون ترکمانچای تا شکست های تحقیرآمیز در کشتی در مقابل نماینده گرجستان.
عقده حقارت،ضعف، ناتوانی و شکست های تحقیر آمیز عنصر مشترک بین موسیقی و فیلم هستند.