دربارهی دروغ؛ دربارهی حذف؛ دربارهی ما
در فیلمی که همه چیز از ابتدا طبیعی بهنظر میرسد—خانوادهها، بچهها، سفر شمال، شوخی و خندهها—همه چیز غیرطبیعیتر از هر اثر ترسناک دیگری پیش میرود. «درباره الی» بیش از آنکه دربارهی یک شخصیت غایب باشد، دربارهی حضوری نامرئی و عذابآور است: حقیقت.
الی، شخصیتی است که حتی در زمان حضورش هم غایب است. نه او را درست میشناسیم، نه گذشتهاش را، نه نیتش را. تنها چیزی که میدانیم، این است که او «پیشنهاد شده» تا شاید با مردی آشنا شود. و وقتی او ناپدید میشود، سیستم به لرزه میافتد؛ سیستمی که روی ظواهر و مصلحتگرایی بنا شده، نه اعتماد، نه صداقت، نه حتی شجاعت مواجهه
... دیدن ادامه ››
با واقعیت.
اصغر فرهادی، با مهندسی رفتاری شخصیتها، جامعهای میسازد که حتی پیش از فاجعه، در دروغ زندگی میکرده است. الی تنها تلنگریست به بنایی که از اول ترک خورده بود. از همان لحظهای که دربارهی وضعیت نامزدیاش دروغ گفته شد، از همان لحظه که تصمیم گرفته شد برایش همسر پیدا کنند بدون رضایت روشن، ما وارد قلمرو «گناههای کوچک مشروع» میشویم. اما در جهان فرهادی، هیچ گناهی کوچک نیست؛ همهچیز اثر دارد، چون دروغ کوچک، زمینهی فروپاشی اعتماد جمعی را فراهم میکند.
شخصیتهای فرهادی، از طبقهای هستند که همیشه فکر میکنند «آدمهای خوبیاند». همانها که درسخواندهاند، لباس تمیز میپوشند، برای بچههایشان نگراناند، و به موسیقی کلاسیک گوش میدهند. اما در بحران، چهرهی اصلیشان آشکار میشود: ناتوان از مسئولیتپذیری، مستأصل، و آمادهی فدا کردن دیگری برای حفظ نظم ظاهری. همه میخواهند مسئله را «جمع کنند». دربارهی حقیقت؟ سکوت. دربارهی احساسات؟ پاککردن صورت مسئله. دربارهی مسئولیت؟ پنهانکردن ردپاها.
دوربینِ آرام، گفتوگوهای خفه، و تصمیمهای لحظهای، فضایی خلق میکنند که مخاطب را به کابوسی آرام میبرد: کابوس زندگی در جامعهای که حقیقت در آن تاب نمیآورد.
الی، نه نماد قربانی است، نه نماد زن. او نماد حقیقتِ برهمزنندهی نظم مصنوعیست. او که قرار نبود «چیزی را خراب کند»، با رفتنش، پرده از پوسیدگی اخلاقی جمعی برمیدارد.
⸻
در نهایت، «درباره الی» فقط دربارهی یک زن گمشده نیست. دربارهی ماست. دربارهی اخلاقهایی که فقط تا لحظهی بحران دوام میآورند. دربارهی وجدانهایی که فقط تا وقتی هزینه ندارد، بیدارند.
و دربارهی ترسی عمیقتر از هر ترور یا جنایت: ترس از حقیقتی که به نظم جعلیمان آسیب بزند.