تئاتر دانشجویی بود. این تگ رو میزنم که سطح انتظارمون رو تنظیم کنیم با نمایش.
چنتا نکته برای صاحبان اثر:
*نقطه روایت اجرا، یکدست نبود. طبیعتا انتظار ندارم یک زاویه روایت را استاندارد فرض کنیم لکن هماهنگی میان زوایای متعدد قطعا لازمه ی اجرا خوب است.
*اولین نتیجه استفاده از پرژکتور و بدتر از اون چت جیبیتی در اجرا، اینه که شما نمایشتون رو میبرید در لایه یک اجرای تجربی. خب تجربه کردن هم بد نیست ولی وقتی این بد میشه که نمایش، ادعایی غیر از این داشته باشه.
*استفاده از ماسک ها و عروسک ها و دست سازه ها، بیشتر از نیاز اجرا بود. بازیگرها توانمند بودند و پر کردن نمایش با بهره گیری از این ابزار آنهم وقتی استفاده از آنها همیشه چیز جدیدی به نمایش اضافه نمیکند، حیف کردن بازی هاست.
*ارجاع دادن چیزی از این نمایش به نمایش قبلی که سالها پیش در مولوی روی صحنه رفته و احتمالا اون قدر معروف نیست که مخاطب اون رو دیده باشه
... دیدن ادامه ››
و یادش بیاد، صرفا خاطره بازی کارگردان با خودشونه و این توی ذوق مخاطب میزنه.
*کارگردانی خیلی جای کار داشت. دیالوگ گویی های مبهم، مغلق و حرکات بدنی اضافه، اولین راهکار برای پر کردن خلا کارگردانی هستن. ولی باید بدونیم نمیشه کل اجرا رو با این چیزا پر کرد.
*طراحی لباس هم خیلی کمکی به روال اجرا و نمایش نداشت و خب بنظرم اون هم به سیاق بقیه کارهای تجربی و دانشجویی، بیشتر به رخ کشیدن توانایی، خلاقیت و.. بود تا اینکه کمکی برای اجرا باشد.
با درنظر گرفتن دانشجویی بودن کار، با ارفاق 3 از 5