بازی و طراحی گریم باخ، بهویژه لباسش، شعورمندانه و با ظرافتی خاص طراحی شده بود. او در رویای نیمه شب جایی میان احساس و ادب و طبع و رهایی ظاهر میشود
اما در مقابل، شخصیتهای مرد نمایش با تم لوتیمسلک، پرادعا و بهنوعی آزارگر تصویر شدهاند. آنها مدام در حال آویزان شدن به زن هستند؛ همان حسی که هر زنی شاید تجربهاش کرده باشد: مزاحمتهایی با ادعای محبت، اما در واقع تجاوز به حریم روانی. آن حس سنگین و آزاردهندهای که نمیخواهی، اما پس هم نمیروند. نمایش این مسئله را بیپرده، بدون تعارف و دقیق نشان میدهد.
اجرای بازیگر زن نمایش روان، درونی و صادقانه بود؛ صدایی زیبا، پرقدرت و کنترلشده که با اجرای قطعات موسیقایی ترکیب میشد و تجربهای شنیداری کمنظیر میساخت او موفق میشود تماشاگر را به عمق جهان ذهنی شخصیتش ببرد؛ حسها را نه با اغراق که با ظرافتی حسی و باورپذیر منتقل میکند. صدا، بدن، و نگاهش در هماهنگی کاملاند و اجراهای موسیقاییاش هم بخشی از بازیگری اوست، نه جدا از آن. در مقابل، بازیگران مرد با سبکی اغراقآمیز و تیپوار ظاهر میشوند؛ لحنها، بدنها و رفتارشان بیشتر بر پایه کاریکاتور مردان لاتمآب شکل گرفته، که البته با فضای روانی نمایش هماهنگ است و تضاد بین دنیای زنانهی حساس و فضای خشن و مزاحم مردانه را پررنگتر میکند.