این نمایش ما را به قلب سیاهِ دهه ۳۰ آلمان میبرد؛ جایی که گرسنگی، ترس، خفقان و حقارت در رگهای خیابان جاریست. فضای سرد و بیروحِ دیکتاتوری، با رنگهای سیاه و خاکستری، نبض زندگی را در مشت خود دارد. همهچیز در خدمت نظام است؛ حتی پزشک. حتی وجدان. حتی بدنهای گرسنهای که از زبالهدان تاریخ میگذرند.
«ترس و نکبت و رایش سوم» نهفقط روایتی از زمانه گوبلز و پروپاگاندای پرزرقوبرق مرگ است، بلکه تجربهای بصریست که با فرمی هوشمندانه، لایههای پنهان استبداد را عیان میکند. ایدههای خلاقانهای چون بازیافت آدمها در چاله زباله، استعارهای عمیق از انهدام تدریجی انسانیت است. آدمها یکییکی، همچون پیلههایی پوسیده، در کف زبالهدانها قل میخورند و محو میشوند؛ بیآنکه صدایی ازشان بماند.
بازسازی قابهای آشنای تاریخ هنر، از شام آخر تا جیغ، هوشمندانه به صحنه آمدهاند؛ نه بهعنوان دکور، که بهمثابه آینهای از اضطراب جمعی آن دوران. ارجاعات ظریفی هم به «عصر جدید» چاپلین وجود دارد؛ طنزی تلخ، جایی در دل ماشینهای آهنی که آدمها را میبلعند و بیچهره پس میدهند.
این نمایش، روایتگر فراموشیست؛ فراموشی انسان، فراموشی اخلاق، و فراموشی زندگی. اما همزمان، یادآور آن چیزیست که در هیاهوی جنگها و حکومتها نباید فراموش شود: صداهایی که خاموش شدند، بدنهایی که بیصدا محو شدند،
... دیدن ادامه ››
و هنری که
هنوز میکوشد بازتابی از آن فریادِ بیصدا باشد.
بازی یکدست و منسجم گروه بازیگران، با تنالیتهای کنترلشده از خشونت درونی، روایت را بیوقفه پیش میبرد و فضای خفقانزدهی نمایش را ملموستر میکند